شراب خاطره را با حضور، شیرین کن
ز گرد راه برس، با خودت بهار بیار
به باغ یاد درآ، باغ را گل آذین کن
به دستهای عطوفت گل خیالم را
ز سبزه، سبز و از آفتاب، بالین کن
زلال صدق ز سرچشمه صفا جاریست
جمال خویش در آیینه بین و تحسین کن
در اشتیاق حضورت نشستنم تا کی؟
قدم به دیده بنه، مکرمت به آیین کن
استاد محمد جواد محبت
السلام ای حجت ثانی عشر
کی شود آیی برون از پشت در
اندرونم از فراقت سوختی
آتشی بر پیکرم افروختی
دل بُوَد تنگ و قرارم اندک است
این وجود کوچکم چون کودک است
تو شبان، ما جملگی چون گلهایم
گله را دریاب، ما جا ماندهایم
گرگ تا کی گلّه را پاره کند
گلّه تا کی بیشبان چاره کند
هست امید تمام گلّهگان
پرده از غیبت وا شود بهر شبان
حمیدرضا محمدیکیاپی
کِشم بر لوح دل، امشب عجب نقش و نگاری را
بهدست آرم یقیناً من دل پروردگاری را
همان نذری ادا کردم برای دیدن رویش
به رسم معرفت، دادش جواب روزهداری را
به آن چشمی که آدینه به دنبال تو بنشیند
به سائل میدهد صاحب، چو مزد انتظاری را
شب و روزم به یاد تو، زبانم ورد نام تو
یقیناً میخری ما را به حشر و روز کاری را
زمانی که صدا آید، چو یاران را ندا آید
به پایان میدهی آنگه، زمان ظلم و خواری را
چو یوسف روی تو بیند، ببرّد دست خود زیرا
خدا بر روی زیبایت زده نقش و نگاری را
به عشقت در قنوت خود، به مردم نام تو گفتن
دعا کردم کنار من، بمانی روزگاری را
به میقاتت شوم حاضر، دو چشمم را کنم ناظر
و لیکن قلب من طاقت، ندارد بیقراری را
چو از سوی حرم آید صدای صوت داودی
به لبیکی شوم مست و ببوسم روی قاری را
چه میشد روزی از روزی، میان آه جانسوزی
کشد بر پهنه قلبم چو خط یادگاری را
الا ای منتظر با ما بخوان عجّل فرج را چون
خدا هم دوست دارد در دعاها پافشاری را
بیا صادق به جمع ما و جمعه ندبه سرگیریم
که شاید با نگاه خود پسندد اشک و زاری را
مجید مهربان(صادق)
دوماهنامه امان شماره 31