یادم نمی رود زمان نوجوانی و روزهایی را كه با خواندن كتاب:" عصر ظهور" و پس از آن "یاد مهدی" خادمی شیرازیو"مكیال المكارم" و "روزگار رهایی" و "مهدی موعود"مرحوم دوانی، شور و شوقی عجیب درونم را فرا گرفته بود. از اینكه چه خبرهایی قرار است در آینده رخ دهد و ما اصلاً اینها را برای جوانان و مردم نگفته ایم!
اخبار و احادیثی كه حتی ریزترین و جزئی ترین نكات آن حوادث عظیم كه اتفاقاً بخش مهمی از آن در ایران حادث
می شود را بیان كرده است. و اینكه با بیان و طرح آنها چقدر می شود به جامعه امید داد و انگیزه ،برای حركت بیشتر در مسیر تعالی دینی.
***
بعدترها اما مسائل را به گونه ای دیگر ارزیابی می كردم:نسخه واحد معتبر از مفاهیم مهدویت نداریم!
نداریم نه اینكه وجود ندارد، نه، یعنی بزرگان اهتمام به جمع آوری دیدگاهها و مباحثه و بالاخره یك نظر را ارجح و اولی دانستن، نكرده اند.
و به طبع آن به این مسأله رسیدم كه نقشه راه و نسخه واحد مورد اجماع از مفاهیم مهدویت است كه می تواند همه افراد و گروههای فعال را در مسیر و وظیفه ای مشخص هم جهت كند ،تا هر كدام به اندازه توان و سلیقه شان ضمن تعالی این فرهنگ، مكمل گروهی دیگر باشند.
خلاء ، نبود نقشه راه است.
***
می دانم كه در گفتار بزرگان دینی مان نقاط ودیدگاههای بعضا روشن و مشخصی داریم، اما چقدر در جمع آوری و تدوین آنها و ارائه متنی كامل و جامع كه در فضای امروز جامعه كاربرد داشته باشد اهتمام شده است؟
نقطه اول همین اجماع است. در این اجماع و اهتمام كه به تعبیر بنده مقدس است، افراد جدای از نام و نشانشان، ذوب در حقیقت ماجرا می شوند و آنوقت خروجی كار تأثیر گذار خواهد شد.
پس از تهیه و ارایه متن واحد است كه می توان و باید به سمت معرفت افزائی رفت. امری كه باید عاقلانه و عالمانه صورت بپذیرد و با عواطف و احساسات تزیین شود. جدا شدن این دو از یكدیگر هر كدام در كم شدن تأثیر و عمق نفوذ فرهنگ مهدویت نقش دارد.
میزان معرفت عموم مردم از فرهنگ مهدویت (و نه عواطف و احساسات) بسیار اندك است. به نظر می رسد ایندو مسیر، (عقل و عواطف) به یك اندازه و بر اساس یك نقشه راه مشخص در جامعه نفوذ و رشد نیافته اند. در جایی كه توسعه عواطف مهدوی، روز به روز در محتوا و نوع عرضه، متنوع می شود، اما طرح عاقلانه و عالمانه فرهنگ مهدویت شاید به دلیل جنس و محتوای آن حركتی بطیء دارد.امروز شاید نیاز به باز تعریف واژگان مرتبط با فرهنگ مهدویت مطابق با فهم عموم داریم.
"انتظار فرج" یكی از همین موارد است. انتظار فرج قیام است یاقعود؟ انقلاب اجتماعی است، یا خودسازی فردی؟ و یا... .
وظیفه دیگر در حوزه معرفت افزائی ، نشان دادن جایگاه فعلی و وضعیت فرهنگی جامعه با همه نقاط ضعف و كاستی ها و قوّت ها در مقایسه با نقطه ایده آل فرهنگ مهدوی است. بیان فاصله ما تا جامعه مهدوی ، ایجاد انگیزه برای اصلاح را می آفریند و به این واسطه خواست و ذائقه و سطح توقع مردم از فرهنگ مهدوی افزایش می یابد .آنوقت دیگر نگاه عموم از انتظار فرج تنها رفع گرفتاری یا حوایج شخصی نشده و بودن یا نبودن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با هم یكسان نمی شود. بلكه با نشان دادن ایده آل ها ونكات برتر جامعه مهدوی و مقایسه آن با وضعیت موجود، علاقه و انگیزه برای تلاش در جهت رسیدن به فرج نهائی،تعریف درست می یابد.
