پیامبران و اولیای الهی با همه وجودشان آمدند، با تمام آنچه داشتند و کار را سست نگرفتند؛ پیامبر اسلام با همه وجودش آمد؛ امام حسین با همه وجودش آمد و کار را سست نگرفتند.جدی گرفتند و جدی عمل کردند «و ما هو بالهزل». نه رسالت، تزیینی بود که پیامبر با همه اخلاقش، با همه مهربانیش، با همه گذشت و ایثار و حمد امین بودنش، امنیت ستمگران را به هم نریزد و نه دشمنانش با این موضوع به صورت شوخی و تزیینی نگاه کردند که کاری به او نداشته باشند. آنها از راه تطمیع و وعده خورشید و ماه وارد شدند؛ از راه تهدید و پیمان بر ترور.
نه رسالت، تزیینی بود و نمایشی و نه دشمنیها توهم بود و بازی و هزل و شوخی. صف بود و رویارویی. جنگ بود و مبارزه و این جنگ و مبارزه جدی و با تمام قوا و تمام تاکتیک ها. جنگ رویارویی و ظاهری و جنگ نرم و غیر ظاهری و البته جدی همیشه بوده و خواهد بود.
تمام اولیا و اوصیای پیامبر نیز، جدی و با تمام هستی خود آمدند ؛ علی، فاطمه، حسن و حسین و تمام فرزندان او. حسین هم با همه وجود، با همه خاندان، کودک، جوان و نوجوان؛ هم خود، جدی آمد و جدی ایستاد و هم برای پس از شهادت، به خواهر و خاندانش سفارش کرد: سستی بخرج ندهید و صبر کنید.
از آغاز خلقت با تمّرد شیطان و روحیه استکباری او رویارویی رخ داد. آنجا بود که خدا او را عدوّ و دشمن نامید1؛ شیطان هم سوگند خورد که آدم را از حیثیت و خلافت به زیر کشد تا ثابت کند انسان حماء مسنون است نه لایق پرستش، و این روحیه استکباری کار را به جایی کشاند که سوگند خورد که انسان را اغواء کند و به بیراهه کشاند؛2 و این رویارویی و مصاف هزل و شوخی نبود که جدی بود و بی اغماض؛ شیطان در مقابل هر ولی و هر نبی ایستاد و تمام نیروهایش را به کار برد تا بتواند نیروها و توان نیروهای اولیا را بکاهد تا سستی به خرج دهند، وظایف را به فرداها بیفکند (تسویف3) و در نتیجه کارها بیمتولی و مجری باقی و بارهای تکالیف بر زمین بماند (تفویت4).
زشتیها را زیبا جلوه داد و آرزوها و مطامع را در دلهایشان چنان آراست که سُکر فکر و اندیشه و جان و جوارحشان را به مستی و سستی افکند و چنان شدند که مسخ شده، فقط چهرهای از انسان داشته و گمراهتر و بیراههتر از حیوانات شدند.
عده زیادی پنداشتند حکایت، حکایت هزل است نه جد، یعنی یا شیطان و نفس اماره را جدی نگرفتند ویا دشمنی و عداوت روشن او را نپذیرفته و یا آن را از یاد و از عهد بردند5 و پنداشتند اگر سر به طاعت او نهند او ناصح است و خیر خواه.6
در رویارویی و مبارزه با صف شیاطین ( شیطان و ایادی انسی و جنی او)7 سستی بخرج دادند و ماجرای جنگ و عداوت را ساده پنداشتند؛ وظیفه را نفهمیدند، یا از آن شانه خالی کردند و اولیای خدا و رهبران میدانی و مصاف جنگ حق با باطل را رها کرده، به دشمن سوگند خورده واگذار کردند.
و چنین شد که پیامبران فراوانی به مسلخ برده شدند8 و آخرین پیامبر که خاتم، پایان و نگین همه پیامبران بود، از همه بیشتر آزار و اذیت دیده، خاکستر و شکمبه گوسفند و شتر بر سرش ریخته، پیشانی و دندانش شکستند، پهلوی پاره تن او شکستند، برادر و فرزندانش را یا فرق شکافتند یا به تنهایی و غربت مسموم نموده یا سر به نی زدند و رسوایی خود را به عالم رساندن و چنان سستی نشان دادند که یک یک اولیا؛ به مسلخ رفتند و به زندان و مسمویت،9 تا جایی که دیدار ولی خدا را نیز محروم شدند و غیبتهای محدودی که در تاریخ برای پیامبران و یا اولیای آنان پیش می آمد، به مدتی طولانی برای خود و ولی خود و ولی خود رقم زدند و باز با سستی همان رفتار غلط را ادامه دادند. نه دلهاشان با هم بود ( علی اجتماع القلوب10) و نه رعایت خواستههای او کردند (ما نکرهه11) و چنان شد که عصاره همه پیامبران و اولیا، بیش از همه تاریخ و رهبران صلاح و رشاد تاریخ، آزار و اذیت و رنج دید و میبیند ( ما اوذی12).
