نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

آرمانشهر بر پرده سینما

مفهوم آرمانشهر اولین‌بار توسط توماس مور در سال 1516 در کتابی تحت عنوان «اتوپیا» کاربردی عمومی یافت. او، سیاستمدار، فیلسوف، نویسنده و از مهمترین مشاوران هنری هشتم ــ پادشاه انگلستان ــ بود. آرمانشهری که توماس مور آن را بنیان نهاد، تصویر یک شهر، جزیره و یا کشور آرمانی است که در آن، همه‌چیز طبق یک تعریف ایدهآل در جای خود قرار دارد.
مفهوم آرمان‌شهر اولین‌بار توسط توماس مور در سال 1516 در کتابی تحت عنوان «اتوپیا» کاربردی عمومی‌ یافت. او، سیاستمدار، فیلسوف، نویسنده و از مهمترین مشاوران هنری هشتم ــ پادشاه انگلستان ــ بود. آرمان‌شهری که توماس مور آن را بنیان نهاد، تصویر یک شهر، جزیره و یا کشور آرمانی است که در آن، همه‌چیز طبق یک تعریف ایدهآل در جای خود قرار دارد.
واژه اتوپیا به یونانی به معنای ناکجاآباد است و سرزمی‌ن خیالی اشاره دارد که می‌‌تواند مکان شکل‌گیری یک جامعه رویایی و بدون نقص باشد؛ یک جامعه بدون‌طبقه، با صفات ارزشمند متعدد و بدون آنکه جرم و یا گناهی در آن اتفاق بیفتد. البته پیشتر از آن، مفهوم آرمانشهر توسط افلاطون نیز مورد بحث قرار گرفته بود؛ آنچه که در تفکر افلاطون درباره آرمانشهر اهمی‌ت بیشتری داشت، عدالت در کنار حکمت، شجاعت و خویشتن‌داری است.
در تاریخ مغرب زمی‌ن، تلاش‌های بسیاری برای برقراری آرمانشهر در ناکجاآبادی دست‌نیافتنی انجام گرفته که بسیاری از آنها، به آنگلوساکسون‌ها و مهاجرت آنان به آمریکا مربوط می‌‌شود. سرزمی‌ن آمریکا، در سال‌هایی که به تازگی توسط اروپاییان شناخته شده بود، به عنوان یک سرزمی‌ن جدید و یا حتی همان ناکجاآبادی که می‌‌توانست آرمانشهر موعود باشد، نگاه بسیاری از کسانی که به دنبال یک زندگی آرمانی بودند را جلب کرده بود. به طوری که تا اواسط قرن نوزدهم، در خاک این سرزمی‌ن، بیش از صد جامعه آرمانی توسط فرقه‌های مسیحی مهاجر، شکل گرفته بود.
همچنین، بر مبنای تفکرات افرادی چون رابرت آون انگلیسی و شارل فوریه فرانسوی، بیش از ده‌ها جامعه، کتابخانه، مهدکودک و مدرسه در ایالت‌های مختلف آمریکا با اهداف آرمانشهرگرایانه شکل گرفت که اکثر آنها بعد از چند سال، به تعطیلی کشید. با این حال، تفکر آرمانشهر در ایالات متحده تعطیل نشد و امروزه، بیش از هر زمان دیگر، خود را در سینمای آمریکا نشان می‌دهد. اگرچه تصویری که در سینما از آرمانشهر نشان داده می‌شود، با آنچه در تاریخ تفکر درباره آرمانشهرها گزارش شده، چندان هماهنگ نیست و در بعضی موارد، تصویر آرمانشهر در قالب کابوس هراس‌انگیز نیز بازنمایی شده است.

