اشاره:
هفتم تیر، سالروز شهادت آیتالله دکتر بهشتی و جمعی از همراهان اوست. ایشان اندیشمندی بود که در سالهای مبارزه قبل از انقلاب اسلامی و همچنین، پس از آن، تأثیر گذاری شگرفی داشت و به ویژه در تبیین و تبلیغ معارف اصیل و ناب اسلامی برای قشر جوان و تحصیل کرده، سعی فراوانی کرد. مصادف شدن سالروز شهادت ایشان با ایام تعطیلی تابستانی و روزهای سرور انگیز ماه رجب و شعبان، انگیزهای شد تا گفتاری از ایشان را در مورد شادی و تفریح از نظر اسلام، به شما خوانندگان گرامی تقدیم کنیم.
• نقل یک خاطره
قرنهای متمادی به استناد برخی از روایات صوفیانه ـ كه نمیتواند هیچ ارتباط اصیلی با قرآن كریم و پیشوایان اسلام داشته باشد، نشاط برای یك مسلمان، نقطه ضعف معرفی میشد. یادم میآید كه در آغاز دوران بلوغ که تحصیلات علوم اسلامی را تازه شروع كرده بودم، به حكم شادابی و نشاطی که انسان در آن سن دارد، قبل یا بعد از درس، با دوستان میگفتیم و میخندیدیم. اما یكی از رفقا که بزرگ شده در جلسات مذهبی و هیأتها بود، میگفت: «حالا كه در آغاز دوران تحصیل علوم اسلامی هستیم، بهتر است كه خودمان را عادت بدهیم كه نخندیم؛ یا كمتر بخندیم» میپرسیدم: «چرا؟» میگفت: «خوب، آیه قرآن است: «فَلْیضْحَكُواْ قَلِیلاً وَلْیبْكُواْ كَثِیرًا؛1 كم بخندید و زیاد بگریید».
در آن موقع كه ایشان، این آیه و یكی دو حدیث به این مناسبت میخواند، فكر نكردم كه بروم مطالعه كنم و ببینم این آقا چه منظوری دارد. به او میگفتم: «به من بگو ببینم، خندیدن كار حرامی است یا نه؟» میگفت: «نه، حرام نیست؛ ولی خوب، بهتر است یك مسلمان زبده ورزیده نخندد.» «میگفتم: حالا كه حرام نیست، من میخندم! برای اینكه فطرت من نمیتواند این تعلیم را فعلاً بپذیرد تا بعد ببینم چه میشود».
این اولین مسألهای بود كه من به صورت مستقل بر اساس قرآن و كتاب و سنت مطالعهای تحقیقی را شروع كرده بودم، به مناسبت آن مطلب، بنا گذاشتم یك بار قرآن را از اول تا آخر با دقت، به صورت یك كتابی كه میخواهم برای من یك كتاب علمی باشد، بررسی كنم. تا آن موقع، قرآن و نیز این آیه را مكرر خوانده بودم، اما مثل این خواندنهای معمولی، بی توجه از آن گذشته بودم؛ این بار كه بنا داشتم به خاطر بررسی یك مسأله اسلامی، قرآن را از اول تا آخر با دقت مطالعه كنم، رسیدم به این آیه، دیدم عجب! این آیه، در قرآن هست و صحیح هم است، اما مطلب، درست، نقطه مقابل آن برداشتی است كه آن آقا فهمیده بود. سخن، این است كه پیغمبر دستور صادر كرده بود كه باید تمام نیروهای قابل، برای شركت در مبارزه علیه كفار و مشركینی كه به سرزمین اسلامی هجوم آورده بودند بسیج شوند، عدهای با بهانههای مختلف از شركت در این لشكركشی و بسیج عمومی خودداری و از فرمان خدا و پیغمبر، تخلف كرده بودند. حالا این آیات قرآن میگوید لعنت خدا باد بر این كسانی كه دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانها به میدان نبرد میرود، اما باز هم زندگی دوستی، آنها را وادار كرد از فرمان خدا و رسول، تخلف كنند و بمانند. لعنت خدا بر آنها باد! محروم باد این گروه از رحمت حق! به دنبال آن و به عنوان یك نفرین میگوید: «از این پس، این گروهِ نافرمان كم بخندند و زیاد بگریند». این را به عنوان یك كیفر و نفرین، بر این گروه نافرمان میگوید. یعنی به كیفر این تخلف از فرمان خدا و رسول، از این پس، خنده در زندگی آنها كم، و گریه در زندگی آنها فراوان باد! حالا شما از این آیه چه میفهمید؟ طبق این آیه زندگی با نشاط، نعمت و رحمت خداست و زندگی توأم با گریه و زاری و ناله، خلاف رحمت و نعمت خداست. این نوع استنباطهای نابهجا و تلقین آن به مسلمانان، به اضافه عوامل دیگر، سبب شد كه توجه جامعه ما به مسأله تفریح، كم باشد.