ضمن اینكه با این كار بازار مكّاره مدعیان دروغین ارتباط با حضرت رو به تعطیلی
می گراید. توجه به این مسأله بسیار مهم است ،كه اگر ما تفسیر و تحلیل درست و ناب از شرایط و وقایع دوران آخر الزمان و پیش از ظهور ارائه ندهیم، جامعه بر اساس نیازش، خود به سمت تأمین آن از مجاری گوناگون خواهد رفت و آن وقت است كه بازار انجمن حجتیه، سیاسی كارها، بهائیت و غرب گرم می شود.
این مسأله در دیگرزمینه ها هم صدق می كند. جامعه و بخصوص جوانان بر اساس برخی از نیازهای فطری شان، تشنه دریافت راههای برقراری اتصال با خداوند و آخرین امام هستند.
زلال عرفان حقیقی از سرچشمه گفتار و كردار اهل بیت علیهم السلام نشأت گرفته واز سوی مراكز و منابع و مراجع قابل اطمینان و اندیشمند شیعه بر جامعه جاری می شود که این امر علاوه بر ایجاد نشاط و شور معنوی كه مایه جلا یافتن و عمیق شدن و نفوذ دینداری در جامعه است، سدّی محكم در برابر خرافه گرائی و عرفان های نوظهور وكاذب ایجاد می کند. در نبود عرفان ناب اسلامی و عدم ترویج درست آن و معرفی عارفان حقیقی است كه نظایر پائولوكوئیلو، بودا، آنتونی رابینز، اشو، سای بابا و ... جا باز می كنند.
نكته ظریف در این بحث تأكید بر عرضه عرفان و فرهنگ ناب مهدویت از سوی مراجع و مصادر است. چرا كه نباید چوب حراج به هر آنچه كه جزو داشته های شیعه است زده شود. بیان حقایق مكتب تشیع توسط كارشناسان آن و بر اساس زمان شناسی و سطح فهم و عمق جامعه باید با دقت وسواس و ظرافت صورت بپذیرد. این امری است كارشناسانه و كاملا
حرفه ای كه مرز بین آنچه باید ارائه شود از یک سو و اسرار اهل بیت علیهم السلام از سوی دیگر، كجاست؟
امام صادق علیه السلام می فرمایند: "كسی كه اسرار ما را فاش سازد چون كسی است كه شمشیر به روی ما كشیده است" و نیز می فرمایند:" پسر نعمان! هر كه حدیثی به زیان ما نقل كند، ما را به عمد كشته است نه به خطا."
اكنون جا دارد تا نگاهی نقّادانه به وضعیت فكری و اعتقادی فرهنگ مهدویت در جامعه و درمیان عوام بیاندازیم.چند درصد از عموم مردم در معرض دریافت حقایق و مفاهیم و معرفت های ناب مهدویت از سوی مراجع ذیصلاح هستند و چند درصد در ملغمه پیام های درست و نادرست سطحی و جعلی غوطه می خورند؟چقدر از پیام های فرهنگ مهدویت به آه و ناله فراق و دل نوشته های تكراری و شعارگونه در كتابها و تبلیغات و تلویزیون و ... اشاره دارد.
چند درصد از پیامك های ارسالی مردم به همین آه و ناله ها و پیامهای سطحی و شعاری و:" ارسال به پنج نفر دیگر، شما قطع كننده این پیام نباشید!" اختصاص دارد؟
***
سرعت تغییر در فرهنگ جامعه بیش از هر زمان دیگری است.دلیل این تغییر هم جدای از تحلیل مسیر و جهت آن و مثبت یا منفی بودنش،هجوم رسانه و فرهنگ جهانی است. در این میان اما سرعت و ادبیات تبلیغی دینی ما از هم پائی با جامعه عقب مانده است.با نگاهی به فرهنگ واژگان و ادبیات فرهنگ مهدویت در مواجهه بامردم و بخصوص جوانان در می یابیم كه تقریباً در برقراری ارتباط مؤثر دچار مشكل هستیم. این مسأله در تمام كانالهای ارتباطی صادق است. خطباء، مطبوعات، كتابها، تلویزیون، تبلیغات و ... .در این میان اهمیت ویژه جوانان و نوجوانان در فهم درست و برقراری ارتباط با فرهنگ مهدویت ما را بر آن می دارد تا در این عرصه بصورت ویژه، فكر و ایده و برنامه داشته باشیم.
