دلایل زیادی بر تناسب انتظار با جوان وجود دارد، به طوری که حتی میتوان گفت تناسب انتظار با جوان بیش از دیگران است. چند نمونه از این دلایل را مرور میکنیم:
آیندهگرایی، آرمانگرایی و جامعهگرایی جوان
جوان، نگاه به آینده دارد و به شدّت «آیندهگرا»ست؛ و معلوم است با مهدویت که مربوط به آینده است، راحتتر ارتباط بر قرار میکند. امّا باید این آینده را به روشنی برای او ترسیم کنیم. اگر مهدویت را به عنوان آیندهای روشن و دلخواهِ جوان به او معرفی نکنیم، او آیندهای تخیّلی برای خود درست خواهد کرد و قشنگترین تخیلاتش را همین آیندۀ خودساخته، تشکیل خواهد داد و آنگاه میدانید چه اتفاقی میافتد؟ هر نوع زندگی که داشته باشد و دست به هر نوع زندگیای که میزند، احساس شکست میکند. اگر آیندهگرایی جوان را با مهدویت پیوند نزنیم، او آیندهای خیالی برای دنیای خود تصور خواهد کرد و هیچ وقت هم به آن نخواهد رسید.
میدانید انتظار فرج با سلمان فارسی چه کرد؟ وقتی پیامبر به او وعدۀ رجعتش در حکومت حضرت مهدی علیه السلام را داد، از شدت شوق گریه کرد و گفت: «وقتی از نزد رسول خداصلی الله علیه و آله بلند شدم، دیگر از آن روز به بعد برایم فرقی نمیکرد که چه وقت از دنیا بروم.» (فَقُمْتُ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا یُبَالِی سَلْمَانُ مَتَی لَقِیَ الْمَوْتَ أَوْ لَقِیَه.)1 جوان آیندهگراست و باید آیندهگرایی جوان با چنین آیندۀ روشنی پر شود.
جوان «آرمانگرا» نیز است و اگر آرمان خوبی نداشته باشد، دنبال آرمانهای کاذب خواهد رفت. لذا اگر آرمان جامعه مهدوی به جوان خوب معرفی شود، به دلیل تناسب و علاقهای که به «آرمان» دارد، به سرعت جذب آنها خواهد شد.
جوان به شدّت «جامعهگرا»ست و با افزایش سن، کم کم، فردگرا میشود. باید قبل از آن، جامعۀ مهدوی را به عنوان آرمانش به او معرفی کنیم.
عناصر پنجگانۀ انتظار
از سوی دیگر، برای انتظار و منتظر بودن میتوان از پنج عنصر سخن گفت: «1.اعتراض به وضع موجود 2.تصور وضع مطلوب 3.تصدیق وضع مطلوب 4.تمنای وضع مطلوب 5.عمل برای تحقق وضع مطلوب.» و به عبارت دیگر منتظر کسی است که این پنج عنصر در او وجود داشته باشد. گرچه تبیین این پنج عنصر و سخن گفتن از نقش هر کدام از این عناصر در شکلگیری انتظار فرج، در این مختصر نمیگنجد، اما اجمالی از نقش این عناصر، با اندک تاملی روشن میشود و لذا همین معنا و تصور اولیهای که با این تأمل کوتاه در ذهن پدید میآید، کمک میکند تا در این مجال مختصر، به تناسبی که هر کدام از این عناصر با جوان دارد، اشاره کنیم:
تناسب جوان با عناصر انتظار
1. جوان «سنتگریز» است و این خصلت را خداوند در وجود جوان گذاشته است. اینکه مُدهای جدید لباس، توسط جوانها اجرا میشود، به خاطر همین سنتگریزی است و اگر جوان را به خاطر سنتگریزی سرزنش کنی و اذیت شود، «سنتشکن» هم خواهد شد. جوان دوست دارد به وضع موجود اعتراض کند و باید پاسخ این اعتراض به وضع موجود را در جامعۀ مهدوی بیابید وگرنه خراب میشود.