• اسلام، دین نشاط
چه كسی میتواند درباره اسلام بگوید که اسلام، دین غم و اندوه و گریه و زاری و بینشاطی است؟ در حالی كه قرآن با صراحت میگوید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَه اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیاه الدُّنْیا خَالِصَه یوْمَ الْقِیامَه كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ».2 اصلاً درست به عكس است؛ اسلام، دین نشاط است. این آیه که از محكمات قرآن و صریح میباشد ـ در سالهای آخر بعثت، و حتی در سالهای آخر هجرت نازل شده است و میگوید: ای پیغمبر! در برابر كسانی كه بسیاری از مواهب زندگی را تحریم میكنند، اعلام كن و بگو چه كسی زینت و آرایش و زیباییهایی را كه خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون كشیده، حرام كرده است؟ چه كسی روزیهای پاك، مواهب پاك، مواهبی را كه انسان از آنها لذت مشروع و صحیح میبرد، حرام كرده است؟ بگو این مواهب، این روزیهای پاك، این زیباییها، برای مردم با ایمان، هم در همین زندگی دنیا است و هم در زندگانی جاوید و آخرت؛ اما با یك تفاوت و آن تفاوت، این است كه در این دنیا، زیباییها با زشتیها آمیخته و آلوده است؛ شادیها به غمآلوده و آمیخته است؛ ولی در دنیای دیگر، در روز رستاخیز، این زیباییها و این مواهب پاك، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد.
اگر انسان بخواهد به عنوان جهانبینی اسلامی بگوید اسلام در زمینه لذت و نشاط در زندگی چه نظری دارد و این آیه قرآن كریم را جلوی خود بگذارد، چه میفهمد؟ میفهمد اسلام اصولاً به بهرهمند شدن از زیباییها، مواهب زندگی و عوامل نشاط آور اهمیت میدهد. طبیعی است كه خداوند در این دنیا، نشاط و شادی را با غم، همراه قرار داده است. نشاط و شادی خالص در دسترس هیچ كس نیست؛ ولی در حدودی كه قوانین و حق و عدالت اجازه میدهد، مردم با ایمان از آن بهرهمند شوند و مال آنها است: «قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیاه الدُّنْیا».3 ولی به شما مردمی كه علاقه به نشاط دارید میگوییم كه اگر نشاط خالص در زندگی دنیا میسر نیست، در روز رستاخیز، نزد خدا، مردم با ایمان و پاك عمل، به این آرزوی دیرین میرسند، به شرط ایمان و نیکوکاری. آیا با چنین مطلبی میتوان گفت كه اسلام، نشاط را بیارزش تلقی كرده است؟
بیش از چند صد آیه از قرآن كریم، مردم مسلمان را به ایمان و راستی و درست كاری دعوت میكند و به آنها میگوید اگر در این دنیا، روی حساب، زندگی كردید، با عدالت، با پاكی و درستی، با ایمان صحیح، آن وقت به شما بهشت میدهیم. مگر صدها آیه قرآن، مردم با ایمان را به بهشت وعده و نوید نمیدهد؟ خوب، بهشت چیست؟ تابلویی كه قرآن از بهشت ترسیم میكند، یك زندگی سراسر نشاط و بهرهمند از تمام زیباییهای خالص و پاك را نشان میدهد. مگر تابلویی كه قرآن از بهشت ترسیم میكند، غیر از این است؟ باغهای زیبای با صفا، پر از انواع میوهها و گلها، بر بستر آن باغ، جویهای روان، آبهای زلال روان، بهترین آبهای آشامیدنی، بهترین همسران، بهترین پذیرایی كنندگان، بهترین تختها برای آرمیدن و آسایش كردن، زیباترین بسترها از نرمترین و چشم گیرترین پارچهها... «فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ»؛4 آنچه چشمها از دیدنش لذت میبرد و آنچه دل اشتها میکند آیا مذهبی كه به مردم با ایمان و درستكار میگوید سرانجام پاداش شما در دنیای جاوید، چنین زندگانی است، میتواند مذهبی ضد نشاط باشد؟ همین مذهب و كتاب است كه میگوید این بهرهمندیها در این زندگی دنیا هم، برای مردم با ایمان هست؛ گرچه خالص نیست و مثل همه چیزهای دیگر، به طور طبیعی به ناكامیها آغشته است.
