رهبرم! آیا دلیل بغضهایت سیل پاکستان نبود؟
این لطافت در خیالم از کسی ممکن نبود...
این پیامک، به صورتهای مختلف و با گرایشهای گوناگون سیاسی، دوباره و دوباره از طرف دوستان برایم ارسال شد.
به آقا افتادم. وقتی در خطبههای عید فطر، بحث به سیل پاکستان رسید، چنان بغضی را فرو داد که جگر ما پاره شد. توصیههای اکید ایشان درباره اهمیت دادن به موضوع سیل پاکستان و آوارگی بیست میلیون نفر از این کشور مسلمان، آن هم در زمانی که همه مسلمانان به خاطر رسیدن عید فطر، در شادی به سر میبردند؛ باعث شد که کمکهای نقدی ایران برای این کشور بحران زده، به بیش از هشت میلیارد تومان برسد و کمکهای غیر نقدی نیز چیزی در همین حدود باشد.
کلیدیترین نکتهای که آقا پیرامون پاکستان در این خطبهها مطرح کردند، این جمله بود: «امروز فوریترین مسئله جهان اسلام، سیل پاکستان است».
شاید در نگاه اول فقط بحث کمکهای انسانی به مردمی بحران زده مطرح باشد، ولی عمق این دیدگاه، ورای این سخنهاست.
به نظر میرسد بررسی موقعیت فعلی پاکستان، در شفاف شدن این سخن حکیمانه به ویژه برای ملت و دولت ایران، ضروری باشد.
در جوار مرزهای شرقی و جنوب شرقی ایران؛ کشور پاکستان قرار گرفته است. پاکستان به معنی سرزمین مردمان پاک است و بعد از فتنه مذهبی که انگلیس در زمان استقلال شبه قاره به نمود، به صورت یک کشور مسلمان، از هند بزرگ جدا شد و هندوهای پاکستانی به هند مهاجرت نمودند و مسلمانان هندی به پاکستان نقل مکان کردند.
سابقه نفوذ و تأثیر فرهنگ ایرانی در این کشور چنان است که هنوز مردمان ایالتهایی مثل پیشاور و حتی کشمیر ـ منطقهای که هنوز محل مناقشات سیاسی نظامی بین هند و پاکستان است ـ تسلط بالایی روی زبان فارسی دارند.
پاکستان از شمال با افغانستان مرز مشترک دارد و متأسفانه به عنوان یکی ازکانونهای تحریک طالبان به شمار میرود. فرقه مشهور طالبان به سرکردگی ملاعمر، در شهرهای کشور پاکستان، دروس حوزه (فقه حنبلی) را میگذراندند و پس از ماجراهایی که از حوصله بحث خارج است، به عنوان جهاد واقعی، مسلح شده و کل افغانستان را زیر سیطره خود گرفتند. هر چند پاکستان هنوز هم از حمایت رسمی طالبان، خودداری میکند، ولی ایالتهای خود مختار در پاکستان، جولانگاه حضور طالبان در آن است. ایالتهایی که انواع اسلحه و مهمات، مانند گوجه فرنگی و خیاری که میوه فروشها جلوی مغازههایشان میگذراند؛ در آنجا فروخته میشود!
در این اواخر اخبار پاکستان چند بار در صدر خبرهای ایران آمده بود. بار اول که احساسات شیعیان به ویژه اعتراض علما را بسیار برانگیخت، قائله پاراچنار بود. ایالتی شیعه نشین که شیعیانش به راحتی کشتار میشدند و متأسفانه دولت پاکستان درباره به این قضیه سکوت اختیار کرده بود و دست وهابیان را برای انجام اعمال شرورانهشان باز گذاشته بود.
اوائل سال جاری هم دستگیری "ریگی" به عنوان یک قاتل حرفهای که انسانها را قصابی میکرد، دوباره پاکستان را وارد خبرها کرد. گروهک ریگی از پاکستان تغذیه میشدند و این مطلبی بود که دولت پاکستان نتوانست به راحتی آن را انکار کند.
اما آیا تا به حال فکر کردهاید این کشور، چرا تا این حد، محل جولان گروههای مسلح، عناصر شرور، فرقههای تروریستی و ... است؟ برای دانستن این جواب، چند مقدمه ضروری است:
تنها فیزیکدان مسلمانی که جایزه نوبل را دریافت کرد، پرفسور عبدالسلام، فیزیکدان پاکستانی است. برای همین، خیلی هم دور از ذهن نیست که این کشور، دارنده بمب اتم باشد و در رقابتهای هستهای با هند، خود را از تک و تا نیندازد. به خاطر دارم که حتی لقب بمب اتم اسلامی نیز به این کشور داده شد!
بحران سیاسی دراین کشور و عدم ثبات دولتها، مسلمان بودن مردم این کشور و تکنولوژی بالای تسلیحاتیاش، باعث شد که آمریکا از این فرصت به وجود آمده استفاده کند و پاکستان را به عنوان یک شریک راهبردی و نظامی معرفی کند و نیروهایش را در پاکستان پیاده کند. واقعه یازده سپتامبر هم مزید بر علتهای پیشین آمریکاییها شد و به بهانه پیدا کردن بنلادن، حتی این روزها پس از نُه سال، هنوز هم مناطق شمالی پاکستان را بمباران میکند و زنها و کودکان بیگناه این منطقه را به خاک و خون میکشد.
