* پریشب مهندس زنگ زده بود و میگفت: «رضا جان! خودِ آقا به خوابِ بچهها آمدهاند و سفارش كردهاند كه گاری ـ همین سواری زیرِ پایت ـ را رد كنی به صادق؛ از دم قسط! » خندیدم. من هم جواب دادم: «اتفاقاً خودِ آقا دوباره به خوابِ بچهها آمدهاند و توضیح دادهاند كه آن شب، عصبانی بودهاند و نقدی باشد، احوط است!»
هر دو گوشه چشمی داشتیم به بیپروایی عوامفریبانهای كه این روزگار، بدجوری رونق پیدا كرده است.
سالها پیش، قیصرِ كیمیایی، در جایی از این دیالوگ به طنز استفاده كرده بود و اهلِ دیانت را آزار داده بود؛ اما امروز، بعضی اهلِ دیانت، گویا خود به این متدِ جدیدِ قیصری دست یافتهاند!
* آقایی كه برایش تابلو بزنی وسطِ خیابانِ ولیعصر(عج) كه «آقا خیلی مخلصیم» و بعد هم برایش نقشه راه بكشی و پاریس و لندن را قرمز كنی و مثلاً ورشو و پراگ را زرد، و توضیح بدهی كه طبقِ احادیث، قرمزها دشمنی میكنند و زردها... حكماً شبها هم به خواب مردمان میآید و از فلان كاندیدا حمایت میكند و بعدتر، یحتمل در انتخابِ وزرا هم نظر میدهد و از آنجایی كه مجلس را تأیید كرده است، پس از طرحِ تثبیتِ قیمتِ بنزین هم دفاع میكند و...
* كذب الوقّاتون!
* شنیده بودم كه راههای رسیدنِ به پروردگار به عددِ آدمیان است؛ اما امروز باید اضافه كرد كه گویا به عددِ بعضی نیز امام زمان داریم!
مثلاً یك جنس كه در جلساتِ خانمجلسهایها ظهور میكند و نوری میپاشد و فقط بعضی آن را میبینند و یكی از آنها كه ده سالِ پیش، از این نورها میدیده است و حتّی از جلساتِ خانم جلسهایهای شهرستانی دور و بر تهران اخراج شده بود، امروز در صحنِ علنی مجلس است...
یك جنسِ دیگر از امامِ زمانها هستند كه كارِ سیاسی میكنند. یعنی وقتی حتّی با عقلِ ناقص هم میتوان فهمید كه مثلاً رهبر چرا از اظهارِ نظرِ مستقیم خودداری میكند، و میشود فهمید كه این عدمِ اظهارِ نظرِ مستقیم، چهقدر برای حفظِ اعتقاداتِ مردم مفید است، این جنسِ امامِ زمان از فلان كاندیدا حمایت میكند و...
یك جنسِ دیگر هست كه فقط اهلِ ارتباطات است و كمك میكند به بعضی از اقطاب كه پیشگویی كنند و داوری كنند و مرید جمع كنند و... دوستِ بزرگوارِ ما، فیلمنامهنویس و اهلِ معنا، كه خود، عالمزاده است و اهلِ بخیه، یكبار شرفیاب شده بود خدمتِ یكی از همین مرتبطانِ با آقا كه اتفاقاً كلی هم مریدِ هنرمند دارد. حضرتِ قطب، یك دستش را عمودی نگه داشته بوده و دستِ دیگرش را افقی! بعد دستِ افقی خورده بود به دست عمودی! مَرده پچپچ كرده بودهاند كه «یازده سپتامبر!» حضرتِ قطب فرموده بود: «بله! من این صحنه را ماهها پیش دیده بودم، همین جوری!» و رفیق عزیز ما، جوابش داده بود كه «خب، میگرفتی جلوش را حضرتِ استاد!»
و دانشجویانِ پزشكی كه در روزبه، كارآموزی گذرانده باشند، خوب میدانند كه در جامعه مذهبی ما، یك بخش از روزبه را متوهمانِ ارتباط با آقا اشغال كردهاند...
* من به این اسلامِ آقازده قشری، رسماً كافرم! سالها شاگردی مجتهدی را كردهام اهلِ معنا كه مرحومِ پدرش -اعلیالله مقامه- نیز از بزرگانِ شریعت و طریقت بود. در محضرِ ایشان، بسیاری از افرادِ ظاهرالصلاح را دیدهام كه توهمِ ارتباط با آقا داشتهاند. آخریشان یكی بود كه از شیراز آمده بود و میگفت آقا مرا فرستادهاند خدمتِ شما! بعد از یكی دو هفته هم معلوم شده بود كه آقا از اجنه اهلِ حال بودهاند و این آدمِ سادهلوح را سرِ كار گذاشته بودهاند!
* مهندس، چند وقتِ پیش به مزاح میگفت كه اصلاً [امام] خمینی، خودِ امامِ زمان بود. ظهور كرد و كارها را پیش برد و... اما بعد، از دستِ این دور و بریها چنان شاكی شد كه گفت میروم و هزار سالِ دیگر برمیگردم!
این مزاح بود؛ اما بگذار به صراحت بگویم كه در اوانِ انقلاب اگر امام چنین ادعایی میكرد، این ادعا مسموع بود نزدِ بسیاری از مردم. كسانی كه نفوذِ امام را درك كرده باشند میدانند كه او چنان قدرتِ معنوی داشت كه نیابتِ امام زمان(عج) جامهای بود به اندازه قامتش. و قطعاً وقتی دور و برِ ما نیز مملو است از كراماتِ امام، دور و بر خودِ او فضای مناسبی بود تا بسیاری، از تشرفِ او بگویند خدمتِ مولایش یا از سایرِ كراماتِ امام. اما حتّی یك نمونه نیز از این كرامات، دستِ كم در زمانِ حیاتِ امام از ایشان نقل نشد. امام ـ به لحنِ خودش ـ توی دهنِ كسی میزد كه عقل را تعطیل كند و اینگونه بخواهد حجت بتراشد...
رضا امیرخانی ـ دوماهنامه امان شماره 30