ای یوسف نرگس! ما نیز تو را در چاه غیبت فرو بردیم
و با گناهانمان این هجران و فراق را طولانی کردیم
و تا حالا نشده که از خودمان بپرسیم
که چرا با این همه گناه و معصیت
خداوند ما را عذاب نمیکند؟!
آری... تو بر حال ما گریه میکنی و از خداوند برای ما طلب آمرزش
تا خداوند به کرم خویش و به حق نالههای شما از ما در گذرد.
و کاش میدانستیم که اگر حتی به اندازه آب خوردنی به یادت بودیم
و از خداوند، ظهورت را طلب میکردیم
خداوند هم به ما گوشه چشمی نظری میکرد و هر آینه فرجت میرسید.
مهدی براتزاده، پاکدشت
تا حالا شده وقتی از خواب ناز بیدار میشی به مولا سلام کنی و صبح بخیر بگی؟! تا حالا شده موقع نماز، توی قنوتها، دعای فرج و سلامتی و تعجیل در فرج گل فاطمه بخونی؟! تا حالا شده قبل غذا خوردن برای سلامتی و اینکه زودتر آقامون بیاد و یا اینکه چشمای گناهکار ما به جمال نورانیاش منور بشه دعا کنی؟ تا حالا شده بعد نماز، به جای اینکه بگی خدا این و اونو میخوام، خدایا فقیرم، خدایا بچه ندارم، خدایا چرا اینطوری شد، چرا اونطوری شد، برای آقامون دعا کنی؟ بدونید دوستای من، اگه آقامون بیاد و قدم رو چشمامون بذاره تمام مشکلاتمون حل میشه. پس بیاین از این به بعد، واسه ظهور و تعجیل در فرج گل ناز فاطمه دعا کنیم. خواهر گلم بیا از این به بعد با حجابمون، با عفافمون یار مهدی باشیم. برادر عزیزم بیا از این به بعد با چشم پاک یار مهدی باشیم. بیاین از این لحظه به بعد به مادرمون قول بدیم که دیگه دل بچه شو نشکونیم؛ آخه ما غیر مهدی فاطمه(عج) یاوری نداریم.
ثریا قاسمی ـ ساری
چه شود که در همین نزدیکی، حرفی از جنس دعا، کسی از جنس شفا، بر دل یخ زده ما مهمان شود و روزی از روز خدا، مژده وصلش دهند هم به زمین هم به سماء. کاش غمکده، ویرانه و شمع دل، گرد جمالش، پروانه شود. آید از ره گل نرگس، گل طاها که جهان منتظر روز ظهورش باشد و زمین، منتظر ناز قدمش و سماء، محو جمال پر نورش. خواهد آمد مه تابان، کز جمالش، شرم کند ماه آسمان. بارالها! در ظهورش نظری کن که همه تشنه بوی گل یاسیم، پر از حس نیازیم و به بلندای عدالت، محتاج. به تبسم به کسی محتاجیم تا با آمدنش دلها از نور وجودش روشنی و به یمن دل سر سبزش، شادی گیرند.
صفیه آشوری ـ کبودرآهنگ
مهدی جان! وقتی بیایی ... خیمه بر کوی یار خواهم زد. وقتی که بیایی، تنها گوهر روی تو است که میتواند، دلهای زنگ زده انسانهایی را که عشق به خدا در آنها جوانه نزده جلا دهد وقتی که بیایی، خورشید امامت تو دوباره به دلهای پژمرده ما جانی تازه میدهد و نهال عشق، ایمان، معرفت و هزاران هدیه را در وجودمان میکاری. با آمدنت، زمستان شرمسار میشود و جای خودش را به بهاری همچون تو میدهد. خورشید توان در خشیدن ندارد، چرا که شرم دارد در مقابل خورشیدی همانند تو بتابد. وقتی بیایی، چراغهایی از بلور اشک در مسیرت خواهم گرفت. ای آخرین ستاره آسمان نیلگون امامت! ظهورت همچو بارانی است بر شورهزاری از ستمها و پلیدیها و همچو دادگاه عدلی است برای مستضعفان جهان.
فاطمه خدا بخش ـ تهران
دوماهنامه امان شماره 31