حضور آمریکاییها در پاکستان، دست آوردهای زیادی برای شیطان بزرگ داشت. به عنوان مثال یک کشور قدرتمند مسلمان را درگیر مسائلی کرد که در صورت فقدان آن، گرایشهای شیعی آنها باعث میشد به یاران امام عصر(عج)، شیعیانی شیفته و سخت کوش افزوده شود. مردمانی که امروزه تحت تعالیم انحرافی وهابیان کور دل، حاضرند جان خود را از دست بدهند و با بستن یک کمربند انفجاری، هر چه زودتر به خدمت اربابانشان مشرف شوند.
این جاست که سیاست چهره پلید خود را نشان میدهد؛ چرا که آمریکا نمیتوانست تنها با تکیه بر ماشین نظامی، همه اهداف خود را در منطقه عملی کند. رشد روزافزون وهابیت در این کشور و حمایتهای بی دریغ مالی از این گروهها، نشان میداد که شیطان بزرگ میداند باید نسلی تربیت کند که بدون زور اسلحه، در راستای اهداف مستکبرین قدم بردارد و زَجرآور اینکه گامهای خود به سوی باطل را حق بپندارد. به اول بحث برگردیم و سیل پاکستان و اندوه رهبر.
هیچ اندوهی برای ملت سیل زده پاکستان بالاتر از آوارگی و از دست دادن خانه و کاشانه و حتی نابودی زمینهای کشاورزیشان نیست. ملتی که هر خانوادهاش، داغدار یکی از عزیزان خویش است و در بحرانیترین شرایط، روزگار میگذراند و اندوه رهبرمعظّم انقلاب، جلوهای بود از درک عمیق ایشان از آنچه در پاکستان میگذرد. شرایطی که شاید آینده مذهبی این کشور را نیز دستخوش دگرگونی سازد و به جای تربیت یارانی مخلص برای نهضت جهانی حضرت مهدی موعود(عج)؛ سربازانی سیاه دل متولد شوند که با تبر ریشههای اسلام ناب محمدی را به اسم اسلام مورد هجوم قرار دهند.
در غررالحكم از قول امیرالمؤمنین علی علیه السلام میخوانیم: «لكلّ همّ فرج، از براى هر اندوهى گشایشى باشد»؛ چه کسانی باید فرج را برای این مردمان تعبیر کنند؟
آیا اینان نباید همان کسانی باشند که فرزندانشان هر روز در مراسم صبحگاه مدرسه و مؤمنینشان پس از هر فریضه، دعای فرج آقایشان را میخوانند؟ آیا باید این ملت مسلمان رها شوند تا ثروت باد آورده وهابیان، فرج و گشایش را برایشان تعبیر کنند؟
مگر نه این است که در زمان سختی، گرایشات ملتها به سمتی متمایل میشود که راههای نجات را برایشان میگشاید؟ آیا ما که هر روز، فرج ولی غایب از نظر را از خدا میخواهیم، نباید خود حرکتی عملی انجام دهیم، آن هم برای فرج و آسایش یک ملت بلا زده ؟ آیا منتظر مصلح نباید خود صالح باشد؟ آیا ما که خودمان را سرباز امام عصر میدانیم؛ نباید مطیع اوامر نایب برحق او باشیم؟
به هر حال اگر امروز پاکستان از طرف مسلمانان جهان به فراموشی سپرده شود و رها گردد، بعدها کسانی به اسم مسلمان دست به تخریب و ترور میزنند که میتوانستند انسانهایی عالم و آزاده باشند. کسانی که اسلام و مسلمانی را به قهقرا میبرند. و همه اینها، تنها یک قسمت از ابعاد وسیع فرمایش مقام معظّم رهبری است.
و تو ای منتظر امام عصر(عج):
اگر بدانی این سیل غیرمنتظره و پیام رهبر انقلاب مبنی بر توجه فوری به این حادثه، میدانی است برای مشق و تمرین، آنگاه دیدگاهت به این جمله کلیدی چگونه خواهد بود؟ مشقی برای همکاری کشورهای اسلامی و انسجام و همدلی آنها در یک موضوع خاص. وقتی جامعه بین الملل و مسلمانان در چنین موضوعی، متحدانه نقش آفرینی کنند و مدیریت صحیحی را برای اداره یک کشور بحران زده به کار گیرند؛ این اقدام، تجربهای خواهد بود برای مدیریت دنیای بحران زده در زمان انقلاب جهانی، به امامت منجی کل.
پاکستان مدلی کوچک است برای مدیرانی که ادعای مدیریت جهانی دارند، جهانی که روزی رایحه خوش ظهور در آن خواهد پیچید و آن روز، روز درخشش مدیران با تجربه خواهد بود.
* . کارشناس ارشد فقه و حقوق.
هدی مقدم ـ دوماهنامه امان 26