در حوزه افراد و كارشناسان در ارائه مفاهیم دینی به جوانان ، شرط اول توانمندی برقراری ارتباط است و پس از آن مكالمه ای با چهار خصوصیت: گرم، عمیق، ساده و امروزین.خطباء ما در این حوزه ارتباطی باید خطیب، عالم و خلّاق باشند . چیزی كه امروزه البته كمتر یافت می شود! سخنرانیهای موعظه ای و خواهش و تمنا و قسم دادن جوانان برای گناه نكردن و نیازردن قلب حضرت ! اثری كوتاه مدت و مقطعی دارد، چرا كه موعظه به معرفت تبدیل نشده است.
معرفی الگوها وشیوه های طرح و ترویج فرهنگ مهدویت نیز بسیار مهم اند.تلویزیون در این زمینه نقشی غیر قابل انكار و تأثیرگذار دارد (فعلاً)!برنامه های تلویزیون در حوزه فرهنگ مهدویت باید از سوی اتاق فكری كارشناسانه و عالمانه طراحی و جهت دهی شوند.معرفی الگوهای شخصیتی كه در فهم و ترویج فرهنگ مهدویت درست عمل کرده و موفق بوده اند امری لازم است.این الگوها باید تبدیل به برندهای معروف و قابل اطمینان در نزد جامعه شوند. از كارشناس و محقق و نویسنده و مفسّر و خطیب و سخنران و مدّاح گرفته تا سیاستمدار و... و مهمتر آنست كه چگونه این الگو را به جامعه معرفی كنیم تا علاوه بر پس نزدن آن، وجهی از شخصیت او كه مورد نظر است ارائه شود. در این میدان البته خیلی موفق نبوده ایم. مرحوم آیت الله العظمی بهجت را از زاویه كرامات ایشان و ارتباط با حضرت معرفی كرده ایم تا از زاویه عمق علم و فقاهت و اجتهاد و تلاش و كوشش در ترویج فرهنگ مهدویت .
باید پذیرفت كه در تجلیل و معرفی نهادها و شخصیتهایی كه در این حوزه درست و كارشناسانه كار می كنند اهمال و كوتاهی شده و می شود.از طرفی خروجی ها هم مهم اند. جامعه اكنون چقدر محصولات فرهنگی عمیق و قابل اطمینان و تأثیرگذار در حوزه فرهنگ مهدویت را می شناسد ؟
متولیان امر چقدر در معرفی آن اقدام كرده اند؟ ( و اصلا چقدر محصولات فرهنگی با علامت استاندارد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تولید و ارائه شده است؟) برای مثال در ارائه الگویی مناسب و به روز و با محتوا از جشن های نیمه شعبان واقعا چقدر تلاش شده و چند مدل برگزاری جشن برای سنین مختلف و با رویكردها وسلیقه های گوناگون ارائه
كرده ایم؟
اینها اتفاق نیفتاده، بنابراین هنوز که هنوز است فرهنگ مهدویت در جشن های نیمه شعبان با رقابت در چراغانی های
هیئت ها و شربت و شیرینی دادن در گوشه خیابان و احیاناً پخش موسیقی و بار گذاشتن دیگهای آش نذری و ... و نهایتاً با مولودی خوانی، خودش را نشان می دهد.(قصد نفی همه این مصادیق را ندارم.)
هیئت ها چقدرنقش دارند؟ آنچه در این بخش اتفاق نیافتاده ارائه الگو و روش برگزاری مراسم های جشن در هیئت هاست. حتی برای مغازه دارها و جشن های گوشه خیابان باید مدل عرضه كرد تا در كنار آش نذری، آرام آرام محصولات وروشهایی دیگر هم جای خود را باز كنند و شكل جشن هایمان مطلوب و اثر گذارتر شوند. در این میان اما تلویزیون هم در حركتی بدون فكر! همین جشن ها را با تصاویر گل و بلبل در هم می آمیزد و در خبرش هم می آورد كه: سراسر ایران غرق در جشن و سرور بود!( قبل تر ها هم این جمله را همیشه می دیدم: عاشقان عیدتان مبارك باد...این عید بر شیعیان جهان مبارك باد.)
