در آخرین روزهای زمستان، یعنی روز بیست و چهارم اسفند 1324 هجری شمسی، در شهر مقدس قم و در خانه فقیهی وارسته و مجاهدی نستوه و مخلص به نام حاج آقا روح اللّه ـ که بعدها به امام خمینی معروف شد ـ نوزادی دیده به جهان گشود که نام او را احمد نهادند. دغدغه دین از حرارت نوای اذان و اقامه خمینی کبیر به جان احمد نشست و مادرش، با شیره جان خویش، صبر و استقامت را به روحش تزریق کرد.
حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی پس از اتمام دوره ابتدایی، در رشته طبیعی از دبیرستان «حکیم نظامی» قم، دیپلم گرفت. پس از اخذ دیپلم، چهار بار به عراق مسافرت کرد و در یکی از سفرها، دروس حوزوی خود را در نجف اشرف شروع نمود و همان جا به دست مبارک پدر، مفتخر به لباس مقدّس روحانیت شد و بعد از آن، به قم بازگشت و ادامه تحصیل داد. ایشان دروس سطح را در محضر اساتیدی چون صادقی، محمد فاضل و سلطانی به پایان برد و دروس خارج را در قم و نجف، نزد حضرات آیات، موسی زنجانی و حائری در قم و نیز امام و برادر بزرگوارش مرحوم آقا مصطفی خمینی ادامه داد. ایشان، همچنین در جلسات درس استاد شهید مرتضی مطهری شرکت میکرد.
مرحوم سید احمد خمینی بعد از قیام 15 خرداد 1342 و تبعید حضرت امام به ترکیه و سپس عراق، در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، وارد جریانات سیاسی و انقلابی شد و به عنوان حلقه ارتباطی میان مبارزان انقلابی و امام راحل، نقش مهمی را ایفا کرد. دریافت اعلامیههای امام از نجف، تکثیر آن در قم و پخش گسترده آن در سطح کشور، تنها گوشهای از اقدامات مهم ایشان در آن روزهای پرمخاطره است. اسناد سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاهنشاهی نشان میدهد که تلاشهای بیوقفه حاج سید احمد در جهت برقراری ارتباط میان رهبری نهضت و انقلابیون، ساواک را بر آن داشت تا برای تخریب چهره وی، اقدام به پخش شایعاتی مبنی بر ارتباط امام خمینی و پسرانش با مقامات دولتی رژیم شاهنشاهی کنند؛ شاید که ذهنیت مبارزان، نسبت به این خانواده مشوش شود؛ اما هرگز موفق نشدند.
حاج احمد و انقلاب
با اینکه حاج احمد آقا، سالهای متمادی در محضر اساتید، تلمّذ و شاگردی میکرد ولی هنوز روح تشنهاش، از کوثر زلال علم و دانش سیراب نشده بود که در برابر مسئله مهمتری قرار گرفت و آن، اوجگیری جریانات سیاسی و انقلاب بود. وی در این باره چنین میگوید: «با آنکه از لحظهها استفاده میکنم تا در مواقعی که از کارهای سیاسی و اجتماعی فارغ میشوم، به مطالعه، بحث و تفکر در علوم مورد علاقهام بپردازم ولی بیشتر اوقاتم صرف کارهای سیاسی و اجتماعی میشود. ترجیح میدهم لحظات عمرم را در خدمت امام عزیز، چون خدمتگزاری صادق و حلقه به گوش باشم و درد جانسوز دوری از مطالعه را به جان خریدار».
غروب مهر
حاج احمد آقا، در اواخر عمر خود، به روستایی در حواشی قم رفت و در خانهای کاهگلی، سه ماه را با کتاب «اربعین» امام گذراند؛ چرا که از عارفی شنیده بود که چند ماه بیشتر به پایان عمرش باقی نمانده است و او میخواست از همین اوقات، بهترین آمادگیها را برای دیدار یار فراهم کند.