2. «تصور وضع مطلوب» تخیل، کار جوان است. جوانان بهتر از هر کس میتوانند با استفاده از قدرت تصورسازی خود، وضع مطلوب را برای خود تصویر کنند. چرا خداوند جوانها را اینقدر خیالپرداز آفریده و آغاز دینداری و رسیدن به سن تکلیف را در سنی قرار داده است که قدرت خیالپردازی، بسیار قوی است؟ چرا خدواند در آغاز دینداری، به جای خیالپردازی، کمی عقل و دقّت بیشتر به جوانها عطا نفرموده، بلکه خیالپردازی به آنها داده است؟ چون جوان قبل از هر چیز باید بتواند آن «وضع مطلوب» را «تصور» کند. خداوند هم قدرت تخیّل را به جوان داده است تا این اتفاق بیفتد. اگر نتواند وضع مطلوب را تصور کند، نسبت به آن میلی پیدا نخواهد کرد و برای رسیدن به آن اقدامی نخواهد کرد؛ قدرت خیالپردازی، لازمۀ آغاز دینداری است.
3. روح بلند جوان، اموری را «تصدیق» میکند که دیگران نمیتوانند باور کنند. در جریان انقلاب، بسیاری باور نمیکردند حضرت امام پیروز شود، ولی جوانها همه باور داشتند. جوان، راحتتر به تصور وضع مطلوب میرسد و در نتیجه راحتتر هم وضع مطلوب را تصدیق و باور میکند. به عبارتی، «تصدیق وضع مطلوب» هم بیش از هر کسی مال جوانهاست.
4. «تمنّا و آرزو کردن» نیز بیش از هر گروه سنی با جوانان تناسب دارد. در سنین جوانی یکی از علمای قم به بنده میفرمودند: «قدر جوانی خودتان را بدانید. من الان تمام همتم این است که خودم را سالم از قبر عبور دهم و به محضر خدا برسم. تقاضای گسترده، تمناهای بزرگ، جامعنگریها و آرمانگراییها همهاش مال دوران جوانی است؛ قدرش را بدان. البته فکر نکن اینها برای تو فضیلتی است. همۀ جوانها این خصلتها را دارند؛ دچار غرور نشوی. ولی سعی کن این روحیات را حفظ کنی، نکند روزی به جایی برسی که بگویی: خدایا مهمترین درخواست من این است که فشار قبر سراغ من نیاید.» آدم کمی پا به سن بگذارد به اینجا میرسد. تمناهای بلند مال جوانی است. آن هم تمناهایی که سود آن برای دیگران است. مثل تمنای مسلمان شدن و نمازخوان شدن تمام اروپاییها، ژاپنیها و ... ، که یکی از تمناهای هر منتظر واقعی است.
5. «عمل» براساس جامعۀ مهدوی و زمینهسازی برای تحقق آن، جرأت میخواهد. امام باقر علیه السلام به جابر میفرماید: «اگر همۀ مردم شهر، جمع شوند و بگویند: «تو آدم بدی هستی» و تو از این حرف ناراحت شوی، یا اینکه بگویند: «تو آدم خوبی هستی» و تو از این سخن خوشحال شوی، تو از دوستان ما نیستی».2 البته مراد این نیست که کارهای ناپسند انجام داده و برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنیم و بعدش، از اعتراض مردم هم ناراحت نشویم. نه، بلکه مراد این است که اگر وظیفهات را انجام میدهی، اما کسی تحویلت نمیگیرد، نباید به تو بَر بخورد. اینقدر باید مستقل باشی! جامعۀ مهدوی چنین استقلالی را میخواهد. منتظر کسی است که میتواند بر اساس این استقلال، «عمل» کند و این استقلال و جرأت، با روحیۀ جوان خیلی تناسب دارد.
یک مثال کاربردی برای مطلب اخیر: آیا از خواندن قرآن لذّت میبرید؟ آیا از مدح اهلبیت و ذکر فضایلشان لذت میبرید؟ اگر جوابتان مثبت است، و اگر مجلس عروسی جای لذت بردن و شاد بودن است، پس چرا عروسیهایتان را بدون قرآن و مدح اهلبیت برگزار میکنید؟ محکم جلوی همه بایستید و بگویید هر کس از چیزی لذت میبرد، ما هم از قرآن و مدح اهلبیت لذت میبریم و شاد میشویم، و میخواهیم عروسی خودمان را با اینها برگزار کنیم و از این لذائذ و شادیها در شب عروسی بیبهره نمانیم. آن وقت یکی از کارتهای دعوت چنین عروسی را خطاب به آقا امام زمان(عج) بنویسید و بگویید: آقا، ما آدرسی نداشتیم که این کارت را برایتان ارسال کنیم، ولی دوست داریم شما هم تشریف بیاورید. بعد هم کارت دعوت را به عنوان یادگاری پیش خودتان نگه دارید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج25، ص6.
2. همان.
دوماهنامه امان شماره 30