یعنی خواسته یا ناخواسته همان مدل جشن های کم عمق را مورد تأیید قرار می دهد و نوجوان و جوان امروز جامعه می ماند كه این یعنی جشن و سرور؟
این گونه است که مراسم احیا ءشب نیمه شعبان، (كه در اهمیت آن شك نیست) پر رنگ می شود و می رود تا جای آن جشن و سرور غیر كاربردی را هم بگیرد!
***
هیجان و كنجكاوی و انرژی و انگیزه جوانان، امروز در كدام بستر وبه چه شکلی در جامعه ما هدایت و تخلیه می شود؟ در زمان دفاع مقدس، جوانان ما در بستر جنگ، هم عرفان راستین را آموختند و تزكیه شدند و هم در عرصه نبرد با دشمن هیجانها و انرژی هایشان را در مسیری بسیار مقدس و خلاقانه و تحت هدایتهای رهبری مقتدر بروز و ظهور دادند. این مسیر علاوه بر سازندگی روحی و اخلاقی و معنوی و فتح و پیروزیهای ملی، تا سالهای سال هم خوراك و محتوای بسیار غنی برای جامعه شد.
دقت کنیم!
امروز فرهنگ مهدویت در عرصه نبرد و جنگ فرهنگی قطعاً می تواند بستری مناسب برای ظهور و بروز قوای فكری و معنوی و حتی فیزیكی جوانان باشد.
اگر چنین نشود، جوان در راه یافتن فضا و بستری كه بتواند خودو تواناییهایش را نشان دهد گاه به خطا می رود . معرفی مسیر و راه و روش و مصداق و ارائه تفسیر درست از فرهنگ مهدویت اگر انجام نپذیرد، دیگرانی هستند كه جاهلانه و یا عامدانه الگو و تفسیر خودشان را به جامعه تزریق كنند.
آن وقت است كه هیأتهای زیر زمینی و" دخمه" ها و" عوعوكردن" و" سینه زنان پسر فاطمه!" از همین جوانان كه به دنبال مسیر هستند، به خطا شكل می گیرد و حلقه به گوش كردن و ریش های چکشی و سینه خیز رفتن ولطمه زدن و ... ، نماد و الگو می شود. اینجاست كه لزوم تأسیس نهادی مرکزی در خصوص فرهنگ مهدویت با حضوركارشناسان و مجتهدان مبرّز و اندیشمند و بصیر و عالمان حوزه جامعه شناسی و ارتباطات و هنرمندان متفكّر و خلاق و پیشرو، خود را بیش از پیش نشان می دهد. شناخت و نظارت و بیان و مقابله در برابر انحرافها امری است خطیر،كه این نهاد باید با چشمانی بیدار به آن پرداخته و پاسدار فرهنگ مهدویت باشد. چه خالیست جای افرادی مانند علّامه شهید مرتضی مطهری ،که عالمانه و شجاعانه ، سلسله تحریفات مهدویت را فریاد بزند تا قبل از طرح فراگیر انحرافات فكری ، خود جهت دهنده و راهنمای مردم به سوی ارتقاء و تعالی و كمال راستین معنوی و اعتقادی جامعه باشد.
***
فرهنگ مهدویت به دلیل اتصال به منبع الهی و نیز بیان اتّفاقات و رویدادهای آینده انسان آنقدر وسیع و گسترده و جذاب است كه می تواند چندین برابر آنچه تا كنون غرب محصول هنری تولید كرده، خروجی مؤثر داشته باشد.فراموش نکنیم زبان هنر در انتقال مفاهیم دینی( اگر خلاقانه و در اوج وفاخر باشد) بدون هیچ تردیدی تأثیر گذارترین است.
ترویج فرهنگ مهدویت در عصر حاضر: شاه راهی است لازم و ناگزیر و سرسبزوزیبا، كه به سبب پیچ و خم و خطرهای احتمالی اش،بلد راه نیاز دارد!
وحید ملتجی ـ دوماهنامه امان شماره 30