فرانکیسم، فرقهای است که توسط ژاکوب فرانک یهودی در قرن 18 پدید آمد. ژاکوب فرانک که در لهستان قرن 18 زندگی میکرد، ادعا داشت که مسیح آخرالزمان است و حالا برای آغاز آخرالزمان و نجات یهودیان و مسیحیان به زمین آمده است و اینکه الهامات او از بهشت به سمتش نازل میشود. این فرقه را با یک نام دیگر هم میشناسند؛ رستگاری از طریق گناه. راه و مرام فرانک در این فرقه که بر گرفته از آیین کابالا بود، درهمآمیختن گناه و فساد، برای رسیدن به سعادت بود. خانههای فساد بسیاری توسط فرانک و همراهانش در اروپای قرن هجده برقرار شده بود (که البته امروزه هم ادامه دارد) که زنان و مردان تمام مدت شب تا صبح را با انواع گناهان، میگذراندند.
اما خود ژاکوب فرانک، متاثر از یک مدعی مهدویت و منجی دیگر یهودی، به نام شبتای زوی است. شبتای زوی، خاخام و کابالیست سفاردی بود که در زمان حیاتش، ادعا کرد که مسیح موعود است. فرقهای که او بنیان نهاد، به نام شبتیان شناخته میشود. هر چند شبتای زوی از سوی بعضی از خاخامهای یهودی طرد شد، اما این باعث نشد که بخش عمدهای از یهودیان، خصوصا در ترکیه به سمت شبتای زوی متمایل شوند. اما اروپای آن زمان، هنوز تحت سلطه امپراطوری عثمانی بود. به همین دلیل فعالیتهای شبتای زوی، توجه پادشاه عثمانی را به خود جلب کرد و باعث شد که توسط او دستگیر شود. شبتای زوی در چهل سالگی مجبور شد که اسلام بپذیرد و به پیروانش هم دستور داد که مسلمان بشوند، اما بسیاری این اتفاق را همچون پذیرفتن مسیحیت توسط ژاکوب فرانک و یارانش میشمارند؛ یعنی نفوذ به سرزمین و دین دشمن و نابود کردن آنان از درون. با این حال، عدهای هم اعتقاد دارند که این اسلام آوردن، به خاطر فرمان و دستور سلطان محمد چهارم در امپراطوری عثمانی بوده است. به همین دلیل به شبتیانی که همراه با شبتای زوی اسلام آورده بودند، دونمه (به ترکی به معنای گروندگان) گفته میشد.
نوع عملکرد شبتای زوی، شبیه همان تعابیری است که در قرآن در آیات اولیه سوره بقره درباره منافقین گفته میشود. شبتای زوی هر چند که گاهی اوقات، مناسک مسلمانی را به جا میآورد، اما در میان یاران و دوستانش، دوباره دست به مناسک یهودی میزد و از اسلام تبری میجست. به همین دلیل با اسلام آوردن به مجالس اسلامی راه یافت و در مدت فعالیت خود، موفق شد بسیاری از علمای اسلامی در عثمانی را با کابالا آشنا کند و عملا آنان را وادار به پذیرفتن اصول آن کرد. امروزه همچنان بازماندگان دونمه در ترکیه امروزی ساکن هستند و به فعالیتهای خودشان ادامه میدهند.
شبتای زوی با این حیله و فریب، توانست بخش مهمی از تعلیمات خود را به فضای اسلامی وارد کند. دقیقا همان نقشی که علمای یهود در صدر اسلام با پذیرفتن اسلام انجام دادند و توانستند بخشی از احادیث و روایات جعلی را که امروزه به آنان اسرائیلیات گفته میشود، وارد متون اسلامی کنند. علمایی همچون کعبالاحبار که همواره در خدمت خلفای اموی بودند.
