نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

از دل ما

مکان تاریک است اما زمان نه
والعصر!
خبری در راه است. عصاره اعصار، حلول خواهد کرد.
فوران سوال‌ها، از دلِ کاف‌ها
کی؟ کجا؟ و...
جوابش نیز کاف است
کربلا
و بعد از این، مکان نیز نور است و نوا، شور است و صفا، عشق است و شیدا و دریاست و حیا.
ای سرزمینِ مدفونِ در سکونِ محضِ تابشِ آفتاب و تابشِ پر از ستاره‌هایِ مهتاب!
طوفان دیگری در راه است....
ای سرزمینِ رویایی و ناشناخته وعدم تا دیروز و دیروزها!
امروز و فرداست که عارف‌ترین معروفِ دنیای لامکان و زمان شوی
صبر کن و صبور باش.
دقایق را شقایق‌هایِ عازم، مطهرتر و مطرح‌تر خواهند کرد
تو ای سرزمینِ فرداها، تنها صبور باش و صابر
ای سرترین زمین بعد از .....
بعد از چه؟ چه خبردر راه است؟ تو را چه شده؟
گوییا خبری در راه است!!؟
این را به گوش‌های خودت، به جانِ دلت و به عمقِ اعماقِ وجودت، عاریت ده که غیر تو را هیچ کس، تحمل و یارایی نیست.
محکم باش و نلرز که محکم می لرزانندت.

اصلا واژه‌ای ندارم در دستانم برای آن که بگویم :
زمین و زمان و مکان و جهان و آسمان خواهند لرزید.
تو اما محکم باش.

«وإن یکاد ...» را خوب به حافظه‌ات ــ حافظه‌ای به بلندایِ شبِ یلدایی‌ات ــ بسپار که باید مقابلِ دنیای چشم‌ها بایستی.
بالاتر از طوفان نمی‌دانم واژه‌ای باشد یا...
همان بالاترازطوفان، در راه است...

تنها بعد از هشت آسمان و هشت زمین است که آرامش‌ات برای همیشه دست خوش یک صبح تا غروب شد.
آمدند!

و چون آمدند؛ آن‌قدر آرام شدی؛ آن‌قدر که تو گویی چونان حیات‌برگشته‌ای که رنگِ رو به اضمحلالِ پاییزِ رخوت‌آورِ زمین خورده، برگی زرد را به خود می‌گیرد.
آماده باش برای رستاخیزی عظیم
اگر مَردیـــــــــــــــــــ، آن زمان مُرده‌ای باش آرام و خواب‌آلود.

همه بیدارت می‌کنند، چه بخواهی چه نخواهی!!!
آن‌چنان‌که از هزار توی تاریخ‌ات و از هزار بندِ وجودت، خون بالا خواهی آورد.
بیدار باش و بیدار شو.

دیگر نمی‌نویسم از عشقی که گلوگیر شد و سپس نقش زمین و جهان‌گیر شد و سپس در آسمان، نقش بست و بسط .
دیگر نمی‌نویسم از شیری که خشکید و جوانه‌اش سوخت
اما بارانِ، بعد از رعد و برق و سیلِ فرو خورده تاریخ و آرامش پس ازطوفان، دوباره شیر جوشاند
هی هی هیهـــــــــــــــات که بعد از جوشش شهد مادر دیگر!

و دیگر نمی‌نویسم که چرا نازدانه‌ای شیرین‌عسل ترازعسل و نورافزاتر از مهتاب، ماه و خورشید را در ارتفاعی پایین‌تر از ماه و خورشید شهود می‌کرد.
و چرا فخرش به ماه، آهی بود از جنس ماهِ نزدیکِ انگشتِ اشاره‌اش و مباهاتش به خورشید، شمسِ منیب ومنیر درون طشت!

«ما رأیت الّا جمیلا» همین است دیگر!!!
وقتی أقمارو شموس و شکوهِ دنیایِ آسمانی‌ها را از نزدیک‌ترین قاب، به قاب منظرِ چشمانت برروی همین پست‌ترین شاهراه [و درون پرانتز( وا امّاه)]، راهِ‌ شاهِ عقبا والبته دنیا، بارها و بارها دیده‌ای.
باید هم «ما رأیت الّا جمیلا» باشد تمام قدم هایت!
و او که قدم نداشت!
آسمان نزدیک به زمین است!
مگر می‌شود این تداخلِ تصویرِآسمان درزمین؟
با این حساب؛ چشمانت جز پلک پلک زدن بر زیبایی‌ها سهمی ندارند
با تمامِ وجود بازهم
ای وای از...
و امان از ...
نه دلِ «آفتاب در حجاب»
بلکه
از دلِ «ما»...
آخرین ویرایش
در 1395/4/1 09:02

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366