طی دوران اقتدار و سلطه بیمنازع مدرنیته و سکولاریزم نقش دین و معنویت در افق مسایل فرهنگی، تمدنی، سیاسی و تاریخی انکار میشد. مدرنیته نمیخواهد و نمیپذیرد که دین در گردش امور و ترتیب کارها دخالت کند؛ یعنی در عقلانیت مدرنیته، سخن و قانون، سخن و قانون بشری است و هرچه ورای این باشد، بیاعتبار و اساطیری و مردود است. مدرنیته شهری است که بانیان آن، حتی اگر مانند «تامس مور» دیندار باشند و جان بر سر اعتقاد خود گذاشته باشند، برای دین، شأنی قائل نیستند و بعضی از آنان به طور صریح با دین مخالفت کردهاند.
سیاست خارجی یکی از موضوعات اساسی در مباحث علوم سیاسی و روابط بین الملل است و نشان از نگرش، رویکرد، اهداف و اولویتهای کشورها در عرصه بینالمللی و روابط با سایر کشورها دارد. این در حالی است که الگو و فرایند شناختی و رفتار کشورها در تعیین اهداف و منافع، تنظیم روابط، تشکیل اتحاد و ائتلافها بسیار پیچیده است. مدرنیته نیز در عرصه سیاست خارجی، منکر نقش دین است. سخن از گفتمان انتظار و پیوند آن با سیاست خارجی در روزگار نهادینهشدن رویکرد سکولار در این عرصه، اهمیت چندانی مییابد.
ضرورتهای سخن از دیپلماسی منتظرانه
1. توجه به الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی
معنای اندیشهورزی و نظریهپردازی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی، صورتبندی یک «انگاره» و «رهیافت»متفاوت است؛ چرا که لازمه متصف شدن فرهنگ و تمدن به اسلامی، برآمدن و برگرفتن مبانی و مبادی و روشها و غایات و پاسخهای فرهنگی و تمدنی از متن معارف نظری و تفکر اسلامی است. این روند، فرهنگ و تمدن اسلامی را واجد هویت مستقل و متفاوتی از فرهنگ و تمدن سکولار میکند. یکی از گامهای اولیه و اساسی در زمینه اندیشهورزی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی، رجوع به دین اسلام و تبیین فرهنگ معیار از نظرگاه اسلام است. خوانش مبسوط و ساختارمند نقش گفتمان انتظار در سیاست خارجی در این چارچوب و تلقی، معنا و ضرورت مییابد.
2. هماهنگی سیاست خارجی با مبانی معرفتی
هماهنگی سیاست خارجی با مبانی معرفتی تشیع ازجمله ضرورتهای این بحث است. آنچه در این راستا مهم مینماید ایجاد هماهنگی میان مبانی هر جامعه با نوع دیپلماسی بینالمللی است. در این میان، نظریهپردازان ارتباط میان مبانی معرفتی و اعتقادی موجود در فرهنگ جامعه را عامل پیدایش نظریههای لازم در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی میدانند.
3. نظام معنایی و ارزشی انقلاب اسلامی
جمهوری اسلامی از شرایط ویژهای برخوردار است که این شرایط، ضرورت بحث از دیپلماسی منتظرانه را دو چندان میسازد. به دلیل رخداد بینظیر انقلاب اسلامی ایران در جهان دینگریز و بلکه دینستیز قرن بیستم، نشانه بحرانی جدی در جریان سکولاریزه نمودن حیات فردی و اجتماعی انسانها به شمار میرود. هر چند فوریترین اثر پیروزی انقلاب اسلامی تغییر نظام سیاسی بود، اما روشن است که بدون پایهها و مبانی فکری متقن و استوار، وقوع چنین تحول عظیمی ناممکن بود. به دیگر سخن، انقلاب فکری مقدمه و زیربنای قیام ملت ایران علیه نظام استبدادی شاهنشاهی است؛ بدیهی است که پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی نیز این تحول فکری رو به گسترش، بستر رشد و شکوفایی هر چه بیشتر را طلب کند. چالشهای فکری و فرهنگی برای نظام جمهوری اسلامی از مهمترین آوردگاههای تقابل اندیشه پویا و مولّد انقلاب اسلامی با سایر اندیشهها محسوب میشود که واکاوی و برنامهریزی خاصی نیاز دارد.
در حال حاضر نظام جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای اسلامی و حتی دیگر کشورهای مظلوم، مانند راهنمای قافلهای است که میخواهد کاروانی را از مسیری سخت برای رسیدن به مقصدی متعالی عبور دهد. بدیهی است این راهنمای قافله مسئولیت حفظ سلامتی خود را بر دوش دارد.
4. تقابل با گفتمان سکولار در عرصه سیاست خارجی
حفظ هویت فرهنگی جامعه اسلامی و مقابله با فرایندهای جهانیسازی از دیگر ضرورتهای توجه به پیوندهای دو سویه گفتمان انتظار و سیاست خارجی ایران است. گفتمان تجدد و مدرنیته به یک هژمونی بلامنازع در دنیای امروز بدل گشته است و مبتنی بر مبانی، اصول و اهداف خود به دنبال هماهنگی همه عرصههای حیات بشری است. تمدن لیبرال دموکراسی، صورت تمدنی جدیدی است که تفاوت جوهری با صورتبندیهای تمدنی در تاریخ گذشته بشریت دارد.
