ما همه سرباز توایم خامنهای گوش به فرمان توایم خامنهای
اما سفری که نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای خبرنگاران تدارک دیده بود؛ دید مرا در باره امر مقدس سربازی و گوش به فرمانی و تابع فرامین بودن؛ به اندازهای عمیق و وسیع کرد که دیگر به راحتی این دو واژه را به زبان نخواهم آورد.
به هر حال دیدن روحیه سلحشوری مرزبانانی عاشق در خطوط ناامنی که همجوار یکی از ناامنترین کشورهای دنیا است(عراق)؛ توفیقی بود که در آستانه هفته دفاع مقدس، دست داد تا مفهوم امنیت را با عمق وجود حس کنیم.
ملاقات با جنگاورانی کهنهکار، که متواضعانه خود را سرباز مقام معظّم رهبری میدانند؛ شنیدن خاطرات خلبانان مجاهد هوانیروز که چشم فتنه را در مرصاد کور کردند؛ بازدید از بیمارستان و خدمات درمانی که ارتش زمان جنگ برای مداوای مجاهدین، بهره میگرفته؛ رفتن به مناطق مرزی نفت شهر و سومار و میمک و دیدن روحیه غیرتمدارانه و عزتمند مرزداران، همه و همه ما را به این جمله که ارتش ما یک ارتش عقیدتی است، بیشتر مصمم کرد.
نکته جالب این جاست که ما همگی خود را سرباز امام عصر میدانیم و هر روز دعا میکنیم که اماممان ظهور کند تا در رکابش باشیم؛ ولی وقتی آمادگی جوانان غیور ارتشی را دیدم، به آمادگی خود شک کردم.
چرا؟
خوب وقتی دیدم که با ورود ما به منطقه عملیاتی، نیروها به صورت کاملاً منظّم و آماده به رزم، در کنار یکدیگر میایستند و با یک فرمان از مافوق خود، حاضرند به سختترین کارها، مانند عبور از حلقه آتش و موانع سخت، یا کمین و گشت شبانه در کنار میادین مین، دست بزنند؛ متوجه شدم آمادگی و مطیع اوامر بودن یعنی چه.
به عبارتی دیگر تازه متوجه شدم که سرباز به چه کسی اطلاق میشود و ما به تعارف خودمان را سرباز خطاب میکنیم! سرباز یعنی استقامت با امکاناتی اندک در شرایطی با سختی زیاد و همه اینها با روحیهای که شرایط سخت و موانع را به زانو درمیآورد.
سرباز یعنی برق شادی چشمانی که از دیدن فرمانده خود به هیجان و درخشش درآمده و سعی در نمایش اقتدار در پیشگاه فرمانده دارد تا گوشهای از زحماتش را سپاس گفته باشد.
حالا فکر کنید آیا وقتی فرمانده و آقای ما بخواهد روزی سرزده از ما بازدید کند؛ نصف این مقدار آماده هستیم؟ به احتمال قریب به یقین، خیلی از ماها میگوییم: ببخشید یه لحظه اجازه بدید ببینم باید چیکار کنم! راستی فلانی تفنگ منو ندیدی؟ من الان باید کجا بایستم؟ اگر از من بپرسند از اسلحهات چطور استفاده میکنی، چی باید بگم؟ اگر از ما گزارش بخواهند و بگویند در این مدت عملکرد خودتان برای ورزیدگی و استقامت شامل چه تمرینات و اقداماتی بوده؛ چه باید بگوییم؟ اگر...
بگذریم...
سفرما به مناطق عملیاتی غرب کشور؛ بازدیدی بود از تمدنی که قدمت تاریخیاش، تاج افتخاری برای کشور عزیز ماست. تمدنی که بعد از گذشت شانزده قرن، هنوز نقوش زیبای حجاری شده بر دل کوه، چشم را مینوازد و اگر تنها همین یک اثر تاریخی در کرمانشاه وجود داشت؛ کفایت میکرد تا این نکته را درک کنیم که قدرت نظامی و سیاسی در ایران، بدون مشروعیت الهی بیمعنا بوده. نقش اول محوطه تاریخی طاق بستان؛ نشان از عزتمندی ایران دارد. در این تصویر؛ اردشیر اول در حالی تاج قدرت را از دست اهورامزدا دریافت میکند که ارتش شکست خورده روم، زیر پای آنهاست.
