در شماره قبلی، به بخشی از آراء و اندیشههای مهم شیخ احمد احسایی، از زبان استاد حقیقت گو پی بردیم؛ از جمله این که او معاد جسمانی را با بدن هورقلیایی تصور نموده، ائمه معصومین را علل اربعه آفرینش جهان هستی میداند و حتی در برخی از عباراتش درباره ایشان سخنان غلوآمیزی مطرح کرده است. اینک، ادامه بحث را پی میگیریم.
3. نحوه زندگانی امام زمان(عج) در عصر غیبت
استاد حقیقتگو در این باره گفت: همان طور که میدانید، شیعه معتقد است امام عصرعلیه السلام در زمان غیبتش به صورت پنهانی و ناشناس در همین کره خاکی زندگی میکند؛ چرا که طبق روایات متعدد، زمین از حجت خدا خالی نمیشود.1 برای مثال، حسین بن علا میگوید: « به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود: نه».2 امام باقرعلیه السلام نیز میفرماید: «اگر ساعتی، امام از زمین گرفته شود، زمین همانند دریا اهلش را مضطرب میکند».3
امام رضاعلیه السلام نیز میفرماید: «لَو خَلَتْ الأرضُ طَرفه عینٍ مِنْ حُجه لَساخَتْ بِأَهْلهِا ؛4 اگر زمین، یک چشم بر هم زدنی خالی از حجت باشد، اهلش را فرو میبرد(میبلعد)».
اما متأسفانه شیخ احمد احسایی و پیروان او با نادیده انگاشتن این دست از روایات معتقدند که امام مهدی(عج) در زمان غیبتشان به عالم دیگری ـ که از آن با عنوان «عالم هورقلیا» یاد میکنند ـ رفته و در قریهای به نام «کرعه» ـ که در یکی از وادیهای این عالم، به نام وادی شمروخ است ـ زندگی میکند و اگر بخواهد به زمین تشریف بیاورد، به شکل یکی از مردم در میآید، بدون این که زمینیان او را بشناسند کارش را انجام میدهد و دوباره به همان عالم برمیگردد».5
آقای اندیشهور گفت: «استاد! ممکن است کمی درباره عالم هورقلیا توضیح دهید؟»
استاد گفت: «بله؛ تذکر به جایی بود. واژه «هور قلیا» ـ چنان که خود شیخ احمد معتقد است ـ لغتی سریانی است که از زبان صائبیان گرفته شده6 و مرحوم دهخدا آن را برگرفته شده از دو کلمه مرکب «هبل قونیم» میداند که در لغت به معنی تشعشع بخار است.7 اما این که مقصود از این اصطلاح، در اینجا چیست؟ خود شیخ احسایی آن را عالمی بین عالم مُلک (مادی) و عالم ملکوت (غیرمادی) که در اقلیم هشتم (خارج از اقالیم هفتگانه) قرار دارد، میداند».8
خانم اصغری گفت: «استاد ببخشید؛ همان طور که شما هم فرمودید، طبق روایات متعدد، همیشه باید حجت خدا در زمین، وجود داشته باشد؛ اما بنا به اعتقاد شیخ و پیروانش، اکنون حضرت مهدی(عج) در عالم هورقلیا زندگی میکند و فقط گاهی به زمین تشریف میآورد. حال سؤالی که پیش میآید این است که آیا شیخیه به مضمون آن روایات معتقد نیستند؟ و اگر معتقدند چگونه این دو مطلب را جمع میکنند؟»
آقای حقیقتگو در حالی که از صندلی بلند میشد، گفت: «بله! شیخ احمد و پیروانش به مضمون آن روایات معتقدند و برای جمع بین مضمون آن روایات و اعتقادشان در خصوص زندگانی حضرت در عالم هورقلیا، معتقد به لزوم وجود واسطهای بین حضرت و مردم شدهاند؛ که آن واسطه به لحاظ معنوی، فرد والامقام و شیعه کاملی است که میتواند جای خالی حضرت مهدی(عج) را در زمین پرکند و مصداق حجت خدا در زمین باشد. شیخ احمد، نام این واسطه را «قریه ظاهره» گذاشته است. همچنین، گویا تمایل داشته خود را همان واسطه و قریه ظاهره بداند؛9 چرا که سید کاظم رشتی ـ که جانشین او بود ـ شیخ را قریه ظاهره دانسته است».10
آقای جلیلی گفت: «پس احتمالاً این «قریه ظاهره» ـ که در نزد شیخیه مقام بسیار بالایی دارد ـ مانند نائب خاص است؟!» استاد گفت: « تحقیقاً و یقیناً به نظر وی، قریه ظاهره مقام بسیار والایی دارد؛ به حدی که بعدها توسط پیروان شیخ به این مسأله، اهمیت فوق العادهای داده شد و اسامی متعددی بر آن گذاشتند؛ که از جمله آنها، «نائب خاص»،«ناطق»، «حاکم»، «نائب کل»، «امام زمان»، «باب امام»11 و... است. این اهتمام به حدی زیاد است که شیخیه کرمان ـ همان طور که قبلاً عرض کردم ـ آن را «رکن رابع» (اصل چهارم) از اصول دین، میشمارند و بلکه آن را از بقیه اصول دین، مهمتر میدانند! چنان که حاج محمد کریمخان کرمانی مینویسد: «رکن رابع، اصل غرض است و این اسم اعظم است و سایر شروط ایمان، از فروع و اصول، همه متفرع بر همین است. پس علت غائی ملک همین است و لاغیر».12
آقای رضایی که گویا خیلی تعجب کرده بود گفت: «استاد معذرت میخواهم؛ یعنی آنها رکن رابع را امام زمان هم میدانند؟!» استاد گفت: «متأسفانه همین طور است. آقای حاج محمد کریم خان کرمانی مینویسد: «امام غائب مثل امام مرده است. کفایت نمیکند. حیّ حاضر، ضرور است».13 او با این بهانه که ائمه اطهار امام تمام جهانیان میباشند و اختصاص به زمان خاصی ندارند، نقباء (رکن رابعها) را امام زمان دانسته و اظهار میدارد که منظور از روایتی که میفرماید: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»14 این است که هر کس نقبا را نشناسد و بمیرد، مرگش مرگ جاهلیت است و صراحتاً میگوید: « امام زمان، همان نقیبی است که در عصر خود ولایت دارد».15
نتیجه بحث
استاد احساس کرد که ممکن است سؤالها و جوابهای مطرح شده، ذهنها را از مطلب اصلی دور کرده باشد. به همین دلیل گفت: «نتیجه بحث ما تا این جا این شد که آقای شیخ احمد احسایی و پیروان او به لزوم وجود «باب» و «نائب خاص» برای امام زمان(عج) در عصر غیبت معتقد شدند. حال ببینیم این اعتقاد، چگونه منجر به پدیدار شدن فرقه «بابیه» گردید».
