قبل از ورود به موضوع مورد نظر، سزاوار است که واژه «امام»، به صورت اجمال، مورد بررسی قرار گیرد. از نظر لغت، امام «آن است كه از وی پیروی و به وی اقتدا شود؛ خواه انسان باشد یا كتاب یا غیر آن و حق باشد یا باطل. جمع آن نیز ائمّه است».
قرآن كلمه امام را بر هر دو مورد حق و باطل اطلاق كرده است. در یك جا در مورد امامان حق میفرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّه یهْدُونَ بِأَمْرِنا ؛ ما آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکردند». همچنین در وصف ائمه باطل میفرماید: «أَئِمَّه یدْعُونَ إِلَی النَّارِ ؛ پیشوایانی كه مردم را به سوی آتش میخوانند».
با توجه به جایگاه تأثیرگذار رهبران در جامعه و سرنوشت انسانها، شناخت امامان حق از امامان باطل، به عنوان پیش درآمد چرایی اطاعت و پیروی از آنها ضروری است. لذا برای شناخت این دو رهبر جامعه، باید به ملاکهایی که در متون دینی آمده توجه نمائیم. آنچه در ذیل میآید، گوشهای از این معیارهاست:
1 ـ الگو قراردادن کتاب الهی و سنت نبوی صلی الله علیه و آله
قرآن به عنوان آخرین کتاب تشریعی، در بردارنده برنامهای کامل برای نجات انسان خاکی و نیل او به درجه علیین و ابرار است و پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله به عنوان آخرین نبی، مجری برنامههای اسلامی است. امام و پیشوای جامعه، باید اولاً خود تربیت یافته اسلام باشد و ثانیاً کتاب الهی و سنت نبوی صلی الله علیه و آله را برای خود الگو، و مسیر حکومت خود را در چارچوب این صراط مستقیم قرار دهد. چنانچه امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند: «همانا مردم دو دستهاند؛ گروهی پیرو شریعت و دین، و برخی بدعت گزارند كه از طرف خدا دلیلی از سنّت پیامبر، و نوری از براهین حق ندارند».
علاوه بر آن، امام باید با بدعتهایی که خلاف کتاب الهی و سنت نبوی صلی الله علیه و آله پایهگذاری میشود، با قاطعیت مبارزه کند. همچنان که حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «ما دانستیم آنچه را رسول خدا صلی الله علیه و آله به گفتار صحیح به ما آموخت، من سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را زنده میکنم و بدعت را میمیرانم». لذا پیشوایی مثل یزید که تربیت یافته مکتب اسلام نبوده و به مقابله با این دین مقدس میپردازد و پایه گذار بدعت است، پیشوای باطل شمرده میشود.
یزید صراحتاً موضوع رسالت و نزول وحی بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله را انكار میكرد و همچون جد خود ـ ابوسفیان ـ همه را پنداری بیش نمیدانست، چنانكه پس از پیروزی ظاهری بر حضرت حسین بن علی علیه السلام ضمن اشعاری گفت: «هاشم با مُلك و حكومت بازی كرده است؛ نه خبری از عالم غیب آمده و نه وحیای نازل شده است»!
اما حضرت مهدی علیه السلام امام بر حقی است که در آینده خواهد آمد و چون مطیع دستورهای خداوند است و روش و سنت اجداد طاهرینش را دارد، اطاعت از او واجب میباشد.
حضرت علی علیه السلام در این باره میفرمایند: «او (حضرت مهدی علیه السلام) خواستهها را تابع وحی میكند، هنگامی كه مردم، هدایت را تابع هوسهای خویش قرار میدهند و در حالی كه مردم به نام تفسیر، نظریههای گوناگون خود را بر قرآن تحمیل میكنند، اندیشهها را تابع قرآن میسازد». امام باقر علیه السلام نیز میفرمایند: «همانا دنیا به پایان نمیرسد، تا آنكه خداوند عزّوجلّ مردی از خاندان مرا برانگیزد كه به كتاب خدا عمل كند».
