نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

دل‌نوشته

تو انتهای نگاه هر خسته دلی، ای فردای هر روز! در طلیعه هر صبح، نگاهمان را بر بلندای آسمان می‌دوزیم و با پیمانی که با سرخی افق در هر غروب می‌بندیم دوباره برای یک روز پر از امید و روشنایی می‌اندیشیم.
دیر زمانی بود که چشم‌هایم خیره بر آسمان، دلواپس و نگران، گمشده‌ای از سلاله پاک محمد و آل محمدصلی الله علیه و آله را جست‌وجو می‌کردند و در انتظار طلوع خورشیدی حقیقی، از پس ابرها بودند، البته ابرها که نه! بهتر است بگوییم که نگارمان، پشت گناهان ما آدمیان قرار گرفته و این معاصی، مانعی بزرگ برای طلوع آفتاب تابان آخرین منجی، حضرت مهدی(عج) شده است.
مهدی جان! شما خوب می‌دانی که باران، مجازی بیش نیست و تویی حقیقت باران که می‌بایست بر دل‌های چونان کویر ما بباری و طراوت و سر سبزی ایمان و اخلاص را در ضمیر آدمیان برویانی. بگذار باران صدایت کنم!
گل‌های ناز اقاقیا و اطلسی رنگ از رخسارشان رخت بر بسته و گویی کمرشان شکسته است. دیگر نایی در نَفَس چکاوکان باقی نمانده، باغچه‌هایمان یکی پس از دیگری میل به تعالی و زندگی را از دست می‌دهند. این روزها دل گندم‌زار مثل دل کویری من، سوخته و خشکیده و سوزان است.
خداوندگارا! بگذار باران ببارد، بگذار زشتی‌ها را بشوید و پاکی‌ها را جایگزین کند، بگذار کویر قلوب و دل‌های آدمیان را جان و طراوتی دوباره ببخشاید و سیراب کند. بگذار ببارد و باغ‌های حسرت زده را بسان گلستان کند، بگذار بوستان‌ها را پر از نغمه هزار کند.
ابوالفضل حمزه بیگی
در کوچه باغ، انتظار بوی امید به مشامم می‌رسد. کی می‌شود به میهمانی بید‌های مجنون که در این باغ به انتظار نشسته‌اند، بیایی؛ ای صفای چشمه‌سار وجودم و ای هوای پرواز پرنده زندانی روحم، کی می‌شود گام‌های سبز آمدنت در گوش و جانم آهنگ ظهور را به صدا درآورد تا در آن هنگام گل‌های نرگسی را که در باغچه قلبم کاشته‌ام، با تمام وجود تقدیمت می‌دارم.
مرضیه کریمی
وقتی باران از پشت شیشه دلم می‌بارد؛ وقتی گریه در بغض گلویم می‌شکند؛ وقتی صدای طپش پرتلاطم قلب کوچکم درون سینه‌ام می‌پیچد؛ وقتی شاپرک‌های باغ نگاهم پر زدن را از یاد می‌برند؛ وقتی تاریکی، سراسر وجودم را فرا می‌گیرد؛ باز می‌یابم که یک ناجی بیشتر ندارم و او کسی جز مهدی موعود نیست. پس عاجزانه از درگاه خداوند منان مسئلت می‌نمایم که به حق و حرمت یاس کبود، فاطمه زهرا ظهور حضرت را نزدیک‌تر بگردان.
فاطمه میرزائی
سلام بر تو ای پیر عدالت. سلام بر تو آن لحظه‌ای که به نماز می‌ایستی. سلام بر تو ای پدر آزادی. سلام بر تو ای تنها باقیمانده خدا بر روی زمین تشنه.
ای امام زمان! نمی‌دانم چه بگویم و چه بنویسم یا چگونه با تو صحبت کنم که دچار اشتباه و لغزشی نشوم، واقعاً سخت است. وقتی اسمت را نزد خودم تکرار می‌کنم و یا بر روی کاغذ می‌نویسم، تمام وجودم پر از شور و هیجان می‌شود.
