نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

غربت جاری

می‌دانی که حسینت، هم شش ماهه دارد و هم سه ساله
میان این تسبیح و تکبیرهای آخرت، آرزو کن
آرزو کن حسین به کوفه نیاید....
یا نَفسُ اخرُجی اِلَی المَوتِ الَّذی لَیسَ مِنهُ مَحیصٌ
مرد غریب دردهایت را به باد بسپار
این شهر، شهره بی‌وفایی عالم شده است
به آسمان وصیت کن
شاید حسین به کوفه نیاید
می‌دانی که حسینت، هم شش ماهه دارد و هم سه ساله
میان این تسبیح و تکبیرهای آخرت، آرزو کن
آرزو کن حسین به کوفه نیاید
روز اول : جناب مسلم ابن عقیل

اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَربِ و البَلاءِ
آرام آرام قافله از راه می‌رسد
لحظه‌ها بغض آلوده‌ترین نفس‌های خود را تجربه می‌کنند
آشوبی میان دل زینب به پا شده
گویی خاک این سرزمین
بوی جدایی
رنگ دلواپسی
طعم بی‌کسی می‌دهد...
روز دوم: ورود کاروان به سرزمین کربلا

یا ابتاه من للارامِلِ المُبَیَّسات
میان دست‌های کوچکت که به آسمان بلند کرده‌ای
برای لب‌های تشنه پدر، امن یجیب... می‌گویی
یا نفس‌های به شماره افتاده گهواره علی اصغر
یادت باشد این بار که پدر آمد
آخرین نوازش پدرانه را تجربه کنی
یادت باشد ...
صبور باش رقیه جانم
صبور ...
روز سوم : حضرت رقیه سلام الله علیها

عینی جودی بعبرة و عویل و اندبی ان بكیت آل الرسول
از خیمه بیرون نیامدی
گفتی حسینم خجالت زده می‌شود
بیا ببین عون و محمدت فدایی شده‌اند
سرت سلامت برادرم
دعا می‌کنم
خدا سایه تو را از سرم کم نکند
روز چهارم: طفلان حضرت زینب سلام الله علیها

وَ اللهِ لا اُفارِقُ عَمّی
طاقت نیاوردی
تنهایی عمو، دلت را گداخته
ببین عمه چگونه پشت سرت هروله می‌کند
دستانت را که سپر کردی
عمو آغوشش را قتلگاهت کرد
آرام بگیر عزیز برادرم
آرام...
روز پنجم: حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام

اِن تَنکَرونی فَانَا ابنُ الحَسَن
ماه پارة حسن که عزم میدان می‌کند
بی‌تابی، جان عمو را به لب می‌رساند
حَتّی غُشِیَ عَلَیهِما
قاسمم طاقت رفتنت را ندارم
کجا می‌روی یادگار برادرم
به خدا می‌سپارمت
و امان از لحظه‌ای که عمو را صدا کند...
سخت است
مرا بخوانی و اجابتت نکنم
اما بی‌یار و یاوریم را نگاه کن ...
روز ششم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام

یا قَومُ اِن لَم تَرحَمُونی فَارحَمُوا هذَا الطِّفلَ
این تیر سه شعبه، جان کلام را ربوده است
حالا گلبرگ گلی
بین دست‌های بر افراشته تاریخ
تلظی می‌کند
و آسمان، میهمان خونی می‌شود
که روایت سربازیِ شش ماهة شیر خواره است
روز هفتم : حضرت علی اصغر علیه السلام

عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا
آسمان دردهای حسین میان گام‌های علی اکبر پرپر شده است
گویی لحظه‌های پدر، همراه پسر دست به دعا شده‌اند
علی اکبر که آب طلب می‌کند
عطش، قلب واژه‌ها را نشانه می‌گیرد
اما ...
به خدا سوگند؛ اگر زینب حسینش را از پیکر ارباً اربای علی جدا نمی‌کرد
روح پدر، همراه پسر، تسلیم شده بود
روز هشتم : حضرت علی اکبر علیه السلام

اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی
قرار نبود احساس عاشقانه شقایق‌ها لابه لای نوای العطش خیمه‌گاه مدفون شود
یقین دارم تمام آرزوهایت در این مَشک به دندان گرفته‌ات جمع شده‌اند
اما تزلزل امواج چشمهایت، حکایت قطع امید از آب و تشنه کامی است
با همین دست‌های بر زمین،
چشم‌های تیر خورده،
فرق عمود نشسته،
فریاد کن
خجالت نکش
باور کن این برادر گفتنت، منتهای آرزوی حسین است
بلند شو
ببین نفس‌های عاجزانه اربابت خم شده‌اند
چشم بگشا
آغوش شاه، طاقت پیکر نیمه جانت را ندارد
می‌بینی
حالا حسین بی یار و یاورترین اسطورة تاریخ است
روز نهم : حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ـ تاسوعا