2 ـ پرهیز از دنیا زدگی
ثروت و متاع دنیا اگر در مسیر صحیح قرار بگیرد، نه تنها بد نیست، بلکه نیاز حقیقی جامعه و کمک بزرگی در راه کمال حقیقی انسان است. بر این اساس، اگر حاکم جامعه خود، در مسیر صحیح اقتصادی باشد و مردم را به این مسیر، راهنمایی کند امام حق است، چنانچه امام مهدی علیه السلام میفرمایند: «اما پیشوایی که خود در مسیر مالاندوزی باشد و حتی چشم خیانت به بیت المال مسلمین بدوزد و از مال مردم، کاخ و اسباب خوشگذرانی برای خود و اطرافیان خود فراهم کند، پیشوای باطل است». امام علی علیه السلام نیز در این باره فرمودهاند: «و لكنّكم كثّرتم الأموال، و تحیرتم علی الضّعفاء، و قطعتم الرّحم الّذی بینكم ، فأی عذر لكم؟ ؛ لیكن شما اموالی فراوان انباشتید و ضعفای مؤمنین را در حیرت افكندید (كه راه چاره ندانند و از دین و پشتیبانی دین از آنان ناامید گردند». اما آینده بشریت را پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه بشارت دادهاند: «شما را به آمدن مهدی علیه السلام مژده میدهم؛ كه در زمان اختلاف مردم در میان امّت من برانگیخته میشود ... اهل آسمان و اهل زمین از او خرسند خواهند بود؛ او اموال را به طور مساوی میان مردمان تقسیم میكند (و امتیازی برای كسی قائل نمیشود)».
3 ـ عدالت محوری نه حزب محوری
عدالت به معنای دادن حق هر صاحبحق، و تساوی و نفی هرگونه تبعیض میباشد. میتوان به جرأت گفت که سرچشمه همه خونریزیها، جنایتها و جنگهای خانمانسوز، ظلم و بیعدالتی و ستم انسانها است.
قرآن، مجریانی را بر اجرای عدالت منصوب میکند؛ کما اینکه میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛ (و چگونه از انفاق شانه خالی میكنید؟) با اینكه ما رسولان خود را همراه با معجزات روشن گسیل داشتیم، و با ایشان كتاب و میزان نازل كردیم تا مردم به عدالت عمل کنند».
امام حق، مجری این دستور قرآنی است و وظیفه دارد تا آخرین قطره خون خود در به سرانجام رساندن این خواسته فطری بشر، کوشش کند و نه تنها خود، باید عادل باشد، بلکه باید به طلب عدالت هم برخیزد.
حسین بن علی علیه السلام امام حق است؛ چون شعار جهانی خود را اینگونه زمزمه میکند: «وَ إِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَه وَ الْحَیاه مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا َّ بَرَما؛ من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ظالمین را جز ذلت نمیبینم». ایشان با این تفکر به مسلخ رفت تا عدالت خواهی به مسلخ نرود.
حضرت مهدی علیه السلام هم امام حق است، چون نماینده حق میباشد، چنانکه در دعایی که از خود آن حضرت برای شبهای ماه رمضان روایت شده (دعای افتتاح) آمده است: «اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی وَلِی أَمْرِکَ القائِمِ المُؤَمَّلِ وَ العَدْلِ المُنْتَظَرِ؛ پروردگارا درود بفرست بر ولی امرت که قیام کننده و امید مردم و عدل منتظر است».
پیامبر صلی الله علیه و آله نیز درباره اوضاع زمین پس از ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام در روایت مشهوری میفرماید: «فَیمْلَأُ اْلأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛ پس زمین را از عدل و داد لبریز میکند، پس از آن که از ستم و بیداد لبریز شده است» و در مورد فراگیری عدالت حضرت میفرمایند: «یسَعُهُمْ عَدْلُهُ؛ عدالتش فراگیر میشود».
نتیجه
شناخت امام حق از ضروریات بوده به گونهای که اگر انسان در تشخیص مصداق اشتباه کند، خسران او حتمی است، اما محورهایی چون الگو قرار دادن کتاب الهی و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله، هم در مرحله شعار و هم در مرحله عمل ، پرهیز از دنیا زدگی و عدالت محوری میتواند در شناخت امام حق به انسان کمک کند.
محسن شریعتی ـ دوماهنامه امان شماره 30