سوء استفاده از عنوان منجی موعود به مسلمانان اختصاص ندارد؛ بلکه در میان همه ملل بزرگ جهان و دیگر ادیان برجسته نیز تجربه شده است. در تاریخ یهودیان و مسیحیان، ظهور منجیان یا وعده نزدیکی ظهور آنها، حتی تا همین اواخر، منشاء برخی تحرکات و جنبشهای اجتماعی و سیاسی بوده است. آنچنان که در روایات و اخبار اسلامی نیز آمده است، آمدن یهودیان به جزیرةالعرب و سکونت آنان در یثرب، حدود دو قرن پیش از اسلام، بر اساس گزارشهای ظهور دین جدید و پیامبر آخرالزمان در آن حوالی دانسته شده است.
همچنین، مدعیان دروغین مهدویت، تنها در جوامع شیعی پدید نیامدهاند و تقریباً همه فرقههای اسلامی از شیعه و اهلسنت، با موضوع مهدیان دروغین، درگیر بوده و هستند. این ادعاها معمولاً همراه با انگیزههای سیاسی بودهاند و واقعیت این است که حتی اگر بازیگران دنیای سیاست در ایجاد این گروهها نقشی نداشته باشند، پس از پدیدآمدن آنها، سعی در سوء استفاده از آنان دارند و به طور طبیعی، کشورها و قدرتهایی که قصد ایجاد تفرقه در میان مسلمانان را دارند، از این گرایشها سود میجویند و تلاش میکنند به گونهای آنها را ساماندهی کنند تا بهترین بهرهوری برای آنان فراهم آید. برای نمونه، در ماجرای بابیت و بهاییت در ایران، اگرچه دولت قاجاری با هدایت امیرکبیر به شدت با آن برخورد کرد، اروپاییان برای منافع خود سعی کردند تا خود را در این ماجرا وارد ساخته و حمایتهایی نیز از جانب آنها صورت گرفت.
اینکه مدعیان دروغین مهدویت از چه انگیزههایی برای دعوت خود برخوردارند، مسئله سادهای به نظر نمیآید. با این وجود، میتوان به برخی عوامل در شکلگیری ادعاهای اینچنینی اشاره کرد؛ شایعترین انگیزه ادعای مهدویت، قدرتطلبی و ایجاد تسلط بر امور سیاسی جامعه است و بعید نیست وقتی شخصی با ادعای مهدیبودن در جامعهای دینی ظهور کند، در اندک زمانی قادر به تسلط قوای سیاسی و در دستگرفتن قدرت خواهد بود. انگیزههای اقتصادی نیز میتوانند به عنوان انگیزهای مهم مطرح باشند، چرا که همواره افرادی هستند که آمادگی کمک به شخصیتهای مذهبی و معنوی را، با هدف حمایت دینی و اعتقادی از آنان، داشته باشند. علاوه بر این، در شمار برخی از مدعیان مهدویت، بیماریهای روانی و توهمی وجود دارد و این افراد که برخی از آنها، ریاضتهای مستمر و فراوانی را پشت سرگذاشتهاند، ممکن است تصور کنند که همان موعود نجاتبخش بوده و برای نجات مردم از مشکلات برگزیده شدهاند؛ اگرچه این موارد، کمتر توانستهاند به جریانی اجتماعی و یا سیاسی تبدیل شوند و در حد ادعای فردی باقی میمانند. بعضی از مدعیان مهدویت در طول تاریخ، با هدف ظلمستیزی و شورش در برابر رژیمها و حاکمان ستمگر به طرح ادعای خود پرداخته و انگیزهای اجتماعی و یا انقلابی داشتهاند؛ در این قبیل ادعاها، گردآوری مردم و بسیج آنان در اطراف خود، عاملی اساسی در ادعای دروغین مهدویت به شمار میآمده است.
از سوی دیگر، میتوان به زمینههای پذیرش ادعای مدعیان دروغین مهدویت نیز اشاره کرد. شاید بتوان گفت، وجود جهل و پیروی کورکورانه از دیگران، بیشترین نقش را در پیدایش و پذیرش ادعاهای دروغین نجات داشته است؛
چرا که اگر افراد از بینشی صحیح و استقلال در تفکر برخوردار باشند، کمتر ممکن است تحت تأثیر ادعاهایی واقع شوند که دلایل روشنی برای اثبات آنها وجود ندارد. همچنین، میتوان
به فساد سیاسی و اجتماعی در میان مردم، به عنوان زمینه دیگری برای پذیرش ادعای مدعیان دروغین اشاره کرد؛ به این ترتیب، در جامعهای که ظلم و فساد و بیاعتنایی به ارزشهای اخلاقی وجود داشته باشد، استقبال از افرادی که با هر انگیزه ممکن، مدعی نجاتبخشی باشند، بیشتر خواهد بود و در شرایطی که اوضاع اقتصادی نیز در این جوامع نامساعد باشد، احتمال این پذیرش بسیار بیشتر خواهد بود.
حسن محمدینیا ـ دوماهنامه امان شماره 50