نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

تنهاترین انسان

آدم‌های عادی تنها می‌شوند، به این دلیل که اطرافیان خود را از دست می‌دهند، از درک و حمایت آنها محروم می‌شوند و یا توسط آنها طرد می‌شوند اما زندگی رهبران، ماجرای متفاوتی دارد؛ آنها این قابلیت را دارند که حتی با حضور عینی پیروان و در میان انبوه طرفداران خود، تنها بمانند. در حقیقت، آنها به این دلیل که رهبر محسوب می‌شوند، تنهایی مردم عادی را پشت سرگذاشته‌اند و همیشه افرادی در کنار آنها هستند که باعث شوند تنها به نظر نرسند؛ اگرچه همواره با سطح عمیق‌تری از تنهایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
امام مانند کعبه است؛ به سوی مردم نمی‌رود و مردمانند که باید به سوی او آیند. [۱]
آدم‌های عادی تنها می‌شوند، به این دلیل که اطرافیان خود را از دست می‌دهند، از درک و حمایت آنها محروم می‌شوند و یا توسط آنها طرد می‌شوند اما زندگی رهبران، ماجرای متفاوتی دارد؛ آنها این قابلیت را دارند که حتی با حضور عینی پیروان و در میان انبوه طرفداران خود، تنها بمانند. در حقیقت، آنها به این دلیل که رهبر محسوب می‌شوند، تنهایی مردم عادی را پشت سرگذاشته‌اند و همیشه افرادی در کنار آنها هستند که باعث شوند تنها به نظر نرسند؛ اگرچه همواره با سطح عمیق‌تری از تنهایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
سرخوشی رهبران زمانی است که وفاداری پیروان و یاری‌رساندن دایمی آنان را احساس کنند و بدترین رویداد برای آنها، خیانتی است که اگر از سوی سربازی ساده سر بزند، چشم‌پوشی از آن، بسیار ساده‌تر از خیانتی است که توسط نزدیکان آنها انجام شود. بر این اساس، یک رهبر وقتی تنها می‌شود که احساس کند هیچ‌کس نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به او کمک کند و ملال‌انگیزتر از آن این است که دریابد، در راهی که در پیش‌ گرفته‌، کسی با او همراهی نمی‌کند و آنها که در پیرامون او گردآمده‌ا‌ند، اگرچه قصد کمک دارند، در عمل به او یاری نخواهند رساند.
تا آنجا که شواهد تاریخی نشان می‌دهد، رهبران دینی نیز به همین سرنوشت دچار می‌شوند؛ آدم از خطای فرزند خویش اندوهگین می‌شود، نوح نمی‌تواند فرزند خویش را بر کشتی نجات سوار کند، برادران یوسف او را به چاه می‌اندازند، موسی همواره از قوم خویش می‌نالد، عیسی قربانی هم‌دستی حواری خود با سران یهود می‌شود و
بزرگ‌ترین دشمنان پیامبر خاتم، از قبیله او سربرمی‌آورند. با این حال، چیزی وجود دارد که تنهایی رهبران دینی را با تنهایی دیگر رهبران، متفاوت می‌کند؛ در تنهایی دین‌مردان، حضور خداوند بیش از هر زمان دیگر احساس می‌شود و این اوست که به جای غیبت همه کسانی که پیامبران را تنها می‌گذارند، نزد آنان حاضر می‌شود و آرامشی می‌بخشد که توصیف آن در هیچ کلامی نمی‌گنجد.
ذهن شیعیان، بیش از آنچه تصور شود، با مفهوم تنهایی رهبر خود آشناست و وجدان آنان، بیش از آنچه بتوان آن را ادا کرد، از این واقعیت مستمر شرمسار است. آنان، حتی اگر قرن‌ها با زمانه زندگی علی علیه‌السلام فاصله داشته باشند، می‌توانند از لابلای سخنان او با مردم کوفه، عمق تنهایی‌اش را درک کنند و بر رنجی که از این تنهایی می‌برد، بگریند.
این اوست که وقتی تهاجم یاران معاویه به شهر انبار و غارت‌کردن آن را می‌شنود، تنها و پیاده به سوی پادگان نظامی نخیله گام برمی‌دارد و به مردمی که به او وعده یاری می‌دهند، چنین می‌گوید: «شما از انجام کار خود درمانده‌اید! چگونه کار دیگری را برایم کفایت می‌کنید؟ اگر رعایای پیش از من از ستم حاکمان می‌نالیدند، امروز من از رعیت خود می‌نالم. گویی من پیرو و آنان حکمرانند، یا من محکوم و آنان فرمانروایند!» و وقتی سخنش به اینجا می‌رسد، دو نفر به سوی او می‌آیند و یکی از آنان می‌گوید «من جز خود و برادرم را در اختیار ندارم. ای امیر مؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهی انجام دهم» و می‌شنود «شما کجا و آنچه من می‌خواهم کجا؟»[۲]
و این اوست، هنگامی که به سپاهیان خود می‌گوید «با کمک چه کسی بجنگم و به که اعتماد کنم؟ من می‌خواهم با شما بیماری‌ها را درمان کنم اما شما خود درد منید؟»[۳] و در روزهای آخر زندگی خود، سراغ یاران باوفای شهیدش را می‌گیرد و در سوگ عمار و ذوالشهادتین ناله سر
می‌دهد! [۴]
حسین نیز فرزند همان پدر است و بی‌راه نیست اگر هنگامی که به دعوت اهل کوفه به سوی‌شان می‌رود، در میان بیابان و همراه با خانواده و یاران اندکش، با لشگری
سراپا مسلح از آن شهر استقبال شود و نشانی از دعوت‌کنندگان خویش نیابد؛ خودش را به آنها معرفی می‌کند و نسل و نسبش
را به یادشان می‌آورد و دعوت‌نامه‌های‌شان را بازخوانی می‌کند
و می‌خواهد تا بگذارند به جایی دیگر برود و در تنهایی خود
باقی بماند. حتی وقتی قبول نمی‌کنند، از آنان مهلت می‌گیرد
تا در خلوت شبانه خود، ضیافتی پنهانی با خداوند برپا کند اما آنان خوب می‌دانند که تنهایی او باعث رسوایی‌شان می‌شود.
ماجرای تنهایی تنهاترین انسان این عصر متفاوت است، گویی انسان‌ها امام را فراموش کرده‌اند و با ناسپاسی، او را در عمیق‌ترین تنهایی تجربه‌شده بشر فرو برده‌اند و تا آن زمان که این ناسپاسی ادامه یابد، امام ظهور نخواهد کرد.
تو در آن بیابان تنها ماندى. لیکن، سرفراز.
آن‏ها، با آن همه طلسم قدرت و تدبیر، ناامید. بر روى نیزه و شمشیر تکیه مى‏دادند و تو، یک مرد. یک چراغ.
آنها، مرده‏ها. مدفون ظلمت، نگهبان گور خویش و تو پیروزى!
ظلمت در انتظار پرتو مشعل‏هاست.
ظلمت در انتظار شعله‏ بى‏پرواست. [۵]

پی‌نوشت‌ها
۱. مثل‌الإمام مثل الکعبة إذ تؤتی و لاتأتی؛ بحار الأنوار، جلد 36، صفحه 353.
۲. نهج‌البلاغه، حکمت ۲۶۱.
۳. همان، خطبه ۱۲۱.
۴. همان، خطبه 181.
۵. شعر از علی‌صفایی‌حایری.
آخرین ویرایش
در 1394/8/25 15:09 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366