زندگینامه
در زمانهای كه استبداد و خفقان رژیم پلیسی رضاشاه، نفسها را در سینهها حبس كرده و همه تلاشش را برای نابودی اسلام، به کار بسته بود، كودكی به سال 1303 در محله خانی آباد تهران متولد شد و رشد یافت كه اندیشهای متعالی در سر، و جرأت و جسارتی ستودنی در دل داشت؛ اندیشه والایی چون تشكیل حكومت اسلامی و تدوین قانون اساسی براساس آموزههای قرآن و دین مبین اسلام. او کسی نبود جز سید مجتبی نواب صفوی.
وی پس از اتمام تحصیلات رسمی، در شركت نفت، استخدام و به آبادان رفت. شهید نواب در این شهر، با مشاهده رفتار انگلیسیها به خشم میآمد؛ در پی فعالیتهای نواب صفوی در شركت نفت و به واسطه درگیریای كه بین یك كارمند انگلیسی و كارگر ایرانی اتفاق افتاد، شبانه از آبادان راهی نجف شد. حوزه علمیه نجف، همان مأمنی بود كه روح بزرگ او سالها در پی آن میگشت. وی در آنجا به فراگیری علوم دینی پرداخت و با صاحب كتاب جهانی و كم نظیر «الغدیر»، آیت الله علامه امینی(قدس سره) آشنا شد. همچنین، فقه و اصول و تفسیر را از استادانی چون حاج آقا حسین قمی و آقا شیخ محمد تهرانی آموخت.
در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، وی و فداییان اسلام در كنار آیت الله كاشانی به مبارزه برخاستند و در راستای اهداف نهضت، مهمترین سدّ راه ملی شدن صنعت نفت، یعنی رزم آرا را از میان برداشتند.
پس از كودتای 28 مرداد، جمعیت فداییان اسلام، همچنان به فعالیتهای خود ادامه میداد و در اعتراض به پیمان نظامی «سنتو» ـ كه ایران را در زمره اقمار امپریالیسم قرار میداد ـ اقدام به ترور انقلابی حسین علاء، عاقد این قرارداد نمود. اما اسلحه محمدعلی ذوالقدر به موقع شلیك نکرد و در پی آن، تعداد زیادی از اعضای فداییان از جمله شهید نواب، دستگیر شدند و در بیدادگاه رژیم، محكوم به اعدام گشتند. سرانجام در 27 دی ماه 1334 شهید نواب صفوی به همراه عدهای از یارانش شربت شهادت نوشیدند.
نواب صفوی اگر چه شهید تاریخ ایران است، اما باید توجه داشت که حرکت جهادی او مربوط به دوران حکومت ستمشاهی و البته با مشورت عالمان دینی بود؛ اما در زمان حکومت حاکم و فقیه عادل، در عین حفظ روحیه شهادتطلبی و دغدغه حفظ اسلام، باید تمام حرکات با اشاره رهبری حکومت اسلامی و در چهارچوب اوامر او باشد.
شهید نواب صفوی در بیان حضرت آیت الله خامنهای
آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب درباره او فرمودند: «باید گفت كه اولین جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب در من به وجود آمد و هیچ شكی ندارم كه اولین آتش را در دل ما نواب روشن كرد». همچنین ایشان در پایین عکسی از نواب صفوی اینگونه مرقوم فرمودند: « سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما».
مسافر بیتالمقدس
در آذر سال 1332 شمسی، گروهی از دانشمندان و عالمان دنیای اسلام، اجلاسی با نام «مؤتمر اسلامی» برگزار کردند که از نواب صفوی برای شرکت در اجلاس، دعوت شد. نواب این موضوع را مثل مسائل مهم دیگر با علمای بزرگ مطرح کرد. بعضی از علما مانند آیتالله صدرالدین صدر، شرکت در این کنفرانس را تکلیف شرعی نواب دانستند.