من واقعاً هنوز نتوانستهام به صورت علمی، این را به دست بیاورم كه با چه جرأتی قرنها به مسلمانها، بینشاطی در زندگی را تلقین کردهاند؟ از بزرگترین امتیازات اسلام این است كه بگوییم دین فطرت است؛ فطرت یعنی چه؟ ارتباط فطرت را با نشاط، در این گفتاری كه از مولای متقیان امیر مؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه نقل شده است، بیان میكنم. مولا روزی به خانه یكی از دوستانش قدم نهاد. دید خانه وسیعی دارد. به او فرمود: «هان! در این دنیا چنین خانه وسیعی میخواهی چه كنی؟ آیا در روز قیامت به این خانه محتاجتر نبودی؟» اول، امام این مطلب را میگوید؛ بعد برای اینكه آن فرد اشتباه نكند، میفرماید: «اشتباه نكن! تو با داشتن همین خانه وسیع میتوانی در همین دنیا آن را برای آخرت به كار بگیری. در آن از مهمانان پذیرایی كنی، صله رحم كنی، این خانه را پایگاه اجتماعات، برای تلاش در راه حق و عدالت قرار بدهی.» دوست امام علی علیه السلام دید كه نه، مطلب این نیست که امام میخواهد به او ترك دنیا را تلقین بكند؛ بلكه میخواهد بگوید یادت باشد كه خانه فقط برای كامروایی نیست، چیزهای دیگر هم باید باشد. لذا عرض كرد: «یا علی، پس از تو خواهش میكنم این برادر من را نصیحت كن». امام فرمود: «موضوع چیست؟» عرض كرد: «برادرم لباسهای پشمینه میپوشد. خانه را رها كرده، رفته در یك گوشهای و میگوید من باید عبادت كنم. نه به زنش میرسد، نه به فرزندش». امام فرمود: «به او بگو نزد من بیاید». وقتی آمد، امام با تندی به او فرمود: «تو چه خیال میكنی؟ چه گمانی درباره خدا میبری؟ آیا فكر میكنی كه خدا این همه مواهب را در این دنیا آفریده و حلال كرده، ولی بعد از آفریدن و حلال كردن، دلش میخواهد ما به آنها پشت پا بزنیم؟ این كار، معنی دارد؟» از آنجا كه روی مسلمانها، همیشه با پیشوایان دین باز بوده و در آن زمان، این گونه رو دربایستیهای موهومی كه الان در جامعه ما حكمفرماست نبود، این مردِ مسلمان حقیقت طلب عرض كرد: «یا امیرالمؤمنین! اگر این طور است، پس شما چرا این گونه زندگی میكنید؟ لباس شما از من خیلی خشنتر و سادهتر است، خوراك شما از من خیلی سادهتر است، بیاعتناییات به مواهب زندگی از من خیلی بیشتر است...» مولا فرمود: «مطلب بر تو اشتباه نشود. حساب من از حساب تو جداست. من زمامدار امت اسلام هستم. «اِنّ الله تعالی فرض علی ائمه العدل، اَن یُقدّروا أنفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره؛5 خدا بر زمامداران امت اسلام واجب كرده است كه زندگیشان همسطح بینواترین مسلمانان باشد مبادا بینوایی، مسلمانی را از راه به در كند. من برحسب این وظیفه، بیاعتنایی میكنم؛ اما تو كه مقام زمامداری امت را نداری؟
ملاحظه میكنید، حسابها در جهانبینی اسلام، كاملاً از هم جدا و مشخص است. مسلمانها باید همواره برای زندگی بهتر ـ ولی نه برای یك طبقه و یك قشر، بلكه برای عموم ـ كوشش كنند. این واقعیتی است كه در جامعهای كه تقسیم ثروت، غیر عادلانه است و گروهی از مردم، از همه چیز برخوردارند و اكثریتی از قوت بخور و نمیری هم برخوردار نیستند، تفریح سالم، مفهومی ندارد.
• سخن آخر
قرآن با صراحت میگوید مردم با ایمان، مردان و زنان با ایمان، پشت و پناه اجتماعی یكدیگرند: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضٍ»6 برای اینكه خصلت انسان این است كه در جامعه، نمیتواند تنها زندگی كند. همكاری و تعاون در راه تأمین نیازهای گوناگون اجتماعی از نیازهای جاری متعارف گرفته تا ایجاد جامعههایی كه سیاست و اقتصاد و نظام اداری سالم داشته باشد همه، داخل در دایره «بعضهم اولیاء بعض» است. نه تنها برای مردان، بلكه حتی برای خانمها. نه تنها برای آقایان و خانمها، بلكه برای بچهها. باید برای پسران و دختران، برنامههایی تهیه كرد تا حس نكنند به حكم ایمان و به حكم پایبندی به دین، از مواهب زندگی محروم میمانند. احساس این محرومیت، خطری بزرگ برای ایده و هدفی است كه شما به آن احترام میگذارید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره توبه/82.
2. سوره اعراف/32.
3. همان.
4. سوره زخرف/71.
5. نهجالبلاغه، ص243.
6. سوره توبه/ 71.
دوماهنامه امان شماره 30