انسان، موجودی اجتماعی و اسلام، دینی اجتماعی
مطالعات تاریخی در مورد انسان، به روشنی گویای این واقعیت است که انسانها همیشه به صورت اجتماعی زندگی کردهاند و این مطلب، به صورت فطری در انسان وجود داشته است؛ بنابراین اجتماعی بودن نوع انسان، امری مسلّم و البته مورد تأیید دین میباشد. اما انسانهای اولیه به این مسأله با آگاهی برخورد نمیکردند، بلکه توجه به آن، در قالب تأمین نیازها و با رهبری عواملی چون محیط و وراثت همراه بوده است.
علامه طباطبایی مفسر بزرگ المیزان، توجه نخستین به این مسأله و برخورد آگاهانه با آن را به گواهی قرآن از جانب انبیاء دانسته و میگوید: «اولین کسانی که به طور تفصیل [و روشن] آدمیان را به اجتماع آگاه ساختند و به طور مستقل، توجه به حفظ اجتماع نمودند، پیغمبران بودند»؛1 کما اینکه قرآن کریم میفرماید: «مردم [در آغاز] یک دسته بودند؛ [و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این زمان] خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی را ـ که به سوی حق دعوت میکرد ـ با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. [افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند؛] تنها [گروهی از] کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقتِ آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. [اما افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.] و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند».2
لازم به ذکر است که احکام مربوط به بُعد اجتماعی انسان، در ادیان گذشته بسیار محدود بوده است و به تدریج، جوامع انسانی هرچه به آخرین پیامبر و دین اسلام، نزدیکتر شدند، کاملتر میگشتند؛ به گونهای که «اسلام، همه احکام خود را در قالب اجتماع ریخته و روح اجتماع را در همه این احکام، تا آخرین حدّ ممکن رسانده است. پیشوای اسلام، با آیاتی که بر او نازل میشد مردم را به طور دسته جمعی و همگانی به سوی یک زندگی سعادتمند و پاکیزه فرا میخواند. قرآن، دعوت خود را به دو صورت اعلام کرده است: [اولا] دعوت به اصل اجتماع و اتحاد؛ [دوم] دستور ساختن یک اجتماع اسلامی بر مبنای اتفاق و اتحاد و به هم پیوستگی در مسیر حفظ و حراست منافع و مزایای معنوی و مادی و دفاع از آن اجتماع».3 بنابراین میل به اجتماعی بودن در نوع انسان و از جمله زنان، میلی طبیعی است که باید به صورت صحیح، مهندسی و جهت داده شود.
ضرورت حضور اجتماعی بانوان
اگر بخواهیم زمینههای انسانی ظهور منجی عالم بشریت را فراهم آوریم تا نارساییهای همه جوامع و بویژه جامعه اسلامی، توسط امام قائم(عج) برای همیشه خاتمه یابد، ایجاد جامعهای صالح، یکی از ضروریات این آرمان محسوب میشود که اهتمام به آن، تکلیف همه مسلمانان میباشد. پر واضح است که این وظیفه، شامل بانوان ـ به عنوان مربیان منابع انسانی جامعه اسلامی ـ نیز خواهد بود. به فرموده مقام معظم رهبری: «اینکه [رسول اکرم صلی الله علیه و آله] میفرماید: من اصبح لایهتم بأمور المسلمین فلیس بمسلم،4 مخصوص مردان نیست. زنان هم باید نسبت به امور مسلمانان و جامعه اسلامی و امور جهان اسلام و همه مسائلی که در دنیا میگذرد، احساس مسئولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفه اسلامی است».5 بنابراین اگر انتظار فرج، تلاشی پویا برای فراهم نمودن زمینههای مردمی قیام حضرت حجت(عج) باشد، اجتماعی کردن زن منتظر، ضرورتی اجتناب ناپذیر به نظر میآید.
سه رکن اجتماعی بودن زن و توجه تعادلی به آنها
برداشت صحیح از مفهوم اجتماعی بودن زن، مستلزم آن است که به مؤلفهها و ارکان آن توجه کنیم که عبارتند از: خود، دیگری و ارتباط میان این دو.
آنچه که در درک معنای صحیح و مقبول اجتماعی بودن، بسیار تعیین کننده است، توجه به این نکته کلیدی است که باید به هر سه رکن این مفهوم، به صورت متوازن و متعادل نگریسته شود و سهم و حق هر یک به ایشان عودت داده شود. این مهم، همان رسالتی است که اسلام به عنوان دین حق، در صدد تفهیم و آموزش آن به انسانها بوده و تفسیر خود از مقوله «اجتماعی بودن» را با توجه به آن بیان کرده است.