بخشنده [۱]
این فیلم محصول 201۴ است که فیلیپ نویس آن را از روی رمان بسیار معروف لوئیس لوری که در سال 1993 به چاپ رسیده بود، ساخته است. بخشنده، درباره یک آرمانشهر در زمان آینده است که در آن هیچگونه تجاوز، قتل، دزدی و حتی اشتباهی به وجود نمی‌آید و همه‌چیز در این آرمانشهر، کنترل‌شده است. با این حال، بهای شکل‌گیری این آرمانشهر، از میان رفتن احساس و خیال بشری است؛ کسانی که این آرمانشهر را کنترل می‌کنند، برای اینکه بتوانند بر رویای خشونت و جنگی که جهان را تهدید می‌‌کند غلبه کنند، احساس، خیال و از آنها مهم‌تر، خاطرات شهروندان را از آنها گرفته‌اند و به این ترتیب، یک نوع زندگی اشتراکی که در آن هیچگونه عشق و علاقه‌ای وجود ندارد، پدید آمده است. هیچ تفاوت و تمایزی میان شهروندان این جامعه وجود ندارد و این کنترل‌کنندگان هستند که تعیین می‌کنند چه کسانی باید مادر شوند، چه کسانی باید از بچه‌های تازه‌به‌دنیا آمده مراقبت کنند، چه کسانی باید کارگر شوند و حتی چه کسی باید حامل خاطرات نسل بشر به نسل آینده باشد!
در این میان، بخشنده عنوان شخصی است که باید خاطرات گذشته بشر را با خود حمل کند و آن را به نسل‌های بعدی برساند؛ اما نوجوانی که برای این کار انتخاب می‌شود، در تقابل با دریافت خاطرات گذشته، ناگهان به هم می‌‌ریزد. او از طریق دریافت این خاطرات، احساس و خیال، عشق و علاقه و از همه مهمتر، زندگی گذشتگان را در می‌ی‌ابد و با حس علاقه به فرزند، حس قدم‌زدن روی برف، حس محبت و البته حس ترس و وحشتی که جنگ و کشتار را به دنبال دارد، آشنا می‌‌شود.

عطش مبارزه [۲]
مجموعه فیلم‌های عطش مبارزه که اقتباسی از آثار سوزان کالینز است، ماجرای عجیب‌تری از آرمانشهر و آینده را در اختیار تماشاگران قرار می‌دهند. در عطش مبارزه، یک جامعه آرمانشهری که متشکل از مناطق مختلفی است و زیر نظر پایتخت، اداره می‌شوند، به نمایش درمی‌‌آید. در این میان، هر سال 24 دختر 12 تا 18 ساله از همه این مناطق در پایتخت گردهم‌می‌‌آیند تا در یک مسابقه شرکت کنند؛ مسابقه‌ای که فقط یک نفر از آنان باید زنده بیرون بیاید و بقیه کشته شوند. این در حالی است که رئیس‌جمهور و سایر شهروندان، از تماشای بازی (و در حقیقت کشته‌شدن) آنان لذت می‌برند و این ماجرا را از طریق تلویزیون دنبال می‌‌کنند.

عطش مبارزه دقیقاً همان راهی را می‌رود که دیگر آثار آرمانشهری در سینما نیز در آن قدم می‌‌زنند. سینما، دوست آرمانشهرها نیست و اگرچه ممکن است در ابتدا، آنها را آرام و صلح‌آمیز نشان بدهد، در نهایت، آنها را تبدیل به یک فاجعه جنایت‌آمیز خواهد کرد. تصویری که سینما از آرمانشهر می‌دهد، تناسب چندانی با فلسفه و اندیشه آرمانشهر در میان کتاب‌ها ندارد. در کتاب‌ها و در میان تفکرات و اندیشه‌ها، آرمانشهر می‌تواند در ناکجاآبادی که انسان زندگی می‌کند، به وجود بیاید اما در سینما، در هر جایی که انسان زندگی کند حتی اگر آرمانشهر نامیده شود، همیشه راهی برای برهم‌زدن آرامش و صلح وجود دارد.

