Amir.m.erfan62@gmail.com
سخن آغازین
نخستین گام در تحقق کارآمدی و ثمر بخشی مطالعه و پژوهش در مورد پدیدهها، شناخت علل و عوامل پیدایش آنها است. به عبارت دیگر، شناخت شناسیِ علل و عوامل پیدایش پدیدهها، اساس آشنایی نظاممند با این پدیدهها محسوب میشود. تصور ما از عوامل و علل پیدایش آسیب «تطبیق گرایی»، نقش مهمی در انتخاب ابزارها، شیوهها و روشهای مبارزه با آن دارد.
آسیب تطبیق گرایی، به یک باره رخ نمینماید؛ بلکه زمینههای فکری، سیاسی، اجتماعی در پیدایش آن، اثر گذارند. ما در عرصه احیای دین، با دو تشخیص فوقالعاده مهم روبرو هستیم؛ تشخیص درد و تشخیص درمان. بنابر این برای درمان، ابتدا باید درد را بشناسیم. در بحث مهدویت نیز تا چرایی و چگونگی پیدایش مدعیان، به خوبی تحلیل نشود، نمیتوان تصویری روشن و تفسیری جامع از شیوه مبارزه با آن ارائه داد. در کاوش ابتدایی، مهمترین عوامل پیدایش آسیب تطبیق گرایی را میتوان این گونه نام برد:
1ـ ظهور افراد غیر متخصص در عرصه بیان و بلاغ آموزه مهدویت
تدریس، تألیف و پژوهش در حوزه مطالعات مهدوی از عهده هر فردی بر نمیآید. تنها کسانی میتوانند عهدهدار هدایت دیگران شوند که خود، در مسیر هدایت، گام نهاده و به هدایت رسیده باشند؛ چرا که در غیر این صورت، فرجامی جز گمراهی متصور نخواهد بود. زمانی اندیشه مهدویت، زمانی ره به مقصود میرساند که کسانی عهدهدار آن شوند؛ که هدایت الهی را درک کرده و از دین و دانش، بهره کافی داشته و در عمل به آن ملتزم باشند. از این روست که نه عالمان بیعمل و نه جاهلان بیخبر از شیوه صحیح دعوت افراد به آموزه مهدیت، نمیتوانند به ترویج این آموزه بپردازند. اگر عوام جای عالمان بنشینند ـ از آن جا که تحریف، تدریجی است، نه دفعی ـ زیادت و نقصان از حیث کمی، و تحلیل و تفسیر به رأیهای خطرناک از حیث کیفی، آرام آرام در حوزه مطالعات مهدوی پدید میآید.
2ـ عدم بصیرت مهدوی
عصر غیبت با چالشهای «فترت»، «حیرت»، «فتنه» و «یأس» همراه است. از همین رو است که بلوغ اجتماعی به عنوان کانونیترین و پایهایترین مسأله عصر غیبت، بر شمرده میشود. شیعیان در عصر غیبت وظیفه سترگی به عهده دارند. در جهت پالایش فرهنگ مهدوی بکوشند و معارف عرضه شده را باز خوانی و تحلیل کنند تا از یک طرف ناب بودن و خلوص و از طرف دیگر، توانمندی و حماسه سازی هرگز از سیمای فرهنگ مهدوی زدوده نشود.
بصیرت، هوشیاری و بیداری بایستی مبنای کار خواص قرار گیرد تا از یک طرف، اندیشه مهدیت مهجور نگردد و از دیگر سو، به بهانه ترویج آموزه مهدویت، دروغ گفتن، صواب تلقّی نشود.
گرایش به مباحث غیر ضروری و انحرافی، ناشی عدم درک صحیح از آموزه مهدویت است. طبعاً در این حالت، پای فشردن بر شاخصهای حیات طیبّه و حقمدار ماندن و به دام بدعتها گرفتار نیامدن، امر شگرفی است که جز با برخورداری از اراده پولادین و بصیرت مهدوی امکان نخوهد یافت.
3ـ عدم تبیین نقش، جایگاه و مسئولیت علما و خواص در احیاء و نشر فرهنگ مهدویت
حوزههای علمیه شیعی، جامع علم، معرفت، ایمان عالمانه و اخلاق مؤمنانه هستند. مطالعهای تاریخی نشان میدهد که نقش آفرینیهای این مؤثرترین نهاد شیعی، پس از شکلگیری عصر غیبت، فراتر از نهادی صرفاً آموزشی بوده است. از این رو، به بیراهه نرفتهایم اگر ادعا کنیم که حوزههای شیعی، در یک معنا، مرزهای شیعه در عرصههای مختلف علمی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی هستند. و به این ترتیب، کارکرد اصلی آنها، نمایندگی هویت شیعی و بسط و توسعه پیوسته و مداوم آن در طول تاریخ است.
دفاع از آموزه مهدویت، بزرگترین رسالت حوزههای علمیّه و خواص دینی جامعه است؛ زیرا گوهر تابناک مهدویت نیز همانند تمامی سنّتهای الهی در معرض تهدید، آسیب، تحریف و اسطوره پردازی است. از یک سو ناآگاهان برای جبران کم اطلاعی خود از این واقعه، بر آن پیرایههای خرافی میبندند و از سوی دیگر، دشمنان، مترصد تکه تکه کردن آنند. بر این اساس، دفاع از مهدویت و تبیین درست آن، نیازمند همّت بزرگان حوزه و خواص جامعه است. طبیعی است که برای پاس داشت مهدویت، باید به شناختی از جنس خود آن دست یافت و تبیین و تفسیر کرد.
