هر روز از هر گوشه و كنار خبر مىرسد كه مردى يا زنى، ادعاى پيامبرى، دين جديد، امام زمان بودن، رابطه داشتن با امام زمان علیهالسلام و حتى خدايى مىكند. تا اينجاى مسئله، چندان عجيب نيست، عجيب اينجاست كه عدهاى هم به آنان ايمان مىآورند.
از آنجايى كه هر روز بر تعداد اين مدعيان دروغین افزوده مىشود، بر ماست كه طريقه يادگيرى ساخت این فرقهها و همینطور ادعای کاذب و دروغ را آموزش بدهيم تا از اين نظر هم به خودكفايى برسيم.
حواستان باشد كه مهمترين مسئله در ايمان آوردن پيروان شما به شما، در ظاهر و حركات شما نهفته است. بنابراين اولين درس شما اين است كه يك ظاهر عجيب و غريب براى خودتان دست و پا كنيد كه تا به حال به فكر كسى نرسيده باشد. مهم نيست اين ظاهر، به آدميزاد شبيه نباشد، مهم در اينجا همانطور كه گفته شد، اين است كه به فكر كسى نرسيده باشد.
مثلاً محاسن را بلند كنيد و موى سر را از ته بتراشيد، و يا حتى بالعكس و يا هر دو كار را با هم انجام بدهيد. سعى كنيد يك خرقه كهنه و به درد نخور پيدا كنيد كه نشان بدهد شما كاملاً به دنيا بى اعتنا هستيد. يادتان باشد كه قبل از هر ديدار كه ماجرايش به تفصيل گفته خواهد شد، به استحمام برويد و هر چه مىتوانيد بر چهره و صورتتان چنگ بياندازيد تا سفيد و سرخ شود و در نورانى نشان دادن شما مؤثر افتد. معمولاً وقتى كسى با شما سخن مىگويد، دفعتا به نقطهاى كه كسى نمىداند كجاست، خيره بمانيد. يا براى لحظاتى به آسمان يا به زمين نگاه كنيد و سرتان به نشانه حيرت، تكان بدهيد. مهم نيست اين كارها هيچ معنايى ندارند، مهم در اينجا اين است كه اين كارها اثر خواهند داشت.
مريد داشته باشيد، حتى اگر يك نفر باشد. به يك بنده خدايى كه از همه جا بى خبر است، هزينه زندگىاش را بدهيد تا در ماشين را برايتان باز كند و به قصد بوسيدن دست جلو بيايد. شما اول سعى كنيد كه او را منصرف كنيد اما خيلى هم اصرار نكنيد تا بتواند بر دستهاى شما بوسه بزند. بعدا مىتوانيد مطمئن باشيد كه ديگران هم همين رفتار را خواهند داشت و براى بوسيدن دست شما از هم سبقت مىگيرند.
حالا بايد مريدان بيشترى داشته باشيد كه هنگام سخن گفتن شما، يا نعره بزنند و بيهوش شوند، يا به گريه افتند و از حال بروند. بعد هم مریدانی داشته باشید که کمی در اینترنت جستجو کنند و چند جملهای از افراد دیگر را از قول شما مدام به اشتراک بگذارنند و مدام هم بگویند که وای چه کلامی، وای چه سخنی.
از اينجا به بعد، شما بايد يك راه را انتخاب كنيد. راه اول مىگويد كه خودتان را ادامهدهنده سلسله پيامبران، امامان و حتى خدايان گذشته بناميد، و يا اعلام كنيد كه هر چه تا به حال بوده بر باطل است و فقط شما حقيقى و واقعى هستيد. طبيعتا اين انتخاب، راه شما را براى مسير پولساز آينده، روشن مىكند. شما كافى است كه براى چند روز اول، كمى هزينه بكنيد و سفرهاى بياندازيد ولى ناراحت نباشيد، چون به محض پيدا شدن مريدان، ديگر آنان هستند كه بايد هزينههاى زندگى شما را پرداخت كنند. عذاب وجدان هم نگيريد چون شما كسى را مجبور نمىكنيد، آنان با ميل و رضاى خودشان اين كار را مىكنند.
در دسترس نباشيد. با استخدام يك منشيه جميله، به ديگران وقت بدهيد. البته آن منشيه، هر گاه كه بخواهد مىتواند به حضور شما شرفياب شود. يادتان باشد كه اگر مريدان بخواهند از شما سؤالى بپرسند و يا به ديدار شما نائل آيند، بايد چند مرحله را پشت سر بگذرانند. در اولين مرحله، مريدى كه مىخواهد به زيارت قطب و مرشد خود برسد، بايد هزار و يك روز بيرون از خانه شما يا همان قطب و مرشد بماند و بيرون از خانه را تميز كند. در دومين مرحله، بعد از گذراندن آن هزار و يك روز، مىتواند داخل خانه شود ولى بايد هزار و يك روز هم داخل خانه و آشپزخانه و سرويسهاى بهداشتى و خريدهاى روزانه و... را انجام بدهد. در سومين مرحله، مىتواند وارد اتاق شما بشود ولى اجازه سخن گفتن ندارد و بايد هزار و يك روز ديگر هم به كسانى كه به اتاق شما مىآيند، خدمت كند. حالا اگر آن مريد هنوز زنده مانده بود، در چهارمين مرحله، تازه اجازه سخن گفتن با شما را خواهد داشت. خيالتان هم راحت باشد، با گذشت بيش از چند هزار روز، مطمئنا هر سؤال و مشكلى كه داشته است را فراموش كرده و كاملاً مطيع و رام شما خواهد بود.
مىگوييد اين طور نيست؟ امتحان كنيد، متوجه خواهيد شد.
امان 52 - 53، فرشاد محبتی