عَلَیکُنَّ مِنّی السَّلام
روزگار به اینجا که می‌رسد، جامه صد چاک می‌کند
لحظه‌ها در اعماق تنفس واژه‌ها دامن‌گیر مصیبت می‌شوند
و درد ، بغض تنش آمیزی است که چشم‌ها را تسخیر می‌کند
از کدام زخم ناگفته، سخن بگویم که روح دمیده میان آغوش قلم، قالب تهی نکند
وقتی نام حسین، جان مرثیه را به احتضار می‌نشاند
و یاد قتل‌گاه آسمان و زمین را به هم گره می‌زند
تصویر عاشورا به عصر که می‌رسد
غیرت استوای پاره پاره می‌شود
افسار گسیخته بین خاک و خون ضجه می‌زند
تمامیت حق، بی‌کس و تنها بین تیر و نیزه و سنگ ...
حالا اسب‌های تازه نعل و غارت
حالا خیمه گاه و آتش
حالا ...
روز دهم : حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ـ عاشورا

سید الساجدین ؛ زین العابدین
برای این سطرهای ناتوان از یادت، نوشتن مثل جان دادن محتضر است
وقتی لقبت را رئیس البکائین نوشته‌اند
یعنی تاریخ شهادت اشک‌هایت را به ثبت رسانده است
باور دارم بعد از عاشورا دیگر زندگی نکرده‌ای
آب دیده‌ای، گریسته‌ای
ذبح دیده‌ای، آتش گرفته‌ای
این گوشه نشینی، عزلت، عبادت و سر به سجده سائیدن
حکایت، داغ نفس‌گیری است که میان آغوش نگاهت، مدفون شده است
آنها که برای انقطاع نسل حسین مسمومت می‌کنند
چه می‌دانند که سر سلسه ابناء الحسینی
جانم فدایت که حجم غربتت را نام بقیع کفایت می‌کند...

پس از یک اربعین رنج و اسارت ...
بگذار زمین و آسمان فریاد بزنند
اشک بریزند
ناله سر دهند
زینب از چله نشینی مصیبت، به حسین پناه آورده است
کوه استقامت به فصل باریدن رسیده
اربعین فراق سر آمده
حالا آغوش زینب است و تربت بی‌تاب حسین
گام‌های پریشان و هرولة سرگشته میان علقمه و کف العباس و خیمه گاه
بغض داغ دیدة روزگار، بین دلواپسی چشمان زینب سر باز می‌کند
می‌شکند
جاری می‌شود

مدینه در سوگ
تمام برکت زمین و آسمان
رحمت عالمیان لب به وداع گشوده است
برترین پدر گیتی عزم سفر کرده است
کائنات به رعشه افتاده‌اند
رسول مهربانی وصیت می‌کند به قرآن و اهل بیتش
اما ...
دیری نمی‌پاید
سقیفه بر پا می‌شود
علی، خانه نشین
پاره تن رسول الله میان در و دیوار و آتش...
مزد رسالت نبوی چقدر زود به درد می‌رسد
انگار مدینه قرار است طلایه‌دار غربت عالم شود
نام آور تنهایی و بی‌کسی

آفتاب غریب
به نامت که می‌رسم غربت جاری می‌شود از کرانه‌های قلبم
و پژواک یادت در اندیشه واژه‌ها غریب مانده
تا هنوز؛
تا همیشه.
غریب مدینه، شرح این درد ویران کننده است
ببخش
شاید همین راز رنج توست که جدّت فرمود
هر که برای حسنم گریه کند، کور وارد محشر نمی‌شود
ملائک ، مرغان هوا و ماهیان دریا گوی سبقت ربودند در اشک بر مصیبتت
آه مولای غریبم!
این مرثیه چشم‌ها، برایت کنار کوچه پس کوچه‌های مدینه تداوم یافته
و پیوند ابدیت با مادر
کوچه، فدک، سیلی، چادر
واژه‌ها گره می‌خورند
سخت شد
سخت
درد که وسعت یادت را بگیرد
به تنهایی می رسد
به ...
کاش درون خانه‌ات غریب نبودی
کاش ...
این کوزه‌های آب، چقدر بی‌وفایی می‌کنند
و این تشت‌ها چقدر ماتم‌زده می‌شوند در طول تاریخ
لعنت بر آن تیرهایی که به پیکرت نشستند
بقیع به خود می‌بالد
آفتاب به خاک سپرده می‌شود

در هوایت محشری به پا شده
گویی دایره لغاتم، دچار سرگشتگی شده است
حیران؛ مثل کبوتری اسیر بین صحن و حیاط و گنبد و سقاخانه پرسه می‌زند
دارم فکر می‌کنم وقتی عبا بر سرکشیدی
گام‌هایت می‌لرزید
جگرت آتش گرفته بود
تمام آرزوهایت را به دیدن جوادت گره زدی
آغوش گشودی برای وداع جوانت
چشم‌هایم بی‌تاب می‌شوند
حالا میان روضه منوره‌ات غوغایی به پا شده
غریب دور از دیار، رئوف با دلم چه می‌کنی
چرا ماجرا به خراسان که می‌رسد
بند دلم پاره می‌شود
بغض راه نفسم را حبس می‌کند
هوایی‌ات می‌شوم
آخرین ویرایش
در 1394/10/22 16:53 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366