4ـ عالِم گریزی و ذوق گرایی
بیتوجهی به عالمان دینی، زمینه حضور افراد غیر متخصص را در حوزه مطالعات مهدوی مهیّا میسازد. این امر، زمینه قوت بخشیدن به جنبههای کشفی و ذوقی را مهیا میسازد و به این ترتیب، نه تنها استنباطهای درونی و ذوقیات شخصی جای بسیاری از مسلّمات علمی مینشیند، بلکه در مرتبهای فراتر از آن قرار میگیرد. و بدین ترتیب، عملاً امکان باز شناسی خرافات و اباطیل، از حقایق و معارف قطعی دین، از بین میرود و زمینه ورود بیپروای افکار ناصحیح در حوزه مطالعات مهدوی مهیا میشود و این، سرآغاز بسیاری از نارواییها و پرده دریهاست.
5ـ رویکرد حداقلی، سطحی و عاطفی به آموزه مهدویت
آموزه مهدویت، خود، مقولهای علمی است که باید به شیوهای تحقیقی مورد مطالعه قرار گیرد و به عرصهای برای مباحثه و اندیشهورزی بدل شود. در روزگار ما، رمز گشایی صحیح و معتبر علمی در نصوص مهدوی، جای خود را به شرح و بسط نکاتی ظاهری داده است که اگرچه گاهی به خاطر جذابیت ظاهری، توجه مخاطب را بر میانگیزد، امّا به جای عرضه درونمایه روایات، تنها برداشتهای شخصی و ذوقی را به مخاطب، تحویل میدهد.
از سویی دیگر، رویکرد عاطفی به آموزه مهدویت سبب میشود که انگارههای عقلانی این آموزه در حاشیه قرار گیرد و در نتیجه، مخاطب از کانون اندیشه مهدویت، کمترین بهره معرفتی و معنویتی را ببرد و این، خود، دستمایهای میشود که هر کس، طبق ظرفیت و استعداد درونی خویش، از این آموزه برداشت، و از ظرفیتهای عاطفی مهدی باوران، سوء استفاده کند.
6ـ عوام زدگی
عوام زدگی یعنی به جاهلان پیوستن و از جهلها، خرافهها و بیخردیهای آنان، تأثیر گرفتن و تعالیم همیشه زنده، تازه و جاودانه اسلام را اسیر ذائقه تنگ و سلیقههای منحط آنان ساختن و در نتیجه، از دست دادن نقش الگویی و هدایتگری مردم و در پس قافله حرکت کردن و به انحطاط گراییدن. تطبیقگ در فهم مهدوی خود، تابع خوشایند و برآیند عناصر و جریانات مردمیاند و در ذهن آنان، فهم عمیق از این آموزه، ناخود آگاه جای خود را به رغبت مردم سپرده است!
7ـ عدم دشمن شناسی و احساس امنیت کاذب
دشمن شناسی از جمله محرکهای تاریخ است. هر شخص یا مکتب و ملّتی، احساس خطر کند، به انگیزه دفاع از حیات و هستی خود قیام خواهد کرد. آموزه مهدویت نیز مشمول این سنّت است؛ اما واقعیت این است که عدهای هنوز تهدیدهای نو ظهور علیه آموزه مهدویت را درک نکردهاند.
بحرانها و چالشهایی که آموزه مهدویت با آنها دست و پنجه نرم میکند، چندان کم نیستند. ماهیت آموزه مهدویت به گونهای است که حقد و کینه دشمنان را بر میانگیزد تا از هر فرصتی برای ضربه زدن به این آموزه، بهره برند. تاریخ مؤید این مطلب است؛ از سوء استفاده بنی امیّه و بنیعباس گرفته تا پیدایش مدعیان دروغین، همه و همه نمونههایی است از تلاش دشمنان برای ضربه زدن به آموزه مهدویت.
بدیهی است که انتظار فرج، برای دشمنان اسلام و کسانی که آزادی و آزادگی بشر را نشانه گرفتهاند، مقولهای است که باید با آن مقابله کنند و طبیعی است که با افزودن پندارهای نادرست به این آموزه، فرصتی مییابند تا این پدیده متعالی را قطعه قطعه و بشریت را از چنگ زدن به حبل متین آن، محروم کنند.
به راستی آیا با تطبیق غیر عالمانه علایم و نشانههای ظهور به دشمنان مهدویت کمک نکردهایم؟!
حرف ما این است:
1. بدیهی است که دوری جستن از نگاه سطحی و عاطفی به آموزه مهدویت، در کاستن سوء نظرها و اختلافات کاذب، مؤثر است و از سوی دیگر، افق معرفتی و متعالی آموزه مهدویت را بیش از پیش، رو به روی حقیقتجویان قرار میدهد.
2. امروزه، اسلام و موعود بزرگش را خطرهایی جدی تهدید میکند. آیا سرگرم شدن توانگران علمی به مسائل نازل علمی، نوعی غفلت از خطرهای بزرگ، محسوب نمیشود؟
3. امروز، بیش از هر زمان دیگری، به درک و فهم آموزه مهدویت نیازمندیم و این نیاز، با گذشت روزها بیشتر هم میشود. پرهیز از ظاهر گرایی و رفتن به سوی حقیقت، استحکام بخشیدن به تفکّری است که خودآگاهی را برای ما به ارمغان میآورد.
4. کمدقتی در پاسداشت و تکریم آموزه مهدویت، ممکن است این گوهر تابناک را در دیده و دل جامعه اسلامی، کمرنگ و واقعیتهای آن را وهمآلود، اساطیری و حتی غیر عقلانی جلوه دهد.
5. هر کس مهدی موعود(عج)، ظهور او و تحقّق حکومت جهانی را دوست میدارد، باید بیش از اینها مراقب عملکرد خود باشد.
امیرمحسن عرفان ـ دوماهنامه امان شماره 30