غالب مردم، نیروهای طبیعت مانند آفتاب و ماه و ستارگان و خاک و آتش و باد و آب را میپرستیدهاند و آنها را «دیو» مینامیدهاند. همچنین، به نظمی فراگیر و جاویدان اعتقاد داشتند که به باور آنها، بر جهان طبیعت حاکم بوده و اخلاق آدمیان هم میبایست از آن تبعیت میکرد. آنها به این نظم متعالی، به زبان خود «آشا» یا «آتا» میگفتند و عدل و داد و راستی را از صفات او برمیشمردند. علاوه بر این، مراسم قربانی و تقدیس در برابر آتش نیز از جمله رسوم مذهبی آنها به شمار میرفته و این وضعیت، تا زمان ظهور زرتشت ادامه داشته است.
زرتشت، شخصیت روحانی و آموزگاری اخلاقی بود که چندین قرن پیش از میلاد مسیح، در سرزمین ایران ظهور نمود و اندیشه مذهبی جدیدی برای ایرانیان ــ و حتی در عالم ادیان تا آن زمان ــ ارایه کرد. او به مردم میآموخت که رستاخیزی در پایان جهان محقق خواهد شد و چنین آموزش میداد که در زمانی خاص، با چیرگی نهایی و قاطع نیروی نیکی و راستی بر دروغ و بدی، در پی نبردی کیهانی و سراسری در عالم، تمام مردگان برخواهند خواست و انسانهای نیک پس از آخرین داوری، در سعادت و خوشی و شادکامی، در زمینی که ملکوت خداوند بر آن مستقر شده، جاودانه خواهند زیست. در این هنگام، زمان فانی به پایان میرسد و چارچوب تاریخ فرومیشکند و همچون ابتدای آفرینش، جهان نیک، از هرگونه بدی و شرارت، زدوده خواهد شد. در متون مقدس زرتشتی، چنین حالتی «فرشگردی» (به معنای عالیسازی) خوانده شده است. با این حال، این تمام بشارت زرتشت درباره آینده نیست.
در کنار اعتقاد به رستاخیز و معاد مردگان، اعتقاد به یک موعود نجاتبخش نیز از آموزشهای زرتشت به پیروان خود بود؛ او در خلال اشعار به جاماندهاش میگوید: «فردی خواهد آمد که بهتر از مردی نیک است، کسی که به ما راه2های درست رستگاری را خواهد آموخت... کسی که پارسا است، بسان شما، ای مزدا، کسی که آگاهی درستی دارد و خردمند است». از نگاه زرتشت، منجیان موعود یا به اصطلاح «سوشیانس»ها، دستهای از پیروان او هستند که با داشتن امتیاز بینش دینی نیک و خرد برتر، با کوشش و مبارزه خود با بدی، در هر نقطهای از جهان و طی دوران زندگی خود، نیروی نیکی و راستی را افزوده و استوار ساخته و موجب ضعف و شکست نهایی بدی خواهند شد.
موعودباوری در آیین زرتشت، به یک برنامه تاریخی بلندمدت گره خورده است؛ متون مذهبی زرتشتی چنین روایت میکنند که در آستانه هزارمین سال بعد از زرتشت، پس از بروز پدیدههایی شگرف در زمین و آسمان و وقوع بلایای طبیعی بسیار که به عنوان نشانههای پایان جهان شناخته میشوند، ابتدا شخصی به نام «کیبهرام» از هندوستان یا افغانستان و پشوتن از «کنگدژ» برآمده و زمام امور را به دست گرفته و دین را استوار میسازند تا آنکه در آغاز هزاره، نخستین موعود به نام «اوشیدر» پدیدار میشود و رهبری دین را میپذیرد و به عنوان معجزه، خورشید را ده شبانهروز در اوج آسمان متوقف میکند و صلح و آشتی و خرمی را در زمین میگسترد.
پس از پایان یافتن هزاره اوشیدر، دیوی به نام ملکوس پدیدار میشود و زمین را دچار باران و توفان و زمستانی سهمگین میکند، به طوری که بسیاری از مردمان و جانوران نابود میشوند. در ابتدای هزاره بعد، موعود دوم به نام «اوشیدرماه» برمیآید و بیست شبانه روز خورشید را در اوج آسمان مییستاند و نیکی2ها و خرمیهای بسیاری را پدید میآورد. نزدیک به پایان هزاره اوشیدرماه، ضحاک از بند خود در کوه دماوند رها میگردد و بسیاری از آفریدگان را تباه میکند.این ماجرا به ظهور گرشاسپ میانجامد که ضحاک را با گرز خود میکشد و گیتی را از زیانکاری او نجات میدهد.
ده سال قبل از ظهور سومین و آخرین موعود، مردم بدون آنکه بمیرند، از خوردن غذا دست میکشند تا آنکه در آغاز هزاره سوم پس از زرتشت، سوشیانس برمیآید و خورشید را سی شبانهروز در اوج آسمان متوقف میکند. در زمان او «کیخسرو» پدیدار میشود و پادشاهی گیتی و وظیفه دینگستری را به دست میگیرد تا آن که رستاخیز مردگان آغاز میشود.
لازم به یادآوری است که کیخسرو یکی از پادشاهان آرمانی ایران کهن است که پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزیهای بزرگ برای ایران، داوطلبانه از تخت سلطنت کنار میرود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی میگذارد. گفته شده که او برای عبادت به کوهها رفت و عمر جاویدان یافت و در دوران سوشیانس برای کمک به بازسازی جهان، باز خواهد گشت.
