ايام شعبان، فرصت مناسبی برای ريشهيابی پروندهای است كه گرچه با گذر زمان، از تب و تاب افتاده، اما عدم پیگيری دقيق به منظور خشكانيدن علل به وجود آوردنده آن، ضررهای جبران ناپذيری را وارد خواهد ساخت. سخن در این نیست که اگر کسی، قصد بدی نداشته و مجرم نباشد، رهایش نباید کرد و یا یک موضوع ساده را بیجهت استمرار داد، بلکه سخن در آن است كه اين موضوع، نباید مثل خیلی از امور كه باعث شور و هیجانی در مردم گرديده، بدون بررسی علل و آثار آن، به خاموشی گراید. موضوع توقیت، تطبیق و استعجال، مطلبی نیست که با یک بازداشت و قرار تعهد و یا با مشخص شدن حامیان و اسپانسرها و دستگیری و اتهام این و آن پایان پذیرفته و یا وقتی بار سیاسی خوبی برای طرفین سیاست شد، مشکل، مختومه گردد که اندیشمندان، تازه باید عوامل را بررسی و ریشهها و پیامدها و سپس پیشگیری موارد مشابه و درمان را تبیین کنند .
سؤال اساسی این است که چه عواملی باعث پدید آمدن چنین اموری است و چرا عدهای دچار توقیت یا تطبیق ناصواب میگردند؟ برخی از عوامل این موضوع به شرح ذیل است:
اولین عامل، علائم محوری، بجای شرایط محوری است و افرادی، به جای این که شرایط ظهور و قیام که تحقق آنها ظهور را در پی دارد، را دنبال و برای تحقق آن تلاش کنند، صرفاً به دنبال نشانهها باشند، درست مثل کسانی که به جای دقت در برهانهاي حضرت موسی عليه السلام به دنبال معجزه او بودند و در تنيجه با گوساله سامری هم از دین بیرون رفتند؛ در حقيقت، علائم محوران و دل در گرو نشانه دادگان، به جای بصیرت و تحلیل امور و شرایط، فقط مترصد نشانههایند و تضمینی هم بر عدم انحراف و یا گرفتار نشدن دوباره به مکر شیطان و ایادی سامری گونهاش، نیست چنان که وقتی شخصي از امام صادق عليه السلام در باره صیحه آسمانی میپرسد، ايشان از صیحه و ندای دیگری از شیطان، پس از این صیحه نیز سخن میگوید؛ البته امام، درمان این مسأله را تفقه در دین و بصیرت، دانسته و راه کار نجات را مراجعه به فقیهان بیان میدارد و ميفرمايد:« يعرفه الذين كانوا يروون حديثنا و يقولون إنه يكون قبل أن يكون و يعلمون أنهم هم المحقّون الصادقون».
آنچه در روایات ما، فراوان مورد تأکید واقع شده، مسأله معرفت و شناخت به امام و یا معرفت به امر ولایت الهی است که در روایات مساوی با فرج شمرده شده و طبق روايت، کسی که چنین است، نزدیک بودن یا دوری ظهور به او هیچ ضرری نمیزند؛ و اين یعنی شناختی که انسان را به امام گره زند، او را با امام همراه کند، دریابد منتظر کیست و منتظر چه امری است. مبادا با ظهور امام زمان، خود در صف مقابل ايشان، قرار گیرد؛ همچنین روایات، بر یاران تأکید میکند و میگوید: ظهور مترتب بر تکمیل کادر اصلی امام است:« لو کملت العدة»، کسانی که علاوه بر بصیرت و شجاعت و شهادت طلبی، از غربال های مختلف گذشته باشند تا مبادا، چون برخی مجاهدان صدر اسلام برای منافع و شهوات، از امام فاصله گیرند، کسانی که در غربالها و امتحانهای مختلف، چنان آزموده شدهاند که حاکمان و مدیران امام عصر در جهان قرار گیرند، نه صرفاً شهیدان والامقامی که دقیقه نود، بیایند و به سعادت برسند، چرا که قرار است بمانند و حاکمان جهان گردند .