آتش تهیه پیدایش بابیت
بعد از مرگ احسایی، فردی به نام سید کاظم رشتی ـ که از شاگردان برجسته شیخ احسایی بود ـ با توصیه خود شیخ، جانشینی او را عهدهدار شد و خواسته یا ناخواسته، گام بعدی را به سمت پدیدار شدن فرقه بابیت برداشت؛ چرا که او به پیروی از استادش، ظهور حضرت مهدی(عج) را بسیار نزدیک معرفی مینمود و در کلاس درس به شاگردانش میگفت: « زود است که پس از من، امام غائب، آشکار شود» و بارها میگفت: «شاید امام غائب در میان شماها باشد».16 او همچنین میگفت: «ظهور امام غائب بسیار نزدیک است؛ احتیاجی به تعیین جانشین نیست»؛17 به همین خاطر، در اثر عدم تعیین جانشین، بعد از مرگ او در سال 1295 هـ ق، 38 مدعی از بین شاگردانش، ادعای جانشینی وی را نمودند؛ یکی از آنها سید علیمحمد شیرازی(باب) بود18 که چند ماه بعد از مرگ استادش، در تاریخ پنجم جمادی الاول سال 1260 هـ ق، با ادعای جانشینی سید کاظم و ادعاهای گزاف، ناهمگون و عجیب و غریب دیگر، بابیت را به وجود آورد؛ که از جلسه بعد، انشاءالله، پیرامون آن بحث خواهیم کرد.
آقای اندیشهور گفت: «استاد ببخشید! سؤالی به نظرم رسید که ممکن است تا جلسه بعد فراموشش کنم و آن این است که آیا کسی از علمای شیعه به رکن رابع اعتقاد داشته یا دارد؟» استاد گفت: «چون باید برای نمازجمعه آماده شویم، اجمالاً خدمتتان عرض میکنم که هیچ کدام از علمای شیعه به آن اعتقاد نداشته و ندارند، بلکه بسیاری از آنها آن را از بدعتهای شیخیه دانستهاند».19
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. کارشناس فرقههای انحرافی مهدویت.
۱. در اصول کافی، ج1، ص251-254، در 2 باب مجموعاً 18 روایت به این مضمون نقل شده و نیز در «الغیبه» مرحوم نعمانی، باب 8و9 از صفحه 136 تا صفحه 142 روایاتی در این زمینه آمده است.
2. اصول کافی، ج1، ص251، ج4.
3. همان، ص253، ج12.
4. معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج5، ص483، ح1241.
5. رک: اسرار الامام المهدی(عج)، ص109، از رساله توبلیه شیخ احسائی و نیز رک: جوامع الکلم شیخ احسائی، رساله رشتیه، قسمت سوم، ص100.
6. جوامع الکلم، شیخ احمد احسائی، رساله در پاسخ سؤالات ملاحسین اناری.
7. لغت نامه دهخدا، نسخه دیجیتالی، ذیل واژه هورقلیا.
8. رک: جوامع الکلم، شیخ احمد احسایی، رساله در پاسخ سؤالات ملا حسین اناری و نیز رک: رساله شرح السمات، ص71.
9. رک: همان.
10. بهائیان، سید محمد باقر نجفی، ص150، از رساله شرح آیه الکرسی، سید کاظم رشتی.
11. همان، ص129 و احقاق الحق، موسی اسکویی حایری با ترجمه محمد عیدی خسرو شاهی، ص283.
12. بهائیان، سید محمد باقر نجفی، ص123، از مجمع الرسائل فارسی، ص11.
13. احقاق الحق، ص297، از ارشاد العوام، ج4، ص11و21.
14. «هرکه بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلی مرده است».
15. احقاق الحق، پیشین، ص295-296، از مجموعه رسائل، ص 23و86.
16. تحقیق در تاریخ و فلسفه، یوسف فضائی، ص84.
17. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیایی، ص48 از تاریخ بدیع، نبیل زرندی، ص44.
18. بهائیان، سید محمد باقر نجفی، ص153.
19. رک: رهبران ضلالت، علی امیر مستوفیان، ص463-471.
احمد حاج قلی ـ دوماهنامه امان شماره 28