آسیب اجتماعی بودن با محوریت «خود»
توجه نکردن به نکته اخیر باعث میشود که آثار مخرب و زیانباری، هم بر فرد و هم بر جامعه عارض گردد و به جای اینکه این مسئله، به صلاح برسد، فاسد شود. به عنوان نمونه اگر به مؤلفه «خود» بیش از شأن آن توجه شود، حاصل آن حس تسلط و چیرگی بر دیگران به منظور بهرهکشی از آنها به نفع خویش است. مفهوم «فمینیسم» یا زنسالاری ـ که در گفتمانهای چند ساله اخیر به چشم میخورد ـ نوعی افراط در همین مطلب است که طیّ آن، زن یا صنف زنان، به این امر تشویق میشوند که در جامعه انسانی، قدرت را برای رسیدن به منافع خویش به دست گیرند؛ حتی اگر حقوق دیگران و مردان پایمال شود.6 مصداق بارز این مسأله را میتوان در جلوه نمایی و خود آرایی زنان و دختران مشاهده نمود؛ که اگر حدود این تمایل درونی بانوان در روابط اجتماعی به خوبی ترسیم نشود، آثار ویرانگر آن در جامعه، بسیار زیاد خواهد بود؛ کما اینکه در تعیین حدود آن باید به گونهای عمل شود که این میل به صورت صحیح، تأمین شده و سرکوب نگردد. توجه آموزههای ناب اسلام به هر دو بُعد، حاکی از نگاه جامع این دین مقدس به مسأله فوق میباشد که تحت عنوان «حیا» و «عفت» بیان شده است؛ به گونهای که در دعای منسوب به حضرت مهدی(عج) چنین میخوانیم: «اللهم تفضَّل... علی النساء بالحیاء و العفّه».7 بنابراین اجتماعی بودن زن با محوریت خود: «عبارت خواهد بود از مهیا کردن علمی و عملی [وی] برای آنکه بتواند دیگران را هر چه بهتر، مفیدتر و سنجیدهتر به کنترل در آورد»8 که قطعاً چنین نگرشی، در آیین اسلام پذیرفتی نیست.
آسیب اجتماعی بودن با محوریت «دیگران»
برداشت اشتباه دیگر از اجتماعی بودن زن، ناشی از توجه بیش از حد به «دیگران» و «جمع» است؛ چرا که در این صورت، رکن دیگر اجتماعی بودن، یعنی «خود» و شخصیت او تحت شعاع قرار گرفته و به فراموشی سپرده میشود، در این حالت، وی، تابعی از محیط شده و تلاش میکند هر چه بیشتر، خود را متناسب با اجتماع و فرهنگ و رسوم آن ـ هرچند که اشتباه باشد ـ مطابقت دهد. در چنین حالتی، زن، شخصیت مستقل خود را از دست خواهد داد و به عنوان ابزاری در خدمت اجتماع و حکمرانان آن قرار خواهد گرفت، امری که در مورد زنان غربی و نحوه حضور ایشان در جوامع غربی، کاملاً هویداست. زبان حال چنین کسانی این است که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؛ بدین گونه و با چنین منطقی، بانوان به موجوداتی بیشخصیت و بیاراده تبدیل خواهند شد که نمیتوانند تأثیر مفیدی بر جامعه بگذارند؛ بلکه تنها، به صورت منفعلانه از جامعه متأثر میشوند؛ کما اینکه در روایات آخرالزمانی و عصر غیبت درباره این آفت نیز مانند آفت قبلی هشدار داده شده است.
نگرش قرآنی برای حفظ تعادل در این زمینه، آن است که ضمن توجه و دلسوزی نسبت به دیگران و کمک مادی و معنوی به آنها، باید مراقب بود که کرامت و کمال انسان از وی سلب نشود؛ این بیان صریح قرآن کریم است که: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ یضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَى اللهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتهاید، گمراهى کسانى که گمراه شدهاند، به شما زیانى نمىرساند. بازگشت همه شما به سوى خداست؛ و شما را از آنچه عمل مىکردید، آگاه مىسازد».9 نمونه بارز چنین زنانی در قرآن کریم، حضرت آسیه، همسر فرعون است؛ کما اینکه مصداق آن در بُعد منفی، همسر حضرت نوح میباشد.