تأکید بر دین و همراهی با دین ، عمل نمودن به آن و در دوران غیبت به سراغ فقهای دین شناس رفتن، تأکید بر شرط دیگری از ظهور یعنی مانیفست و نقشه و ایدئولوژی قیام حضرت است. تا جامعه با دین مأنوس نباشد پذيراي امامی که میخواهد دین را قائم کند، نخواهد بود لذا منتظران واقعی به تعبیر امام سجاد عليه السلام کسانی هستند که پنهان و آشکارا، افراد را به دبن خدا فرا میخوانند:«الدعاة الی دین الله سراً و جهراً».
زمینههای مردمی نیز از شرایط مهم ظهور است، مردمی که در عرصههای مختلف حضور یابند، آنانی که حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام حضور افرادی تأثیرگذار را شرط قیام میداند و فرض اتمام حجت، برای حرکت و تشکیل حکومت:« لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِر...» هر چند همه مردم در هیچ قیامی نبودهاند اما قلبهایي باید مجتمع گردند و دلهایي با هم بر مسیری گرد آیند و در میدانهای مختلف حضور یابند تا قیام و انقلاب به ثمر نشیند و منویات امام و حاکمان او به ظهور رسد.
دومین عامل، نگاه جامع نداشتن به امور و به یک روایت ، یا یک مطلب، بسنده کردن و به دیگر روایات و منابع مراجعه نکردن است؛ مثلاً وقتی روایاتی را دیدند که ميگويد: امام عالم را پر از عدل و داد می کند چنان که از ظلم و چور پر شده است، بدون نگاه جامع به دین و تحلیل درست از روایت، تمام آیات و روایاتی را که بر امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده و مبارزه با ظلم و جور را فرمان میدهد، مورد غفلت قرار داده و در مقابل بدیها و ظلم و جور سر، خم کرده، سکوت نموده و یا به آن دامن میزنند. نگاه غیر جامع یعنی این که چون در روایتی، کلمه روح الله است، بدون مراجعه به روایات مشابه و معنای کلمه، بدون استدلال و بدون توجه به این که منظور از این کلمه، رحمت خداست، آن را نام امام راحل رحمة الله عليه توهم میکنند.
سومین عامل این انحراف، عدم مراجعه به منابع اصلی و بسنده نمودن به شنیدهها و یا منابع غیر اصلی است؛ یعنی بدون کارشناسی و تشخیص روایات صحیح از سقیم، هرچه را كه شنیده یا دیدهاند و يا در کتابی خواندهاند، روایت فرض کردن و معتبر پنداشتن.
چهارمین عامل، تحمیل علاقهها و فهم خود بر روایات و عدم پذیرش بیطرفانه دلالت روایات است، .مسألهای که افراد را به بیراهه میبرد و علامت تسلیم نبودن در مقابل دین است. کسانی، به جای این که پیام دین را بپذیرند، خواسته و میل خود را بر روایات تحمیل میکنند؛ روایتی که در وصف شیعیان است و میگوید: آنان نه برای اموال و نسبتها، بلکه برای خدا همدیگر را دوست دارند و یا برای خدا دشمنی میورزند، هیچ اشارهای به آخرالزمان ندارد، اما عدهای بر او آخر الزمان را اضافه میکنند؛ یا در توصیف سید خراسانی حتی در روایات ضعیف و غیر قابل اعتنا، خلل و جراحت در دست مطرح نیست اما برخی كلمه «خال» كه در روایات آمده را بی هیچ پشتوانه روایی، به خلل و نقص، معنا ميكنند.
پنجمین عامل، فهم اشتباه از آرزوی اتصال انقلاب به ظهور است. برداشت غلط این است که افرادي، آرزوی اتصال انقلاب به ظهور و این دعا که ان شاء الله، انقلاب اسلامی به ظهور متصل گردد و یا اين سخن كه ان شاء الله بتوانیم، پرچم انقلاب را به دست صاحب اصلی آن دهیم را محقق دانسته و پنداشتهاند كه حتماً چنین خواهد شد، در حالی که سنت الهی این است که اگر پیامبر اكرم را نیز برای غنایم- مانند جنگ احد- رها کنیم، ايشان تا مرز شهادت پیش خواهد رفت و دندان مقدس او شکسته خواهد شد. اگر ما نیز به دنبال غنیمتها و دنیاطلبیهای خویش بتازیم و از انقلاب و اهدافش غافل شویم، انقلاب به شکست خواهد انجامید و قرنها اسلام نمیتواند سر بلند کند.