ظهور آخرین منجی در آیین زرتشت، مقدمه برپایی رستاخیز و رقمخوردن آخرین پرده زندگی خواهد بود؛ سوشیانس به همراه یاوران اندک خود موفق میشود که نوشیدنی مرگزدایی را فراهم کند که مردم با آشامیدن آن جاودان و بیمرگ شوند. آنگاه مردم پاک با آشامیدن آن شربت، از همه آرامش و آسایشی که اورمزد در آغاز آفرینش پدید آورده بود، دوباره بهرهمند میگردند. مردمانی که در زمان مرگ بالغ بودهاند، در این مرحله در سن چهلسالگی بازآرایی میشوند و آنان که در کودکی و پیش از رسیدن به برنایی درگذشتهاند، به سن پانزدهسالگی بازآفریده میشوند. در آنجا، اگرچه مردان و زنان میتوانند با یکدیگر ازدواج کنند، امکان بارداری و زایش وجود نخواهد داشت.
پس از این مرحله است که اهریمن نابود میشود و از همان سوراخی که به زمین رخنه کرده بود، اخراج میگردد و برای همیشه سست و ناکار میشود. سپس زمین تا به ستاره، بالا میرود و زمین که اینک ملکوت خداوند بر آن استقرار یافته است، صاف و بیفراز و نشیب میگردد و مردمان در این
سبزدشت زیبا و شکوهمند، تحت یک حکومت واحد و به زبانی یکسان، جاودانه زندگی میکنند.
به جز این روایت کلی، اشارههای دیگری درباره موعودباوری در آیین زرتشت وجود دارد؛ نوع دیگری از موعودها شامل پهلوانان و قدیسان نیز وجود دارند که در گذشتههای دور میزیستند و سپس بر طبق باورهای زرتشتیان، هر کدام در جایی پنهان شده تا در زمان مقرر خود را آشکار کرده و با یاری رساندن به سوشیانس، برای پیروزی راستی بکوشند. احتمال میرود باور به این منجیان مقطعی، حاصل فشارها و تنگناهای واردشده به جامعه زرتشتی در زمان هجوم مقدونیان و سپس تازیان و امید و انتظار زرتشتیان به رهایی هرچه زودتر از این اوضاع دشوار بوده است.
قرنها پس از انتشار اعتقادات زرتشت، مبلغ دینی جوان و پرجنب وجوشی در سرزمین ایران سربرآورد که او نیز درباره آینده و رستاخیز انسان، حرفهایی برای گفتن داشت؛ مانی که خود را پیامبری ایرانی معرفی میکرد، تعالیمی عرفانی داشت و ترکیبی از مسیحیت و زرتشتیگری را ترویج میکرد؛ از قرار معلوم، او تضاد نیکی و بدی و مبارزه مستمر اهریمن و اورمزد را از زرتشت وام گرفته بود و اندیشه ظهور مسیح نجاتبخش را از مسیحیت آموخته بود. آموزههای مانی در مدت کوتاهی بر پهنه وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا، مصر، هند، چین و آسیای مرکزی سایه گستراندند اما امروزه از صحنه روزگار کنار رفتهاند و تنها گزارشی از آنها باقی مانده است.
در باور پیروان مانی، پایانی زودرس و فرجامی قریبالوقوع برای جهان تصور میشد و مانی، خود را کسی میدانست که برای «واپسین نسل» فرستاده شده است؛ اگرچه هیچگاه پایان جهان، آن طور که مانی و پیروان او انتظارش را میکشیدند و پیشگویی میکردند، رخ نداد. آنها نبردی بزرگ و مهیب را توصیف میکردند که به طور ناگهانی در میان انسانها درمیگیرد و جهان را در آستانه نابودی قرار میدهد و راستکاران و بدکاران را به یک شکل، دچار رنج و عذاب خواهد کرد. پس از پایان این نبرد، فرارسیدن دورانی پیشگویی میشد که در آن، عدالت استقرار یافته بود و شهریاری بزرگ بر جهان فرمانروایی میکرد و روشنایی بسیاری در جهان منتشر میشد. این عقاید تا حد بسیاری با باورهای مسیحیان درآمیخته بود؛ تا به این حد که حتی تصور میشد عیسی در بازگشت خود در زمان رستاخیز، ابتدا برگزیدگان راستکار را از گناهکاران جدا میسازد و سپس پیروان دین مانی را از فرزندان دنیا جدا میکند.
مرور باورهای موعودباورانه اقوام کهن ایرانی نشان میدهد که امید به آینده روشن و ظهور قهرمانان نجاتبخش و حکمرانی فرمانروایان آرمانی، هیچگاه از ذهن و خیال ایرانیان غایب نبوده است؛ حتی اگر برای رسیدن به این آرزوها، از شرکت در نبردی بزرگ و طاقتفرسا و تحمل سختیها و فداکاریها گریزی نباشد.
موعود آیین زرتشت کیست؟
در آیین زرتشت سه موعود وجود دارد که آنها را «سوشیانس» مینامند. آنها عبارتند از «اوشیدر؛ پروراننده قانون»، «اوشیدرماه؛ پروراننده نماز و نیایش» و «سوشیانس؛ آخرین منجی» که با آمدن آن، جهان نو میشود. طبق تعالیم زرتشت، مهمترین سوشیانت، همان کسی است که در آخرالزمان ظهور میکند؛ چنانکه گفتهاند: «سوشیانت مزدیسنان به منزله کریشنای برهمنان، بودای پنجم بودائیان، مسیح یهودیان فارقلیط عیسویان و مهدی مسلمانان است».
پاسخ کامل این پرسش را در نشانی زیر دنبال کنید.
http://religion.p.mahdaviat.ir/questions/242
علی ثابت نیا ـ دوماهنامه امان شماره 51