بلید رانر [۳]
نام فیلم محصول 1982 ساخته ریدلی اسکات است که از روی اثر فیلیپ دیک با عنوان «آیا آدم‌مصنوعی‌ها خواب گوسفند برقی می‌‌بینند؟» اقتباس شده است. داستان فیلم در آرمانشهری در آینده در سال 2019 و در شهر لس‌آنجلس اتفاق می‌افتد. ماجرای فیلم، درباره تعقیب و گریز انسان‌هایی با ژن مصنوعی است که به صورت غیرقانونی در زمین زندگی می‌کنند. بلید رانر طبق اکثر نظرسنجی‌های سینمایی، در شمار یکی از بهترین آثار تاریخ سینما شناخته می‌شود. فضای تاریک و سرد یک جامعه آرمانشهری که در آینده اتفاق می‌‌افتد، بیشترین چیزی است که هنگام تماشای این فیلم به یاد می‌‌ماند و روابط سرد و ازهم‌گسیخته، تاریکی و هراسی که جامعه برای همه به ارمغان می‌‌آورد، تنها نکته‌ای است که از این آرمانشهر در ذهن ماندگار می‌‌شود.

گاتاکا [۴]
نام فیلم محصول 1997 ساخته آندرو نیکول است. فیلمی‌ که با شعار «روح بشر ژنی ندارد» به ترسیم یک آرمانشهر در آینده می‌پردازد که دارای شاخصه مهمی‌ است؛ اینکه آدم‌ها بر اساس ژن‌های خود به دو دسته معتبر و غیرمعتبر تقسیم می‌شوند. بر این اساس، اگر کسی که ژن غیرمعتبری دارد، بخواهد پیشرفت کند (در ماجرای فیلم بخواهد فضانورد شود) باید مرتکب سرقت ژنی شود و نمونه خون یک فرد معتبر را به جای نمونه خود ارائه بدهد تا بتواند با استفاده از ژن معتبر او، به خواسته‌اش برسد.
داستان گاتاکا که از ترکیب اختصاری نام چهار اسید آمی‌نه دی.ان. ای ایجاد شده، در آرمانشهری اتفاق می‌‌افتد که قرار است همه رنج‌ها و مشکلات انسان را از میان بردارد اما همانطور که قابل پیش‌بینی است، فقط به آن عمق و اندازه آنها می‌‌افزاید.

گزارش اقلیت [۵]
این فیلم محصول 2002 و ساخته استیون اسپیلبرگ است.
فیلم درباره آرمانشهری در سال 20۵۴ است که هیچ جنایتی در آن اتفاق نمی‌افتد. دلیل عدم وجود جنایت در این وضعیت، نقش‌آفرینی یک سیستم هوشمند است که توسط سه انسان به وجود آمده و می‌‌تواند پیش از وقوع جنایت، آن را پیش‌بینی کند. هنگامی‌ که این سیستم، پیش‌بینی می‌کند که یکی از عوامل اصلی اجرای همی‌ن سیستم، قصد دستزدن به یک جنایت را دارد، این سؤال مهم پیش می‌‌آید که آیا او تغییری بر این سرنوشت و اراده خود دارد یا نه؟
سؤالی که باعث می‌‌شود او بر خلاف آنچه که تا به حال انجام می‌داده، عمل کند. گزارش اقلیت، تنها به وجه آرمانشهری آینده و تأثیر و حضور تکنولوژی در زندگی انسان نمی‌‌پردازد. این فیلم در صدد است تا سؤالات جدی و مهمتری را مطرح کند؛ آرمانشهر در گزارش اقلیت، با این که در آن جنایتی به وقوع نمی‌‌پیوندد، بسیار ترسناک‌تر از شهری است که در آن، جنایت به یک مسئله عادی بدل شده است.

پی‌نوشت‌ها
۱. The Giver ۲. The Hunger Games
۳. Blade Runner ۴. Gattaca
۵. Minority Report
آخرین ویرایش
در 1394/9/16 10:24 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366