ششمین عامل، توهم این مطلب که علاوه بر اتصال انقلاب اسلامی به ظهور، فاصله این اتفاق به مقدار عمر انسان است، در حالی که هیچ دلیلی بر این موضوع وجود ندارد .
هفتمین عامل، توهم لزوم وجود شخصیتها و نقش آفرینان ظهور، در عصر حاضر است، این ادعای بی دلیل نیز بر اساس توهم قبلی رخ نموده است، اينان چون پنداشتهاند از انقلاب تا ظهور، عمر یک انسان است، پس نتیجه گرفتهاند كه لابد شخصیت های مثبت و منفی ظهور، بایستی هم اکنون موجود باشند.
هشتمین عامل، شخصیت زدگی است؛ در قبل به علت بينظير بودن شخصیت حضرت امام راحل، برخی تصور میکردند ایشان سید خراسانی است و خراسان یعنی ایران و یا هم اكنون، چون مقام معظم رهبری، شخصیت بینظیری است پس لابد او سید خراسانی است. چون آقای هاشمی رفسنجانی در اوج محبوبیت بود و سردار سازندگی، پس او فرمانده حضرت مهدی است و شعیب بن صالح. چون آقای احمدی نژاد، رييس مجهور محترم، شعارهای انقلاب را زنده کرد و محبوب مردم، پس او شعیب است؛ غافل از آن که امام عظيم الشأن ما، با تمام حسرتی که بر دلها ماند، عمر محدودی داشت و با قلبی مطمئن رحلت نمود: صد حیف که آن رفت ؛ صد شکر که این آمد. با آمدن مقام معظم رهبری و مدیریت دلسوزانه و آگاهانه او، هر چند انسان آرزو میکند که ای کاش ايشان، سید خراسانی باشد و پیک ظهور، اما نه ما از آجال با خبریم و نه از ظهور امام زمان، کسی آگاه است تا حكم مطمئن، کنیم که سید ما، سید خراسانی است. درباره شخصیتهای دیگر نيز، هر کسی دورهای دارد و زمانی دوران ریاست و مسئولیت او به سر میرسد؛ گرچه همه ما آرزو میکنیم که ان شاء الله همه بتوانند بار امانت الهی و مسئولیت سنگین انقلاب را، با سلامت به ساحل برسانند اما انسان، انسان است و امتحانها، فراوان؛ کم نبودند افرادی را که در امتحانهای مختلف از انقلاب، امام و رهبری و مردم جداشده و خوراک تبلیغاتی و جاده صاف کن رادیوها و شبکههای مختلف تبلیغاتی و عداوت نظام سلطه قرار گرفتند و پنجه به روی نظام و انقلاب و مردم کشیدند .
نهمین عامل، مبهمگويي و سخنان دو پهلوی برخی گویندگان و نویسندگان و صاحبان تریبون و رسانه هاست. افرادی که به هر دلیلی، چون بهرهای از رسانه شنیداری ، دیداری یا مکتوب و غیره دارند، بدون توجه به پیامدهای سخنان خود، بی مهابا میتازند و بدون توجه به نادرستی تعیین وقت، به گونهای سخن میگوبند که گویی يا زمان ظهور آگاهند و یا بدون توجه به دروغ بودن ارتباط ویژه و باب و رابط بودن در دوران غیبت طولانی مدت امام زمان، به گونهای مشی میکنند که گویی رابطهای ویژه با امام عصر دارند و یا رابطان ویژهای را میشناسند و با آنان دم خورند. این مطلب باعث میشود تا مردم، دچار آسيب توقیت و تطبیق و بعد بیاعتقادی و بیایمانی گردند.