نواب صفوی در حین سخنرانی و در حضور سران کشورهای اسلامی و اندیشمندان مسلمان، چنان حرارت و غیرتی از خود نشان داد که موجب حیرت همه شد. وی بارها در سخنرانیاش مسلمانان را مورد خطاب قرار داد؛ اما از آنجا که جو اجلاس کاملاً ناسیونالیستی عربی بود، این مسئله او را میآزرد؛ به گونهای که وقتی به تهران بازگشت گفت: «فضای مؤتمر به جای اینکه اسلامی باشد، عربی بود. وقتی نوبت سخنرانی من شد، دو رکعت نماز خواندم و توسل جستم و گفتم خدایا همه اینها به زبان عربی مسلط هستند. میخواهم در این جمع صحبت کنم؛ از تو یاری میخواهم. بعد پشت تریبون رفتم و گفتم: اگر افتخار به عربیت باشد، من فرزند بهترین مرد عرب هستم. اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله را از عرب بگیرند، عرب هیچ ندارد. شخصیت عرب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است و من فرزند او هستم. همانا خداوند فرمود: «إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَی وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (سوره حجرات/13). نواب در ادامه تأکید کرد: «حمله به سرزمین اسلامی فلسطین چه سرزمین عرب و چه غیر عرب، حمله به سرزمین اسلام است». او به قدری شیوا به زبان عربی سخنرانی کرد که سران کشورهای اسلامی به وجد آمدند و گفتند: «زنده باد این مهمان گرامی اسلام؛ زنده باد این قهرمان ملی ایران».
پشت این جسم نحیف، روح بزرگی نهفته است
«یوسف حنا» خبرنگاری لبنانی بود که در اجلاس مؤتمر حضور داشت. نواب فریاد زد: «ما حکومتهای خاورمیانه را تغییر میدهیم و حکومت اسلامی بر پا میکنیم». خبرنگاران حرفهای نواب را تأیید میکردند؛ اما یوسف ساکت بود. نواب از او پرسید: «نظر تو چیست؟» یوسف گفت: «متأسفم؛ من مسیحی هستم». نواب با مهربانی پرسید: «چرا مسیحی؟ چرا به مسلمانان نپیوستی؟» قلب یوسف لرزید و با صدایی آرام گفت: «استاد چه بگویم که مسلمان شوم؟» در همان دیدار، یوسف مسلمان شد و در روزنامه خود نوشت: «بعد از ملاقات و صحبت با نواب صفوی مسلمان شدم. هنگام دیدار با او جسم نحیفی دیدم که در ورای آن روح بزرگی نهفته است، که میتواند دنیای اسلام را دگرگون کند».
متحد در راه اسلام
یک روزنامه نگار پاکستانی میگوید: «از نواب پرسیدم: نظر شما درباره این فرقهگرایی ـ که صفوف مسلمانان را متفرق ساخته ـ چیست؟ او با تأثر کامل، در حالی که آرامش قبلی خود را نداشت، با ناراحتی گفت: «ما باید به طور متحد، در راه اسلام کار کنیم. باید جز، مبارزه و جهاد در راه عزت اسلام، هر چیز دیگری را به فراموشی بسپاریم» و در حالی که صدایش بلندتر و پرخروشتر شده بود، چنین ادامه داد: «آه! آیا هنوز وقت آن نرسیده که مسلمانان وضع خود را بفهمند و جداییهایی را که به نام شیعه و سنی صورت گرفته، کنار بگذارند؟ اگر همه آنها به کتاب خدا تمسّک جویند، این کتاب، ضامن وحدت آنها میشود. مسلمانان باید در برابر دشمنان، یک جبهه نیرومند تشکیل دهند. البته همه این دردها، رنجها و فداکاریها در راه هدفی مشترک است. امیدوارم این دردها در نزدیک ساختن قلبهای مسلمانان به یکدیگر، سرانجام تأثیر لازم را بگذارد».
غرب میخواهد شما را خفه کند!
نواب صفوی در پارهای از سخنرانیهایش میگفت: «این علوم جدید که ما میخوانیم، جدید نیست، بلکه از ابتکارات مسلمانان است که غربیان، آن را به سرقت بردهاند، سپس ما را بازیچه قرار داده و پای ما را به رقاص خانهها، سینماها و دیگر اماکن لهو و لعب بازکرده و سرانجام ما را به تباهی کشیدهاند. به هوش بیایید و از خواب بیدار شوید. آگاه باشید که هر آنچه از غرب آمده است، الزاماً صحیح نیست. آگاه باشید که استدلال غرب، سست و نامفهوم است. غرب با کراوات، گردنهای شما را بسته است! اگر در این مطلب با دقت توجه کنید، در مییابید که غرب میخواهد با آن، شما را به دار بکشد و خفه کند!»