آسیب اجتماعی بودن با محوریت «ارتباط»
سومین آفت دیگر اجتماعی بودن زنان، توجه بیش از حد به رکن «ارتباط» است؛ به گونهای که در این صورت، بانوان از عدم حضور و ارتباط با دیگران، احساس وحشت و تنهایی میکنند و موجودیت خود را در ارتباط با دیگران میبینند. در حقیقت، «بودن» برای چنین شخصی «بودن» و وجود داشتن، به معنای «مرتبط بودن» است. برای جلوگیری از افتادن در دام چنین تصور اشتباهی، باید «در نسبت میان خود و دیگری، «اتکای تکوینی» و «وجودی» از هم تفکیک شوند. اتکای تکوینی به این معناست که پیدایش مفهوم «خود»، در گرو آن است که فرد در ارتباط با دیگری قرار داشته باشد؛ اما این به آن معنا نیست که استقلال وجودی میان خود و دیگری برقرار نباشد. هنگامی که این اتکا به نحو وجودی در نظر گرفته شود، نه تنها پیدایش مفهوم «خود» در گرو ارتباط است، بلکه اصولاً هویت «خود»، در این ارتباط مستحیل خواهد بود. برای حفظ هر سه وجه مفهوم اجتماعی بودن، باید اتکای خود و دیگری را نسبت به هم، محدود به اتکای تکوینی بدانیم و آن را جایگزین اتکای وجودی نسازیم؛ در این صورت، ارتباط با دیگری، تمام حقیقت آدمی را در بر نخواهد گرفت».10 اندیشه اسلام در رفع این معضل و توجه به هویت «خود»، دعا و نیایش و ارتباط با خدای متعال است. همین نکته باعث شده تا انبیا و اولیای الهی در بحبوحه ارتباط با جامعه و اصلاح آن، اوقاتی از روز خود را به مناجات با خدا بپردازند؛ چنانچه در توصیف یاران امام زمان(عج) آمده است: «شبها نمیخوابند و در حالت عبادت، زمزمههایی مثل صدای زنبور دارند. تمام شب را به عبادت مشغولند و روزها سواره به دشمن حمله میکنند».11
صورت متعادل و منطقی اجتماعی بودن زن
با توجه به آفات و برداشتهای ناصحیحی که درباره اجتماعی بودن بانوان ذکر شد، اسلام و فرهنگ مهدوی به گونهای این مسئله را تصویر و تبیین نموده که «حضور در جمع»، «ارتباط با جمع»، «تأثیر بر جمع» بانوان، به ترتیب از «خودباختگی»، «خودبیگانگی» و «خودخواهی» آنان که به واسطه توجه افراطی به مقوله «دیگران»، «ارتباط» و «خود» به وجود میآید پاک و منزه شود و با تربیت توحیدی به «خودباوری» و «خودآگاهی» و «خداخواهی» مزین گردد.
در تصویری که اسلام از بانوی اجتماعی ارائه داده هیچ یک از مؤلفههای «خود»، «دیگران» و «ارتباط»، مورد اجحاف، ظلم و بیمهری واقع نشده؛ چرا که این تعادل با محور قرار دادن «الله» ایجاد شده است. در این صورت، یک بانوی منتظر، از حیث روحی، فکری و عاطفی به وسعتی خواهد رسید که ضمن شناخت قدر و منزلت خویش، از محدوده امیال فردی فراتر رود و به جای توجه انحصاری به منافع خود، در اندیشه نوع انسانی باشد و خود را با آن پیوند زند و از همه مهمتر، این امور را به نیت تقرب به خدای متعال و جلب رضای او به انجام رساند. چنین فردی در عین اینکه با کسب فضائل فردی به حفظ کرامت خویش میاندیشد، در حوزه اجتماع نیز به انجام وظایفی که دین بر اساس استعدادهایش تعریف کرده، مشغول و با ایثار و احسان و شفقت و سایر فضائل اخلاق اجتماعی، به همدلی و همکاری با انسانهای دیگر، حول امام مهدی(عج) و در سایهسار ولایت ایشان، نایل میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مهدویت.
1. روابط اجتماعی در اسلام، ص8.
2.«كَانَ النَّاسُ أُمَّه وَاحِدَه فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْكُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَى اللهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللهُ یهْدِی مَن یشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»، سوره بقره/213.
3. روابط اجتماعی در اسلام، ص10-12.
4. کسی که صبح کند و به امور مسلمانها همت نگمارد، مسلمان نیست، کافی، ج2، ص163.
5. سخنرانی در اجتماع زنان خوزستان، 20/12/75.
6. البته در مورد مردان هم میتوان همین مطلب را گفت که با توجه به موضوع بحث از پرداختن به آن صرف نظر شده است.
7. البلد الامین، ص349.
8. دکتر خسرو باقری، سه مغالطه رایج درباره مفهوم اجتماعی بودن، فصلنامه تربیت، تابستان 74، ص91.
9. مائده/105
10. سه مغالطه رایج درباره مفهوم اجتماعی بودن، فصلنامه تربیت، تابستان 74، ص88.
11. بحار الانوار، ج52، ص307.
حسن ملایی ـ دوماهنامه امان شماره 29