مرحوم سید احمد خمینی در شبِ 23 اسفندماه 1373 بعد از فعالیت های روزمره، به خواب شبانه رفت؛ ولی دیگر برنخاست. زمانی که پزشکان بر بالین ایشان حاضر شدند، ساعتی از ایست قلبی او میگذشت و چون خون به مغز نرسیده بود، ایشان دچار مرگ مغزی شده بودند. اگرچه در اثر تلاش پزشکان، قلب ایشان به کار افتاد و ضربان آن به حالت طبیعی برگشت ولی اعمال حیاتی مغز از سر گرفته نشد و سرانجام، در روز 26 اسفند ماه 1373، ضربان قلب ایشان نیز متوقف گشت و یادگار امام، به سوی پدر گرامیاش پرکشید.
مورد تأیید امام
امام راحل در زمان حیات خود، فارغ از رابطه پدر و فرزندی در پیامی درباره حاج احمد آقا، چنین شهادت داد: «اینجانب در پیشگاه مقدس حق، شهادت میدهم که احمد از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب، در زمانی که وارد این نوع مسائل سیاسی شده است، از او رفتار یا گفتاری که برخلاف ایده انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیدم. او در تمام مراحل، از انقلاب پشتیبانی کرده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب، معین و کمککار من بوده است و خود نیز میگفت، از زمانی که خود را شناخته، لحظهای از خدمت به آرمانهای امام سر باز نزده است».
نامیِ گمنام
سیداحمد خمینی اهل سازش با کسی نبود و با صراحت، آنچه در راستای اهداف بلند و آسمانی وی نبود، طرد می کرد. موقعیت ایشان، بسیاری از احزاب را بر آن داشت که وی را جزء گروه و تشکّل خویش معرفی کنند، ولی ایشان با تیزبینی و درایت خاص خویش، به صراحت اعلام میکرد که جزء هیچ دسته و گروهی نیست. از این جهت، گروههایی که ایشان را جزو خویش نمیدیدند، از وی رنجیده خاطر می شدند و چه اتهاماتی که نثار آن دریادل نمیکردند؛ اما شگفت آنکه او هرگز لب به شکوه نگشود و از خود دفاعی نکرد؛ بلکه به عکس، حتی در نوشتهای اعلام کردند: «که این جانب، راضی نیستم این نامههایی را که حضرت امام راحل در دفاع از مظلومیت من نوشتهاند، [در کتاب ها] بیاورید».
زهد و پارسایی
از او ـ که حقیقتاً «آقازاده» و «امامزاده» بود ـ ما تَرَک و ارثی باقی نماند و این، از بند هفتم وصیتنامهاش روشن است: «من شخصاً در هیچ بانك و مؤسسهای یا شركتی و از این قبیل، وجهی ندارم و اگر مختصر پولی در بانك تعاون اسلامی دارم، شهریههای مراجع بزرگوار قم است كه باید صرف فقراء گردد». البته از پدری همچون امام، عجیب نیست که چنین فرزندی را در زهد و سادگی تربیت کند؛ که مثل خود او دار و ندارش را به پای مردم و نهضت و کشور بریزد و هیچ اندوخته مادی فراهم نکند.
احمد آقا، وقف انقلاب
حاج احمد آقا خود را وقف انقلاب و امام کرده بود. در تأیید این ادعا؛ همین جمله از امام راحل کافی است که به حاج احمد فرمودند: «تو شب و روزت را وقف کردهای و برای اسلام و انقلاب کار میکنی». به گفته شاهدان عینی، تراکم کارها و فعالیتهای احمد آقا در نوفل لوشاتو به حدّی بود که چندین بار به بستر بیماری افتاد. البته خود ایشان، کارهای خویش را خیلی کوچک میشمرد و خود را کوچکترین فرد احساس میکرد؛ در حالی که برای حفظ سلامت امام و مداوای بیماری قلب آن نازنین، گاه آنچنان خود را فراموش میکرد که نقل کردهاند حضرت امام در بستر بیماری، خطاب به پزشکانی که به بالینش آمده بودند فرموده بود: «اول احمد را دریابید که او به مراقبت نیازمندتر از من است».
هم او بود که پس از شهادت برادرش، مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی در آن شرایط سخت، یار و غمخوار امام بود و تلاش میکرد که ضربه و فشار کمتری به امام و اصحاب او وارد آید. خود او میگفت: «به جای اینکه به درس و مباحث علمی برسم، ترجیح میدهم خود را قربانی انقلاب، امام و مردم کنم و سپر دردها و رنجهای امام باشم».