ژاکوب فرانک، در چنین محیطی به دنیا آمد و بر اساس طریق و شیوه شبتای زوی، اعلام کرد که مسیح است و برای نجات یهودیان و مسیحیان به زمین آمده است. ژاکوب فرانک، سفرهای متعددی به ترکیه داشت و از این طریق با دونمه و کابالیستهای آنجا آشنا میشد، خصوصا اینکه با رهبران اصلی شبتیان، دوست صمیمی بود. به همین دلایل بود که بعد از مدتی، ژاکوب فرانک، ادعای جانشینی شبتای زوی را مطرح کرد. هر چند که تعدادی از شبتیان و خاخامهای یهودی در ابتدا با وی مخالفت کردند اما در نهایت بسیاری از یهودیان درسراسر اروپا به او پیوستند و ادعای او را مورد حمایت قرار دادند. اروپای قرن هجدهم در آن زمان، در اختیار مسیحیان قرار داشت. به همین خاطر ژاکوب فرانک از آنجا که میدانست آینده اروپا با مسیحیت گره خورده است، تصمیمی مشابه شبتای زوی گرفت. فرانک برای اینکه بتواند به مقامات عالی کلیسا در اروپا و پادشاهان مسیحی اروپا نزدیک شود، دستور داد که همراهانش باید مسیحی شوند و در اولین اقدام، خودش هم با پذیرفتن غسل تعمید، یک مسیحی شد. یعنی همان کاری که شبتانی زوی در مقابله با اسلام انجام داده بود و توانسته بود کابالا را وارد دیدگاههای اسلامی در ترکیه کند، حالا او قصد داشت با مسیحیت به انجام برساند.
یکی از مهمترین افرادی که به ژاکوب فرانک در برنامههایش کمک میکرد، دخترش حوا فرانک بود که او را به عنوان نمادی از باکره مقدس مورد پرستش قرار میدادند. در واقع فرانک، دخترش را به عنوان سمبل و نمادی از تقدس، در معرض پرستش یارانش قرار میداد. حتی امروزه هم مجسمهای از حوا فرانک در اتاق پیروان فرانکسیم وجود دارد که نشانه پرستش او میباشد.
تاثیر فرانک در اروپای قرن هجده بسیار زیاد است. از انقلاب فرانسه تا کمک به ناپلئون بناپارک تا ارتباط با اشراف و درباریان اروپایی، خصوصا در لهستان، از جمله این تاثیرات است. در نهایت ژاکوب فرانک به صورت نامعلومی از دنیا رفت. هر چند که هنوز مدارک موثقی از سرنوشت واقعی او در دست نیامده است اما ظاهرا او زندگی سرشار از ثروتی را از طریق همراهانش میگذراند تا فرقه خود را در سراسر اروپا وسعت ببخشد. بعد از ژاکوب فرانک، دخترش حوا فرانک سرپرستی و رهبری این فرقه را بر عهده گرفت و آن را به آمریکای شمالی رساند و بعد از آن بود که فرانکیستهای بیشماری در آمریکا پدیدار شدند و به سطوح عالی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن سرزمین رسیدند.
فرانکیستهای امروزی، همانطور که مجسمه حوا فرانک را میپرستند، در انتظار بازگشت ژاکوب فرانک در سرزمین موعود هستند. سرزمین موعودی که در حال حاضر، با بمب و گلوله و آتش، سعی در اشغال آن دارند.
رفرنس: Frank، Yakov (1978). Sayings of Yakov Frank. Harris Lenowitz (trans.). Oakland، CA: Tzaddikim. ISBN 0-917246-05-5. Maciejko، Pawel (2003). The Frankist Movement in Poland، the Czech Lands، and Germany (1755–1816). University of Oxford. Maciejko، Pawel (2006). "'Christian elements in early Frankist doctrine"، Gal-Ed 20 (2006) pp. 13–41. مجموعه نوشتار عبدالله شهبازی درباره فرانکیسم دایره المعارف یهود درباره یاکوب فرانک و فرقه فرانکیسم با این حال، به نظر لازم نیست که رفرنس ها در متن یا در انتهای متن بیاید، بلکه بهتر است که منابع در پیش خودمان نگه داری شود....
امان 54 - سیدکاظم علوی