شاید همین خفت تاریخی بود که باعث شد سالها بعد، یک مرد بی نام ونشان به نام صدام، به تحریک غربیان سودای پیروزی بر ایران بزرگ و انتقام از ننگهایی که خود باعث آن شدند؛ در سربپروراند و جانها و اموال زیادی را بر سر این سوداگری بگذارد.
صدام به جنگ تمدنی بزرگ آمد و اولین نقطه حمله و تصرف خود را، مناطق غربی کشور به خصوص کرمانشاه و ایلام قرار داد. مناطقی که مجاهدانش، جان را در قبال حفظ کیان و تمامیت ارضی ناموس سرزمینشان، ناقابل میدانستند. شاید برای آن است که غرب کشور جایگاه عروج مردانی شد که افق پروازشان از پرههای آهنین چرخبال هوانیروز، فراتر رفت و جسم مادیشان، دیگر نتواست همپای آن روح بلند، به پرواز درآید.
مردانی مانند شیرودی که مقام معظّم رهبری درباره او فرمودند: اولین نظامی که در نماز به او اقتدا کردم شیرودی بود.
شیرودی در پروازهای عملیاتی زبانزد خاص و عام بود. او همراه شهید سهلیان و شهید کشوری، در جبهه های غرب چنان رشادت به خرج داد که شهید فلاحی او را ستاره غرب نامید.
سرپل ذهاب و پادگان ابوذرش، خود را وامدار شیرودی میداند. منطقهای که تنها در یک روز، بیش از دو هزار تن شهید به خود دید و سروان خانمحمدی را که اینک یکی از پرسنل نظامی ابوذر به شمار میرود در سن چهارده سالگی داغدار بیست و یک تن از اعضای خانوادهاش کرد. شیرودی به این نقطه از ایران عشق میورزید و این فاجعه ها را تاب نمیآورد. او خانوادهاش را به پادگان ابوذر آورد و حتی اسم پسرش را ابوذر گذاشت. آن روزها شیرودی با وارد کردن خسارات فراوان به متجاوزان؛ سرپل ذهاب را نجات داد و دشمن بعثی را وادار به کیلومترها عقب نشینی کرد.
زمانی که این خبر به مجلس شورای اسلامی رسید؛ حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس وقت، او را "مالک اشتر زمان"خواند.
امروز پس از گذشت سالها از شهادت این مجاهد بزرگ، با ایده قرارگاه عملیاتی منطقه غرب ارتش، یادمانی از این شهید در این منطقه احداث خواهد شد. یادمانی برای یادآوری شجاعت، تعهد و دلاوری خلبانی به نام علی اکبر شیرودی.
شیرودی سربازی بود که فقط ادعای سربازی نکرد و برای اثبات مدعایش، جان خود را فدای رهبر خود کرد. رهبری که بارها او را نائب امام عصر خطاب کرده بود و با آمادگی تمام، گوش به فرمانش بود...
شیرودی تنها یکی از چهل و هشت هزار شهید نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلام بود.
سربازانی که در سختترین شرایط، آماده بودند؛ به وظیفه خود آشنا بودند؛ بدون چون و چرا دستورات و فرامین را اجرا میکردند و مهمتر از همه خدمات خود را نه تنها منت بر ملت نمی دانستند؛ بلکه وظیفه خود دانسته و حتی با وجود ایثارها و جانفشانیهایشان، از ملت و امام امت عذر میخواستند که آنگونه که باید، نمیتوانند حق ملت را ادا کنند.
آنها سربازانی بودند که جاودان شدند و الگویی شدند برای سربازان امروز. سربازانی مرزدار که مرزها را از هجوم هر بیگانهای حفظ میکنند؛ سربازانی تکاور که در حالت آماده باش دائمی قرار دارند و هر اقدام شومی را در نطفه خفه میکنند؛ سربازانی امدادگر که جان مجروحین را نجات میدهند و نیروهای ارتش اسلام را حفظ میکنند؛ سربازانی تیزپرواز که مانند صاعقه بر قلب دشمن فرود میآیند و ذلیلانه آنها را وادار به فرار میکنند؛ سربازانی ...
و تو ای منتظر:
تو هم سربازی... پس از این سربازان درس استقامت و ایستادگی و آمادگی و پابه رکابی بیاموز.
* . کارشناس ارشد فقه و حقوق.
. هوانیروز، یکی از ارگانهای نیروی زمینی است و چرخبالهای آن، وظیفه شناسایی؛ حمایت و امدادرسانی به نیروهای پیاده و زرهی را دارد. بنابراین تفاوت آن با نیرو هوایی و جنگندههای آن روشن است.
هدی مقدم ـ دوماهنامه امان 26