دنیا همچون پشه
«فتحی یکن» رهبر سابق جماعت اسلامی لبنان میگوید: «یک شب در هتل قلعه در بیت المقدس، تا صبح پای صحبت نواب نشستم. شرکت کنندگان در کنفرانس هم تا طلوع فجر بیدار ماندند. در این لحظه که ما سرگرم گفتگو بودیم، صدای نواب، گاه بلند و گاه، آهسته به گوش میرسید. ناگهان بانگ الله اکبر مؤذن، در فضا طنین انداخت. گویی نوری از درون سکوت و تاریکی شب، شروع به درخشش کرد. تمام اعضای بدن نواب لرزید و به پشت تکان خورد. سپس آرام گرفت. سر به پایین انداخت و در خلسهای فرو رفت که هرگز نظیر آن را ندیده بودم. با جان و دل ـ آن گونه که من تصور کردم ـ نه به زبان، گفتههای مؤذن را تکرار مینمود. سپس سربلند کرد؛ گویی از دنیای دیگری بازگشته است. به چهرهاش نگاه کردم. اشک از چشمانش سرازیر شده بود. پرسیدم: "نواب! چه شده است؟" در حالی که همچنان اثر معنوی خلسه در وجود وی بود، گفت: «ای برادر! به خدا سوگند، هر وقت صدای الله اکبر مؤذن به گوشم میرسد، احساس میکنم دنیا در جلو چشمانم آن چنان رنگ میبازد و بیارزش میشود که گویی یک پشه کوچک است که میتوانم آن را زیر پا له کنم و به راهم ادامه دهم. دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی را نمیبینم و حس نمیکنم».
بخشی از وصیتنامه شهید نواب صفوی
سلام بر آخرین وصی و قائم آل محمد(عج)، پیشوای غایب جهان و بشر، وجود منزه، امام زمان، اعلی منزلت، والا پایگاه.
همانا دنیا از ما رو گردانده و آخرت به ما رو کرده است. آنچه از عمر ما گذشت و فانی شد، از دنیا بود و آنچه به سوی ما رو کرده و به سویش شتابان میرویم، آخرت است. پس بکوشید از ابناء این گذشته فانی نبوده، از ابناء آن آینده حتمی باشید و خود را برای آن سرای جاوید آماده نمایید. امیرالمؤمنین، وجود اقدس علی علیه السلام ـ که جهانی پر از عشق و معرفت خدا بود ـ از کمی توشه، دوری و هیبت این سفر مینالید. بیایید و از خواب خرگوشی برخیزید و بپرهیزید از اینکه به بازی آزمایشی دنیا، فریب خورده و آلوده شوید. بپرهیزید از اینکه تمام براهین استوار و آیات منیره خدا و حقایق نوربخش جهان را ـ که به سوی خدا و معاد از راه انبیاء عظام و محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله رهبری میکنند ـ فراموش کنید.
آه، ای بشری که تاب مشقّات آسان و زودگذر دنیا را نداشته و در مصیبت کوچکی، متزلزل و عاجز گردیده، بیتاب میشوی! چگونه تن ناتوان و زبون را مهیای آن آتشی میکنی که از غضب قهار خدای آتش و آب مشتعل گردیده است؟
دیده هر عاقلی میبیند که محبت خدا از هر محبتی، شیرینتر و اطاعت فرمانش از اطاعت شیطان، شهوت و نفس گرامیتر و پرهیز از عذاب آینده جاویدی که انبیاء برای بدکاران وعده کردهاند، از پرهیز از معصیتهای زود گذر دنیا عاقلانهتر و امید به رحمت، نعمت و لذت حتمی و بیآلام بهشت از امید به ذلت فانی، خیالی و احتمالی دنیا، پا برجاتر و استوارتر میباشد و گردانیدن عنان وفا، عاطفه، محبت و غیرت به سوی آفریننده عزیز، پروانه شمع محبت او گردیدن، در راهش سوختن و به دریای رحمت و لطفش پیوستن، سعادتی است که در خاطرها خطور نمیکند و در تصور اندیشه کنندگان نمیگنجد.
خواستم که دنیا را در برابر حقایق اسلام، تسلیم نموده اسلام و مسلمین جهان را از چنگال جهل، شهوت و ظلم، نجات داده و احکام منور اسلام را اجرا نموده، حیات نوینی با نشر اشعه معارف اسلام بر پیکر مردگان بشر امروز به یاری او ببخشم و حقیقت حیات انسانیت را جلوهگر سازم و البته باید همه اینها، مقدمه تحصیل رضای خدا بوده باشد؛ تا برای قلب، شفا و نور و برای آخرت، سرافرازی و سودی داشته باشد و الا هیچ.
منابع:
1) فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه؛ انتشارات اطلاعات.
2) شهید نواب صفوی و فداییان اسلام؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
3) روزنامه رسالت، تاریخ 2/11/87.
4) زندگی و مبارزه نواب صفوی؛ انتشارات اطلاعات.
5) پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران.
6) سایت رجا نیوز.
دوماهنامه امان شماره 27