مهدی جان دل‌های همه ما از انتظارت سوخت و چشمانمان از انتظارت نابینا گشت. دیگر صبرمان سر آمده و آرزوی طلوع آفتاب روی نازنین تو را داریم. ای کاش به ساحل غم گرفته دل‌هایمان سری بزنی. ای کاش روزی، همه عاشقانت را بر سر سفره کرمت میهمان کنی.
یا صاحب الزمان! تو خودت شاهد هستی که ظالمان و ستمگران چه قدر ستمدیدگان را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند و تمام زمین را ظلم و ستم فراگرفته است، هر روز عاشورایی بپا می‌شود و همه تو را صدا می‌کنند و منتظر تو هستند که بیایی و عدالت را در سراسر زمین برقرار و ظالمان را نابود کنی و امنیت را به جهان برگردانی.
طاهره جعفری
تو انتهای نگاه هر خسته دلی، ای فردای هر روز! در طلیعه هر صبح، نگاهمان را بر بلندای آسمان می‌دوزیم و با پیمانی که با سرخی افق در هر غروب می‌بندیم دوباره برای یک روز پر از امید و روشنایی می‌اندیشیم.
ای سفید افق بیکران و ای قبله گاه آرزوهایمان! پرنده امید، در بلندای وجودمان آشیانه می‌گزیند و حیاتمان را به آن سوی افق می‌برد. و چشم‌هایمان را در جاده انتظار روشن نگه می‌دارند، کشتی وجودمان در دریای پرتلاطم بی‌ساحل انتظار، لنگر می‌اندازد و هستی به وسعت انتظار، مأمن سبز می‌گستراند. پس ای مسافر شفق! به امید فردای روشن به افق سرخ چشم می‌دوزیم.
حسین زارع
نام زیبایت: م ح م د، م: معرفت شیرین، ح: حسرت دیدارت، م: مانده بر، د: دل سوخته من.
لقب نوارنی‌ات: مهدی، م: مهتاب بی‌غروب هـ: همه وجودم، د: دوست دارمت، ی: یار مستضعفانی. منم فاطمه، ف: فخر من این است که عاشق توأم، آ: آرزوی من خدمت به تو و محبانت، ط: طاقت دوریت برایم مشکل است، م: مرا بپذیر که سرباز توأم، ه: همراه تو می‌مانم تا آخر راه. مهدی جان: ای میم محبت بی‌پایان، ه: هدایت دل‌هایی، دال: دلیل بودن مایی، ی: یاور مستضعفانی، می‌دانم که می‌آیی اِنَّهم یرَوْنَه بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً.
همه جا مال توست اما حتی در مملکت خود هم غریبی، ای غریبه آشنا، نباشد روزی کنارم باشی و نشناسمت، ای عشق نمی‌خواهم در طوبی و شرق و غرب و کربلا و مدینه و مکه دنبالت بگردم، آخه از من به من نزدیک‌تری، در هرجا باشی در قلب من ساکنی، پس در قلب خود می‌جویمت. ای غریبه غصه نخور، من هم غریبم. ای غریب همیشه حاضر، مرا هم با دردت آشنا کن. این دنیا را به خاطر وجود تو دوست دارم. ای وجود بی‌وجودها، ای غریب‌ترین غریب‌ها.
فاطمه خزائل
فصل‌های سبز ـ زرد ـ خاکستری می‌گذرد
زمین، چرخی دوباره می‌زند
می‌چرخد، می‌چرخد، می‌چرخد
و تقویم به جمعه می‌رسد
دوباره افسوس
دوباره مرگ واژه‌ها
و انگشت نیلوفری‌اش‌ جوهری می‌شود
چشم‌ها رمقی برای مردن ندارند
و انتظار در آغوش جاده ساییده می‌شود.
مریم مدرس
آخرین ویرایش
در 1394/8/23 15:47 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366