نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

فرشته قدیّس

گاهی قلب رئوف مادری، از یک پرخاش پسر و خودسری دخترش می‌شکند. گاهی غبار غم بر سیمای پدر می‌نشیند، وقتی که می‌بیند فرزندش، آن‌گونه که می‌خواست، نشد.
ولی... سخن و رفتار دختران و پسران، می‌تواند غبار اندوه را از چهره این گوهرها بزداید. جلوه و جلای این گوهرها، همان رضایت‌مندی از ادب، معرفت، رفتار و تعهد فرزندان است.
تا دست اجل، این گوهرها را نربوده است و تا این جواهرهای گران‌قیمت و نایاب، «مفقود» نشده‌اند، از آنها حفاظت کنید و قدرشان را بدانید.
سعدی تنها از قول خود نمی‌گوید که: «روزی به غرور جوانی، بانگ بر مادر زدم...»
این، ماجرای مکرّر تاریخ، در بسیاری از خانه‌ها و خانواده‌هاست که قدر «گوهرهای خانگی» را نمی‌دانند و با دست خویش، آنها را می‌شکنند. متأسفانه انسان، فراموشکار است و گذشته خود و دیگران را زود از یاد می‌برد و پرده‌های نو و صحنه‌های تازه به تازه‌ای که جلوی چشمانش می‌درخشد، سبب می‌شود از گذشته غافل شود.
خوشا به حال مادرانی که فرزندانی مؤدب، حق‌شناس و وفادار دارند و خوشا به حال پدرانی که محصول عمری تلاش و زحمات خویش را در «سلوک انسانی» فرزندان‌شان تماشا می‌کنند.
غرور، بد دردی است که سراغ انسان می‌اید، بویژه «غرور جوانی»! «مادر» ـ که یک «فرشته زمینی» است و به خاطر رنج‌های شبانه‌روزی و دلسوزی‌های عاشقانه‌ و فداکاری‌های بی‌دریغ و بی‌توقعش، شایسته «تقدیس» است ـ گاهی زیر پای بی‌احساس بعضی از کسانی که جوش غرور، بر چهره رفتار و گفتارشان روییده است، له می‌شود. جوان غافل و سرمست، با این فرشته قدیس، هم‌چون «اسیر» رفتار می‌کند؛ به او پرخاش می‌کند؛ بانگ بر سرش می‌کشد؛ دشنامش می‌دهد، بی‌اعتنایی می‌کند؛ قهر می‌کند و... .
دریغا از فراموشی!
جواب مادر چه بود؟ به قول سعدی: «دل آزرده، به کنجی نشست، گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی می‌کنی؟»
بعضی‌ها پدر و مادر سالخورده و از کار افتاده خود را زائده‌ای بر پیکر اجتماع و مزاحمی بر سر راه خوشی‌ها و کامجویی‌های زندگی خویش می‌پندارند و اگر بتوانند، حتی آنان را از خود طرد می‌کنند و خویش را از زحمت آنها آسوده می‌سازند.
این، تربیت و فرهنگ بی‌روح و سردِ غربِ دل‌مرده است.
درود به مکتب وحی. قرآن می‌گوید: «هرگاه یکی از پدر و مادرت یا هر دوی آنها به پیری رسیدند، به آنها «اُف» نگو و آنان را از خویش مران و سخنی شایسته و بزرگوارانه به آنان بگو و بال رحمت و عطوفت و تواضع خویش را زیر آنان بگستر و بگو: خدایا! همانگونه که آنان در کوچکی و خردسالی مرا تربیت کردند، تو هم بر آنان رحمت آور».1
پدر و مادر سالخورده، گوهرهای درخشان خانه‌های ما از آنان که این گوهرها را از کف داده‌اند، بپرسید که چه احساسی نسبت به والدین خویش ـ که چهره در نقاب خاک کشیده‌اند دارند.
گوهر را چگونه باید نگه داشت و مواظبت کرد؟ باید مراقب بود تا نشکند؛ گم نشود؛ ربوده نگردد، غبار بر رویش ننشیند و... .
گاهی قلب رئوف مادری، از یک پرخاش پسر و خودسری دخترش می‌شکند. گاهی غبار غم بر سیمای پدر می‌نشیند، وقتی که می‌بیند فرزندش، آن‌گونه که می‌خواست، نشد.
ولی... سخن و رفتار دختران و پسران، می‌تواند غبار اندوه را از چهره این گوهرها بزداید. جلوه و جلای این گوهرها، همان رضایت‌مندی از ادب، معرفت، رفتار و تعهد فرزندان است.
تا دست اجل، این گوهرها را نربوده است و تا این جواهرهای گران‌قیمت و نایاب، «مفقود» نشده‌اند، از آنها حفاظت کنید و قدرشان را بدانید.
حسرت‌های آینده، هرگز جبران کوتاهی را نمی‌کند، و هیچ کس جای «پدر» و «مادر» را نمی‌گیرد...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره اسراء/ آیات 23و24.
آخرین ویرایش
در 1394/8/17 09:35 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366