اشاره:
در بحث قبلی، استاد حقیقتگو وارد بحث ادعاهای باب شد و ادعای بابیت او را مورد بحث قرار داد و اكنون ادامه سخنان ایشان را در خصوص ادعاهای دیگر باب پی میگیریم.
ادعای ذِكریت
آقای حقیقتگو در این مورد اظهار داشت: «باب، علاوه بر این كه خود را باب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میدانست، مدعی بود كه دارای مقام ذكریت است و در موارد متعددی به این مقام تصریح كرده است كه یك نمونه از آن، در بحث ادعای بابیت ذكر شد و اكنون دو نمونه دیگر هم ذكر میشود.
باب در سوره 96 احسنالقصص خویش میگوید: «ان الله قد کتب علیکم القتال فی سبیل هذا الذکر الاعظم...؛ خداوند، قتال (جنگ) در راه این «ذکر» اعظم را بر شما نوشته (واجب کرده) است.» همچنین در سوره 102 همان کتاب در خطاب به پیروانش مینویسد: «قاتلوا المشکرین کافه کما یردون الذکر کافه و طیبوا الارض للحجه؛ با همه مشرکان بجنگید، همانطور که همه آنها «ذکر» (باب) را رد میکنند.»
آقای اندیشهور پرسید: «استاد! منظور از ذکریت چیست؟»
استاد گفت: «برخی مقصود از آن را بابیت و بعضی هم مفسر قرآن بودن دانستهاند؛1 اما طبق اقراری که خود باب کرده است مقام بسیار بلند عرفانی است که باب، ادعا داشته به آن مقام رسیده و دیگر هیچ چیز بر او پوشیده نیست؛ بلکه هر چیزی نزد او مکشوف است. چنانکه بنا بر نقل مورخان، در جریان مناظرهای که در تبریز بعضی از علما با او داشتند، میرزا حسن، پسر ملا علی نوری (از حکمای معروف)، خطاب به وی گفت: «ما در اصطلاح خویش، از برای ذکر و فؤاد، مقامی نهادهایم که هر کس به آنجا رسد، به تمام اشیا، همراه باشد و هیچِ شما از وی غائب نماند و هیچ نباشد که نداند؛ آیا تو نیز مقام ذکر و فؤاد را چنین شناختهای و احاطه وجود شما بر اشیا چنین است؟» میرزا علی محمد (باب) بیلغزش و لکنت زبان گفت: «چنین است، میخواهی بپرس». میرزا حسن هم از مسائل دشواری مثل چگونگی طیالارض امام جواد علیه السلام از مدینه به طوس و... سؤال کرد و باب در پاسخ مطالبی نوشت که جز حمد و مناجات چیز دیگری نبود.»2
خانم اصغری گفت: «استاد! منظور باب از مشرکان که دستور مبارزه با آنها را داده است چه کسانیاند؟»
آقای حقیقتگو گفت: «با توجه به این که او این دستور را وقتی صادر کرده است که آوازهاش از شیراز و اطراف آن فراتر نرفته است و شیعیان و خصوصاً علمای شیعه او را رد کردهاند، مقصود او از مشرکان در این دستورش، شیعیان و علمای شیعه است.»
ادعای قائمیت و مهدویت
استاد حقیقتگو ادامه داد: « یکی از مهمترین و معروفترین ادعاهای باب این است که او خود را حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف معرفی کرد و عبارتهای صریحی در این باره دارد که بعضی از آنها را برایتان عرض میکنم.» در این هنگام استاد، از کیف خود کتابی را بیرون آورد و آن را بالا گرفت و گفت: «این کتابی که در دست من است، کتاب «بیان» فارسی آقای باب است، او در این کتاب، خود را قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم دانسته است؛ که جملات او را برایتان میخوانم.
وی در صفحه 116 میگوید: «امروز، کل مؤمنین به قرآن، منتظر ظهور قائم آل محمد[هستند] و از برای ظهور او تضرّع و ابتهال و به رؤیت او در رؤیاهای خود افتخار [میکنند] و او را به دست خود به سجن فرستاده و در جبل ساکن نموده[اند].»3 بنا به نقل بعضی از نویسندگان معروف بهایی، باب، خطاب به ملا عبدالخالق یزدی ـ که یکی از مریدانش بود ـ نوشت: «اننی انا القائم الذی انتم بظهوره توعدون؛4 من همان قائمی هستم که به ظهورش وعده داده شدهاید».
وقتی حضار این جمله را شنیدند بیاختیار خندیدند و پس از آن آقای روح اللهی که سعی میکرد بدون خنده، مطلبی را بگوید گفت: «استاد! یعنی واقعاً این شخص خود را حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میدانست؟»
آقای حقیقتگو گفت: «مگر با وجود عبارتهایی که از او برای شما خواندم، جای شکی در باره این ادعای ایشان باقی میماند؟!»
آقای جلیلی هم با تعجب گفت: «چگونه میتوان چنین ادعایی را از کسی قبول کرد، در حالی که هیچ یک از ویژگیها و اوصاف باب با ویژگیهای حضرت، نه تنها قابل انطباق کامل نیست، بلکه حتی شباهت هم ندارد؟!» افراد دیگر هم هر کدام به گونهای از این ادعای باب اظهار تعجب و انکار کردند.
استاد گفت: «چرا این قدر همهمه میکنید؟ ایشان ادعایی کرده است، شما هم اجازه بدهید به صورت منطقی، آن را نقد و بررسی کنیم.»