تیزبینی و آینده نگری
در ماجرای تبعید امام از نجف به بصره به قصد کویت، در آن بیابان خشک و برهوت که امام، جز خدا پشتیبانی نداشت، حاج احمد آقا بود که پروانهوار به دور شمع وجود امام خمینی میچرخید و هم او بود که با تیزبینی خاص خویش، پیشنهاد مهاجرت به فرانسه را به امام داد و باعث شد که صدای مظلومیت مردم ایران و امام، در دل اروپا طنینانداز شود. بازگشت امام از پاریس به تهران نیز، آن هم در آن ایام سرنوشت ساز دههفجر، پیشنهاد بهجا و سرنوشت ساز احمد آقا بود که آن سفر تاریخی را تبدیل به نقطه عطفی در دوران انقلاب و پیروزی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کرد.
حفاظت از امام
نقش مرحوم حاج احمد آقا خمینی در حفاظت هوشمندانه و مدبّرانه از وجود نازنین بزرگْ معمار انقلاب، حضرت امام، فراموش ناشدنی است؛ آن هم در آن مدت طولانی و با وجود توطئهها و نقشههای شوم دشمنان و بدخواهان انقلاب که حتی به خردسالان هم رحم نمیکردند و برای نابود کردن انقلاب و خشکاندن ریشه آن، حاضر به هر گونه اقدام جنایتکارانه بودند.
با در نظر گرفتن محل خانه حضرت امام ـ که در محلهای معمولی قرار داشت ـ و با توجه به روحیه ایشان، مبنی بر تماس مداوم با مردم، اهمیت نقش احمد آقا در حفاظت از جان امام بارزتر میشود؛ چرا که ایشان با ایجاد تشکیلات منسجم امنیتی و با توجه به همه جوانب، این کار خطیر را بر عهده داشتند و به نحو احسن نیز از عهده این مسئولیت مهم و حساس برآمدند.
پرستاری و مراقبت از پدر
حضرت امام خمینی به دلیل بیماری و کهولت سن، نیاز به مراقبت همیشگی داشتند و احمد آقا، بهترین گزینه برای این امر خطیر بود. رساترین کلام در مورد ایثار احمد آقا را باید از زبان رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیت اللّه خامنهای شنید که میفرماید: «بیشک سلامت و توان جسمی و قدرت کاری آن قائد عظیم الشأن، در دوران پرمخاطره ده ساله، با وجود کهولت سن و بیماری قلبی، در میان عوامل و اسباب عادی، از همه بیشتر به ابتکار و مراقبت و پیگیری دلسوزانه این فرزند مهربان وابسته بود. ملت ایران از این بابت بسی مدیون این عزیز فقید است».
کوچکترین قدمی، علیه رهبری بر ندارید
سید احمد خمینی در سخنانی در سال ۱۳۶۹ با نام بردن از حضرت آیتالله خامنهای به عنوان شاگرد حضرت امام خمینی و بیان اینکه هیچکس حق شکستن حریم رهبری را ندارد، رهبری نظام را از اصول خدشهناپذیر انقلاب اسلامی دانست و از همه درخواست کرد تا به دستورات رهبری عمل کنند.
وی در بخشی از سخنان خویش میگوید: «ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام رهبری حضرت آیتالله خامنهای حرکت کنیم و هر چه ایشان گفت، گوش کنیم. اگر روزی حرکت ما با حرکت ولیّ نخواند، بدانید که نقص از ماست... اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام، غیر از اطاعت از حضرت آیتالله خامنهای است، در خط آمریکاست. من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کردهام که کوچکترین قدمی را علیه رهبری و حتی برخلاف میل رهبری برندارم».
ایشان در آخرین عبارات وصیتنامه خویش نیز، خطاب به فرزندان خود مینویسد:« به حسن و برادرانش این توصیه را می نمایم كه همیشه سعی كنند در خط رهبری حركت كنند و از آن منحرف نشوند؛ كه خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند كه ایشان موفقیت اسلام و نظام و كشور را میخواهند. هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند كه دشمن در كمین است».
محمدرضا امیری ـ دوماهنامه امان شماره 28