خداوند متعال، در مواردی گوناگون قرآن نه تنها خود را، بلکه اولیای خویش را نور معرفی کرده است. از نور بودن آنها، نکاتی استفاده میشود. یکی این که اگر نور نباشد این عالم، تاریک است و ما در تاریکی حرکت میکنیم. در تاریکی اتفاقات بسیار خطرناکی ممکن است بیفتد، مثلاً شما وقتی با اتومبیل در حال حرکت هستید و جلویتان هم تاریک باشد و در همین حال چراغ ماشین از کار افتاده باشد، حداقل اتفاقی که میافتد این است که دیگر شما سرعت نخواهید داشت و مجبورید به آرامی حرکت کنید.
از طرفی قرآن دستور میدهد که «سَارعوا» یعنی سرعتتان را بالا ببرید. و نیز میفرماید: «سابقوا» یعنی از دیگران سبقت بگیرید. در فرهنگ قرآن اصولاً سرعت، حد خاصی ندارد و این طور نیست که اگر سرعت شما در اتوبان الهی، از صد کیلومتر بیشتر شود، شما را جریمه کنند. خدا میفرماید: هر چه میتوانید سرعت را بالا ببرید، هم سرعت مجاز است و هم سبقت.
امیرالمؤمنین علیه السلام در اواخر دعای کمیل به خداوند میگوید: در این دنیا ما را در میدانهای مسابقه قرار دادی «فی میادین السابقین». حالا که این طور است، کاری کنتا «و اسرع الیک فی البارزین» سرعت من از هممبارزهای خودم بالا برود و از همه جلو بزنم تا زودتر به خط پایان برسم.
امام علی علیه السلام در لحظه شهادتش فرمود: «فُزتُ و ربّ الکعبه» ، فزت یعنی «رستگار شدم» اما عربها در مسابقهها به شخص برنده میگویند: فائز. "رستگار شده" معنای فارسی آن چندان دقیق نیست، اما معنی دقیق عربیاش همان "برنده شدن" است.
بچهها وقتی بازی میکنند میگویند: ما بردیم، ما برنده شدیم. وقتی عبارتهای «سابقون» و «سارعون»، و «فی میادین السابقین» را مثل یک پازل در کنار هم بچینید «فزت» خیلی زیبا معنا میشود.
امام علی علیه السلام میفرماید: من بردم و برنده شدم، یعنی اینکه دنیا، میدان مسابقه است. اگر کسی در وسط مسابقه دو، بگوید آقا من تشنه هستم، یک لیوان چای بدهید تا بنوشم، میگویند: وسط میدان جای چای خوردن نیست؛ شما بدوید، وقتی به خط پایان رسیدی، همه چیز به شما میدهند، چای، نوشابه، آبمیوه، کباب و... اما فعلاً باید حرکت کنی و بدوی. بعضیها خوب میدوند و تا نزدیکیهای خط پایان هم جلو هستند، اما یک دفعه نگاهی به افراد پشت سر خود میاندازند و با خود میگویند: ای بابا! آنها چه قدر عقب هستند، خوب است کمی بنشینیم و یک نفسی چاق کنیم. اما در یک چشم بههم زدن میبینند که باختهاند و دیگران جلو افتادهاند.
خیلیها در زمان جنگ جلو بودند، یا در زمان اسارت جلو بودند، در زمان مبارزه با رژیم شاه جلو بودند، ولی بعد عقب افتادند. آنهم بدجوری عقب افتادند؛ یادشان رفت که باید تا خط پایان و تا فُزْتُ بدوند.
چه موقع فرد میتواند بگوید فُزتُ، وقتی که به خط پایان برسد. قرآن میفرماید: «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّی یأْتِیكَ الْیقِینُ» یعنی عبادت و کار نیک کنید تا به یقین برسید. یقین کی حاصل میشود؟ وقتی که به خط پایان رسیدید. وقتی که امتحان ثلث سوم را خوب دادید و ترم آخر قبول شدید و اِلاّ ترم اول و دوم و سوم خیلیها قبول میشوند. اما ترم آخر است که بعضیها قبول نمیشوند.