این تمدن با شتاب سرسامآور به تولید علوم، ساختارها و محصولات تمدنی خود در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مبتنی بر مبانی اساسی همچون اومانیسم و سکولاریسم پرداخت و تا آنجا پیش رفت که به تمدنی بلامنازع در دنیای امروز بدل گردید؛ نه تنها در مغرب زمین، بلکه با داعیه آخرین تمدن تاریخی بشری در پی ساخت جهانی مبتنی بر ارزشها و دستاوردهای تمدنی خود برآمد و جهانیسازی را در دستور کار خود قرار داد.
کارکردهای پیوندهای دو سویه «گفتمان انتظار» و «سیاست خارجی»
1. حفظ عزت، کرامت و استقلال جامعه اسلامی
حفظ عزت، کرامت و استقلال جامعه اسلامی، اصلی ثابت و تغییرناپذیر و غیرقابل چشمپوشی در عرصه سیاست خارجی است. به این معنا که اگر دولت اسلامی مبنای روابطش را با دیگر کشورها بر مدار مصلحت تنظیم کند، مصلحتی است با رعایت و حفظ عزت اسلامی. دولت اسلامی در جامعه منتظر نمیتواند مصلحت را در برقراری صلح با دولت دیگری ببیند که عزت و استقلال جامعه اسلامی در پرتوی آن زیر پا گذاشته میشود.
در گفتمان انتظار، عزت و آزادگی فرد و جامعه یک ارزش و تندادن به ذلت، بردگی و بندگی غیر خدا ضد ارزش است. در دیپلماسی منتظرانه، «قدرت» برای «حق» است نه اینکه «حق» برای «قدرت» باشد و طبیعی است که مسئولان سیاست خارجی چون مبتنی بر آموزههای دینی میاندیشند، هیچگاه حقی برای قدرتمندان، زورگویان و مستکبران قائل نیستند.
2. مهندسی فرهنگ مقاومت در سیاست خارجی
ایستادگی در برابر هر امر ناملایمی برای پیشبرد هر هدفی لازم است. در حالی که حیات سیاسی اجتماعی اسلام توأم با درگیری با نیروهای شر، الحاد و نبرد میان خیر و شر و ایمان و کفر، مستمر است.
آموزههای دینی ما، راهبردهای کلانی را برای غلبه دائمی حق بر باطل به جامعه ارائه میدهند، این راهبردها مجموعهای از باورها، اندیشهها و الگوهای رفتاری است که به «فرهنگ مقاومت» تعبیر میشوند.
فرهنگ مقاومت در حوزه سیاست خارجی به معنای استقلال، عدم وابستگی به بیگانگان، پایداری در مقابل زیادهخواهیها، عدم هراس از تهدیدها و نگاه کلان به ستیز تاریخی جبهه حق و باطل است.
3. نهادینهسازی مسئولیتهای فراملی در سیاست خارجی
نظامهای مختلف سیاسی بر اساس منابع مشروعیت خود و معتقدات سیاسی مربوطه، مسئولیتهای مشخص و تعریف شدهای در خارج از مرزها دارند. نظامهای غیر ایدئولوژیک و عمدتا دموکراتیک در تزاحم میان «منافع ملی» و «اقدامات فراملی» اولویت را به منافع ملی میدهند. در قاموس آنان اصل و هدف در سیاست خارجی در راستای منافع ملی است اما در دولت اسلامی که افزون بر تعهدات ملی خود را در برابر اهداف بلند مکتب اسلامی متعهد میداند، در راستای تعقیب منافع ملی همواره به رسالت ایدئولوژیک خویش که مسئولیت و وظایف را در سیاست خارجی بر دوش آن نهاده است، میاندیشد.
در دیپلماسی منتظرانه از آنجا که سیاست خارجی در چارچوب گفتمان انتظار تفسیر میشود، به تقسیمات جغرافیایی موجود، توزیع قدرت و هنجارهای حاکم بر سیاست بینالملل، اعتراض میشود؛ زیرا ایدئولوژی بر اساس ارزش تعریف میشود و ارزشها و بایدها و نبایدها را مطرح میکند و به مرزها محدود نمیشود.
بنابراین دفاع و حمایت از مسلمانان و تلاش برای تحقق امت واحده اسلامی ازجمله اهداف بلندمدت دیپلماسی منتظرانه است، در حالی که برخی از دولتها برای دستیابی به منافع ملی خویش به هر ابزار و استراتژی متوسل میشوند.
به هر روی گفتمان انتظار، سکولاریزم و اصول بنیادین آن را در عرصه سیاست خارجی با چالش جدی مواجه میسازد؛ زیرا که:
1. از نظرگاه اسلام، دولت اسلامی بر مبنای تلفیق و درهمتنیدگی اقتدار سیاسی و مذهبی شکل میگیرد و عمل میکند به گونهای که حاکمیت ملی در طول حاکمیت الاهی اعمال میشود.
2. براساس گفتمان انتظار، دولت اسلامی علاوه بر پیگیری منافع ملی درصدد تحقق منافع فراملی نیز میباشد.
3. در چارچوب نظام سیاسی – اجتماعی اسلامی، تنها واحد سیاسی – اخلاقی و مرجع وفاداری سیاسی، ملت – دولت سکولار نیست که امنیت و رفاه آن بر کلیه بازیگران و واحدهای سیاسی مرجح و مقدم باشد، از اینرو، اولاً، مهمترین معیار و عامل هویت و وفاداری سیاسی، اسلام است که مسلمانان به آن توسل میجویند. ثانیاً، حفظ موجودیت اسلام و تأم.
امان52-53 - امیرمحسن عرفان