نقد ادعای مهدویت و قائمیت
استاد حقیقتگو در این باره گفت: «همانطور که خود شما عزیزان هم از این ادعای جناب باب تعجب کردید، واقعاً این ادعا از سوی او بسیار عجیب و از جهات مختلف، مردود است که برای رعایت اختصار، بعضی از آنها را عرض میکنم.
اولاً، همانطور که بعضی از دوستان فرمودند، ویژگیهای فردی باب با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ابداً به هم شباهت ندارند، چه رسد به انطباق کامل؛ چرا که طبق روایات و منابع معتبر تاریخی، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متولد نیمه شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا است، نام شریف پدر گرامیاش، امام حسن عسکری علیه السلام و نام مادر مکرمهاش، نرجس خاتون است؛ اما نام باب، علی محمد؛ نام پدرش، محمد رضا بزار و نام مادرش، فاطمه بیگم یا خدیجه بیگم میباشد و در سال 1235 هجری قمری در شیراز متولد شده است.
ثانیاً، هیچ کدام از علائم حتمیهای که طبق روایات، قبل یا مقارن با ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد، هنوز هم اتفاق نیفتاده است.5
ثالثاً، ظهور، پیآمدها و آثار و برکات فراوانی خواهد داشت، مانند برقراری عدالتی فراگیر در جهان و برچیده شدن ظلم از آن، گسترش یگانهپرستی و نفی شرک، برقراری امنیت کامل در جهان، برخورداری همه مردم از رفاه و... که با ظهور آقای باب، نه تنها مردم از این آثار اثری ندیدهاند، بلکه جنگهای خونین و ویرانگری مثل جنگ جهانی اول، دوم، اشغال فلسطین توسط صهیونیستها و... بعد از قد علم کردن باب اتفاق افتاده است.»
آقای اغصانی (یکی از بهائیانی که در جلسه حاضر بود) در حالی که سعی میکرد عصبانیت خود را مخفی کند و لحنی ملایم داشته باشد گفت: «آقای حقیقتگو! چرا حقیقت را نمیگویید؟!» استاد با آرامی گفت: «مگر ما غیر از حقیقت چیز دیگری گفتیم؟ بله، حقیقت ممکن است بر مذاق عدهای تلخ بیاید؛ حالا اگر شما حقیقت دیگری سراغ دارید، بفرمایید تا استفاده کنیم.» آقای اغصانی گفت: «حقیقت این است که حضرت باب، همان حضرت مهدی است که ظهور کرده و مردم آن زمان به جهت بیلیاقتی از او استقبال نکردند و بلکه با او دشمنیها کردند و او را زندانی کردند تا این که ایشان را به شهادت رساندند و آثار ظهور او مثل عدالت و امنیت هم به تدریج، ظهور خواهد کرد، همانطور که ظلم و نا امنی به تدریج جهان را فرا گرفته است.»
استاد گفت: «از اظهار نظر شفاف شما متشکرم و اما پیرامون آنچه فرمودید باید عرض کنم که طبق روایات، آثار ظهور در زمان خود حضرت و به دست شریف ایشان ظهور خواهد کرد، نه پس از وی. مثلاً در روایتی که عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیه السلام در مورد حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل کرده، آمده است: «هیچ یک از ما نیست جز آن که قائم به امر خداوند و هادی به دین الهی است؛ اما قائمی که خدای تعالی به وسیله او زمین را از اهل کفر پاک میسازد و آن را پر از عدل و داد مینماید، کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان نهان و بردن نامش، حرام است. او هم نام و هم کنیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.»6 از امام علی علیه السلام نیز نقل است که: «یازدهمین فرزند من، مهدی است که زمین را از عدل و قسط پر میکند؛ آن گونه که پر از جور و ظلم شده است.» 7
همانطور که در همین دو روایت، ملاحظه فرمودید به برپایی عدالت به دست خود حضرت تأکید شده است و روایاتی که این مطلب را در بر دارد، فراوان است و مجامع روایی باید مورد بازخوانی قرار گیرد؛ اما اگر سخن شما صحیح باشد، بایستی روز به روز وضع عدالت و امنیت در جهان بهتر شود، در حالی که چنین نیست. همچنین باید توجه داشت که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف غالب و قاهر و شکست ناپذیر است و کسی نمیتواند او را شکست دهد یا زندانی کند. یکی دیگر از اشکالاتی که بر این ادعای آقای باب وارد است، این است که با ادعای او مبنی بر بابیت از جانب حضرت و همچنین ادعاهایی که بعداً ذکر میکنیم تعارض دارد.
ادعای دیگر او این است که رجعت نیز محقق شده است که مقداری در این خصوص توضیح میدهم...
ادامه دارد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. کارشناس فرقههای انحراف مهدویت.
1. کشف الحیل، عبدالحسین آیتی، ج 3، ص 44 و بابیگری و بهائیگری، محمد محمدی اشتهاردی، ص67.
2. فتنه باب، اعتضاد السلطنه، توضیح عبدالحسین نوایی، ص17 و 20 و رک: مفتاح باب الابواب، زعیم الدوله، ص99.
3. رک: بیان فارسی، ص 9، 32، 73 و 316.
4. ظهور الحق، فاضل مازندرانی، ص 173.
5. مثلاً خروج سفیانی، فرو رفتن لشکر او در سرزمین بین مکه و مدینه به نام بیداء، خروج یمانی، صیحه آسمانی و قتل نفس زکیه از علائم حتمی ظهور شمرده شدهاند؛ جهت مطالعه بیشتر به منابع مربوط از جمله «نشانههای یار و چکامه انتظار»، تألیف آقای مهدی علیزاده مراجعه فرمایید.
6. کمالالدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج 2، ص 377.
7. کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 338.
احمد حاج قلی ـ دوماهنامه امان شماره 32