دهمین عامل، شتابزدگی و عجولانه قضاوت کردن است، افرادی با کمترین اتفاق، ظهور را توهم میکنند، درست مانند كساني که پس از پایان دولتهايی که در ستیز با شیعه و مکتب اهل بیت بودند و با روی کار آمدن دولت شیعی صفویه و برداشته شدن تنگاهای گذشته ( بدون این که بخواهیم درباره این دوران قضاوتی کنیم) آن را دولت ظهور نامیدند و پنداشتند تمام علائم محقق شده و یقیناً این دولت به دولت کریمه امام، ملحق است؛ یا آنانی که جنگ جهانی دوم را به خاطر درگیر شدن بخش اعظم جهان، ظهور را توهم می کردند و یا امروزه با دیدن بیداری های اسلامی رو به گسترش و یا اعتراضات مردمان کشورهای اروپایی، بدون توجه به گردنههای فراوان پیش روی ملتها، عجولانه، فرار رسيدن ظهور را نتیجه میگیرند .
یازدهمین عامل، انفعالی برخورد کردن در مقابل توقیتها و علامتسازی غربیهاست، توضیح این که چون نظام سلطه، با دروغ پردازیهای خود و برای اهداف خود، با استفاده از ابزارهای مختلف، هر از چند گاهی را به عنوان پایان تاریخ و یا ظهور منجی، مطرح می کنند، چنان که سال 1994، 1999، 2000، 2004،2007، 2010 ، 2012 و سال های دیگر را تعیین نمودهاند؛ وقتي كه نظام سلطه به علامت سازی رو میآورد برخی برای آنکه از آنان عقب نمانند، منفعلانه کارشان را تقلید میکنند.
دوازدهمین عامل، عدم تشخیص مسائل حاشیهای از اصلی، اولویت دادن به مسائل حاشیهای و غفلت از مسائل اصلی است. شکی نیست که ما صرفاً یک روایت معتبر درباره سید خراسانی داریم و آن هم مطرح مینماید که سید خراسانی، امام را یاری میکند. در مقابل، روایات معتبر فراوانی داریم که بر جایگاه فقها و عالمان تأکید کرده و آنان را راهنمایان و حجت ولی خدا در دوران غیبت و منجیان مردمان از چنگال ابلیس مطرح میکند. اين فقیه است که در دوران غیبت، بر مردم، ولایت دارد. این مطلب بسیار مهمتر است از سید خراسانی؛ لذا چه مقام معظم رهبری سید خراسانی باشد و جه نباشد جایگاه یاری و سنگربانی او از دین و مکتب اهل بیت، مشخص و وظیفه جامعه در پيروي از او معلوم است. لذا طرح این موضوع (سید خراسانی بودن یا نبودن)، مسألهای حاشیهای است که هیچ نتیجهای در بر ندارد.
سیزدهمین عامل، سطحی نگری است، چون همه آرزو میکنند ظهور نزدیکتر گردد، آيا لزوماً « ظهور بسيار نزدیک است» و همين امروز و فرداست؟ آيا چون آقای احمدی نژاد در لبنان، مورد استقبال بینظیر قرار گرفتهاند، پس لزوماً آنها پی بردهاند که او شعیب است و ما نباید از لبنانیها عقب بمانیم؟
البته برخي انگیزهها و عوامل نيز ممکن است سیاسی ، امنیتی و اطلاعاتی باشد كه در اینجا مراکز امنیتی باید پاسخگو باشند و نتایح حاصله را با حفظ نکات امنیتی و البته نه وسواسانه و محتاطانه، در اختیار مراکز علمی قرار دهند تا مورد بررسی و تحلیلی همه جانبه با راهكارهاي علمی و اعتقادی قرار گیرد. به هر حال توقع از مراکز علمی و پژوهشی، بررسی عالمانه و منصفانه این موضوع است تا از تکرار مجدد این مطلب و فریفتگی كاذب مجدد جامعه، پیشگیری شود.
و این ماجرا ادامه دارد...
.الغيبة نعمانی ،باب 14،ص264.
.همان ، باب 12،ص203.
. کمال الدین، ج 1،باب31،ص319.
.نهج البلاغه ، خطبه شقشقیه .
محمد صابر جعفری ـ دوماهنامه امان شماره 30