لازمه این برنده شدن، داشتن سرعت و آن هم نیازمند فراهم بودن نور است، تا انسان جلویش را خوب ببیند. حافظ میگوید:
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
ما در زندگی دو گونه اتفاق داریم: یکی اتفاقات خیر، یکی اتفاقات شر.
با ماشین داشتم رانندگی میکردم، پشت چراغ قرمز ایستادم. دیدم یک نفر از پشت به ماشینم زد تا آمدم به خود بجنبم یکی دیگر هم آمد و زد. معلوم شد از این تازه رانندههاست، حواسش نبوده که ماشین توی دنده بوده، پایش را از پدال کلاج برداشته و به ماشین ما برخورد کرد. گفتم: چهکار کردی پسر جان؟ این ماشین ما درب و داغون است. اگر یکی از آن ماشینهای مدل بالا و گران قیمت بود الآن باید چند میلیون تومان خسارت میدادی و بیچاره میشدی، حواست کجاست؟
خیلی از اتفاقها، انسان را بیچاره میکند. هر اتفاقی خوش نیست، اما بعضی از اتفاقها خیر است. حافظ میگوید شرط، این است که هر اتفاقی افتاد، خیر باشد. البته خیر، گاهی در ظاهر، تلخ ولی سرانجامش شیرین است. بنده زمانی برای عزیزان لبنانی درباره فرمول رشد صحبت میکردم، گفتم: درخت کی بالا میرود؟ وقتی بذرش زیر خاک برود. برای رشد درخت، کود لازم است، کودِ متعفن. این اسرائیل جنایتکار، کود رشد شما شده است.
ما میترسیم از این که فلان ماهواره و سایت، شبهاتی راجع به دین وارد کرده است، اما اگر ما مربی خوبی باشیم از تمام شبهات استقبال میکنیم. استاد مطهری چطور «مطهری» شد؟ وقتی این شبهات میآمد، ایشان به عنوان کود از آنها استفاده میکرد. البته به شرط این که این کودها را به زیر درخت بریزید، نه روی میوه که در این صورت میوه هم آلوده و هم کثیف میشود. فرعون کود بود. ولی برای رشد آسیه ـ همسر فرعون ـ خیلی خوب شد.
حافظ میگوید دو شرط باید باشد تا اتفاقی که میافتد خیر باشد.
یکی این که در مسیر راه باشید «طریقت»، مثلاً شما از تهران حرکت کردید میخواهید برای زیارت حضرت ثامنالائمه به مشهد بروید. حالا اگر اشتباهاً جاده تهران ـ اردبیل را طی کنید حتی اگر ماشین شما هم خیلی خوب و زیبا باشد و در راه هم پنچر نشود، هر چه قدر با سرعت بیشتر برانید از مقصد دورتر میشوید.
شرط دومش میگوید: «در طریقت هر چه پیش سالک آید»، سالک یعنی کسی که در حرکت است. حال اگر شما در جاده مشهد بایستید و تکان نخورید، دیگر سلوک ندارید. تازه ممکن است با ماشینی هم تصادف کنی و آوار روی سرت بریزد. اگر این دو شرط حاصل بود، دیگر هرچه پیش آید خیر است.
دکتر مریض را از بعضی غذاها منع میکند و میگوید: این شیرینی را، این ترشی و خربزه را نخور. اما منعش در حقیقت اعطا است. او با این منع، سلامتی را اعطا میکند. تلخش هم شیرین است. اما اگر در مسیر نبودی یا در مسیر بودی اما حرکت نداشتی، شیرینش هم تلخ است.
وقتی که نور قرآن و اهلبیت هست اولین اتفاقی که میافتد آدم جلوی پایش را میبیند و میتواند سرعت بگیرد و مقصد را بشناسد و الاّ سرعت پایین میآید. زمانی میگفتند: هر کس دیپلم نداشته باشد بیسواد است، لیسانس و دکترا نداشته باشد و اینترنت بلد نباشد بیسواد است. اما حالا میگویند: انسان از اطلاعات سرریز شده است؛ اگر نتواند از اطلاعات استفاده کند بیسواد است. ما اگر در این دنیای پر از اطلاعات عقب بمانیم و سرعت نگیریم، باختهایم.
دوماهنامه امان 26