حکایت امروز، حکایت هزل است و جد، حکایت جدی بودن دشمن و ایادی او در مبارزه و ستیز و مکر و فتنه و حیله و حکایت سستی بسیاری از یاران و مدعیان راه صلاح و خیر.
حکایت امروز برخی، حکایت نالههای حضرت امیر علیه السلام است درباره سست عنصران خسته و دلبسته وعدهها و هراسزده از وعیدها و تهدیدهای دشمن که «یا اشباه الرجال»13 و علی علیه السلام حسرت آدمهای را میخورد که جدی بودند و جدی دیدند و جدی ایستادند، نه سست و هزل، این ابن التیهان. این عمار.14
و هر جا تاریخ تغییر کرده است، سدها شکسته است و سنگرها فتح شده است و فتح المبین رخ داده، همت مردانی است که جدی به میدان آمدند، همانها که امام حسین علیه السلام دربارهشان فرمود برتر از آنها سراغ ندارم: «فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی».15
مردمی که در میدان مبارزه جدی بودند و همه سختیها و مشکلات و وعدهها و وعیدها و چکاک شمشیرها آنان را به وهن و سستی نکشاند. و این رویارویی در طول تاریخ با عزت و مظلومیت اولیای خدا ادامه یافت تا این که فرزندان سلمان، اعجازی جدید آوردند همانها که امام راحل آنان را چنین معرفی نمود: «تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانهای ایران ما سراغ ندارد».16 اصحاب خمینی به میدان آمدند، محکم و استوار آنان که با تمام وجود برای حسین گریستند و حماسه و وفای یاران او را، نصب العین جان خود قرار دادند.
این یاران و اصحاب تا زمانی که به جدّ در میدان باشند و هوشیار و آگاه، دل به بازیچه های شیطانی و هوسها و تجملات و رنگ و لعاب دنیا ندهند و مفتون زود گذر دنیا شوند، سنگر به سنگر به پیروزی نهایی و تحقق وعده الهی نزدیک میشوند.
و اگر سست بیاندیشند و مبارزه و توطئه و فتنه را توهم بدانند و شوخی و هزل پندارند، برزخ و قیامت دنیا را از باور به غفلت تبدیل کنند، اگر سست به میدان آیند. محکم نیایند و مقاوم نایستند.
دشمن سوگند خورده و جدی و عدوّ مبین، کار را به سستی نمی گذراند. شیاطین انسی و جن از او مدد میجویند تا در سختیها ضعف و سستی ایجاد کنند و ظهور را که فتح تمام سنگرهای آنان است به تأخیر افکنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. سردبیر.
. أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ. سوره یس/60.
2. سوره ص/ 82.
3. حضرت علی علیه السلام: «إیاكم و تسویف العمل». الخصال، ج2، ص632.
4. حضرت علی علیه السلام: «إِضَاعَه الْفُرْصَه غُصَّه». نهجالبلاغه، قصار 118.
5. سوره یس/60.
6. «وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَكُما لَمِنَ النَّاصِحینَ؛ و براى آنها سوگند یاد كرد كه من براى شما از خیرخواهانم». سوره اعراف/ 21.
7. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یوحی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یفْتَرُونَ، اینچنین در برابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم آنها بطور سرى (و درگوشى) سخنان فریبنده و بىاساس (براى اغفال مردم) به یكدیگر مىگفتند و اگر پروردگارت مىخواست، چنین نمىكردند (و مىتوانست جلو آنها را بگیرد ولى اجبار سودى ندارد.) بنا بر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار». سوره انعام/ 112.
8. «... وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ... ؛ و كشتن بناحق پیامبران». سوره آلعمران/ 181.
9. «فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِی مَنْ سُبِی وَ أُقْصِی مَنْ أُقْصِی». فرازی از دعای ندبه.
10. حضرت مهدی علیه السلام: «و لو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته على اجتماع القلوب لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا». الخرائج و الجرائح، ج2، ص902.
11. حضرت مهدی علیه السلام: «فَمَا یحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم». الاحتجاج، ج2، ص498.
12. سوره آلعمران/ 181.
13. نهج البلاغه، خطبه 27.
14. نهج البلاغه، خطبه 182.
15. الإرشاد، ج2، ص91.
16. صحیفه امام، ج13، ص391.
محمد صابر جعفری ـ دوماهنامه امان شماره 27