به جای مقدمه: مردی که با استناد به قرآن، نماز نمیخواند!
حکایت است که به مردی رسیدند که نماز نمیخواند. وقتی از باب نهی از منکر به او گفته شد که چرا نماز نمیخوانی؟ با کمال تعجب شنیدند که او نماز نخواندنش را مستند به قرآن نمود و دلیل آن را آیهای از قرآن کریم بیان داشت. شخصی در حالی که دهانش از شگفتی باز مانده بود از او پرسید: تمام قرآن پر است از دستور به نماز خواندن و اصلاً استواری دین به نماز است؛ کجای قرآن نوشته است که نماز نخوانید؟!
مرد تارکِ نماز، قرآن را گرفته و پس از یافتن آیه مورد نظرش، آن را به همه نشان داد و گفت: این آیه! همه با تعجب به سمت قرآن، حمله بردند که کدام آیه است که امر به نخواندن نماز، نموده است! آیه این بود: «ولاتَقَربوُا الصَّلوَه[1]؛ و به نماز نزدیک نشوید...». آن مرد نماز نخوان، قیافه حق به جانبی گرفت و رو به مردم گفت: هان! چه شده است؟ دیدید که قرآن فرمود که حتی به نماز نزدیک هم نشوید چه برسد به اینکه نماز بخوانیم.
شخص زیرکی که از همان نگاه اول به آیه، مشکل را یافته بود، به آن مرد گفت: تو که از قرآن «لاتَقرَبوا الصَّلوَه» میخوانی، ادامه آن را نیز بخوان که «وَ اَنتُم سُکاریٰ؛ در حالی که مست هستید (به نماز نزدیک نشوید)» و آن وقت به آیه عمل کن. یعنی وقتی نماز میخوانی بفهم چه میخوانی.
شکلگیری یک سؤال
از روزگار نوجوانی، همواره این سؤال در ذهنم بود که اینکه مردم میگویند: «هر کس به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، محبّت داشته باشد، اهل بهشت است» و با تکیه بر آن، مرتکب انواع خطاها و گناهان میشوند، تا چه حد درست است و چه توجیه منطقی دارد. در خلال این سالها آنچه بیشتر مرا گیج میکرد، خواندن روایاتی مثل «حبّ علی حسنه لاتضرّ معها سیئه؛[2] دوست داشتن حضرت علی، حسنهای است که با داشتن آنها، هیچ گناهی به انسان ضرر نمیزند» بود و البته شاعرانی هم بوده و هستند که همین مضمون را به شعر در آورده و آن را با حربه احساس، به خوردِ مردم میدهند.
از طرفی برایم عجیب بود که چطور با این همه تأکید قرآن بر لزوم تقوا و عمل صالح و نیز، گفتار امامان بزرگواری که مکرّراً به تقوا و انجام اعمال نیکو و رعایت دستورهای الهی، سفارش نموده و در مناجات و راز و نیاز خود با پروردگار جهان، با اشک و آه، چنین خواستهای را مطرح کردهاند، چگونه نسبت به محبّان خود، چنین سخنی گفته و خدای ناکرده، موجب اباحیگری و سستی در ایشان شدهاند؟ آخر مگر محبت به معصومین علیهم السلام، چه براتی است که حتی خداوند حکیم، حفظ و حمایت خود از دارندگان آن را ولو اینکه دستوراتش را زیر پا بگذارند، بر خود لازم و حتمی میداند؟ آیا خدا هم پارتیبازی را قبول دارد و هر کس که مقربّان درگاهش را دوست داشته باشد، در امنیت نگه خواهد داشت، هرچند آلوده به انواع گناهان و معاصی باشد؟
وقتی خداوند مهربان، با منّت و لطف خود، مرا به حوزه مبارکه علمیه وارد و به تدریج با معارف اهلبیت علیهم السلام آشنا کرد، تازه به حقیقت معنای روایات «محبت به اهلبیت معصوم پیامبر اکرم» و مقصود صحیح از این احادیث پی بردم و بر خود و جامعه شیعی، هزار افسوس خورده و میخورم که چگونه بهترین عامل سعادت انسان و جامعه انسانی، به خاطر برداشت غلط غالب مردم از مفهوم آن، به عامل رکود و سستی در دینداری و مصیبتهای بعدی تبدیل شده و 1400 سال جامعهای را که محبّ حضرت علی علیه السلام و فرزندان معصومش بوده و هستند، عقب نگه داشته است. البته شاید برخی چنین خرده بگیرند که به چه دلیل میگویید 1400 سال و چرا این مسأله را این قدر بزرگنمایی میکنید؟ این افراد، اگر اندکی صبوری کنند، با شواهدی که عرضه میشود، خواهند فهمید که این مشکل بد فهمی، مشکلی هزار و چهارصد ساله است، نه مشکل سالهای اخیر و ما در حقیقت با یک کج فهمی بیش از هزار ساله مواجه هستیم که به صورت فرهنگ در آمده است.
لزوم فهم صحیح دین از متن دین
یکی از آسیبها در حوزه معرفت دینی و در بین دینشناسان، اطمینان به ذهنیت خود و عدم جستجو از فهم درست واژه یا جملهای است که در قرآن و سنت وجود دارد که طبعاً باید در این زمینه به متخصصان علوم اسلامی مراجعه کرد. به عنوان نمونه، معمولاً چنین است که وقتی عموم مردم با واژه «شُکر» مواجه میشوند، از آن، شناخت و آگاهی از لطف و مرحمتی که به او شده و قدردانی زبانی از کسی که با ما این لطف را نموده، فهمیده میشود. با این ذهنیت وقتی که به آیات و روایات تشویق کننده و بلکه دستور دهنده به شکر و قدردانی، برخورد میکنند، شناخت لطف و تشکر زبانی از لطف کننده را میفهمند و به آن عمل میکنند؛ در حالی که شکر، در فرهنگ قرآن و اهلبیت علیهم السلام از مفهومی گستردهتر برخوردار است و علاوه بر شناخت نعمت و قدردانی زبانی، شامل به کارگیری درست آن نعمت در جهت رضایت خدای سبحان نیز میشود. در همین رابطه امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید: «شکر النعمه اجتناب المحارم و تمام الشکر قول الرجل الحمدلله رب العالمین؛[3] شکر نعمت، دوری نمودن از حرامهای پروردگار است و تمام شدن آن با جمله "الحمدلله رب العالمین" است» و در سخن شیوای دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است: «اقلّ ما یجب للمنعم ان لایعصی بنعمه؛[4] کمترین حق نعمت دهنده بر انسان آن است که با همان نعمتی که داده، مورد عصیان و نافرمانی قرار نگیرد.»
ملاحظه میفرمایید که این نحوه شکرگزاری برای بسیاری از مردم، نا آشنا و در عین حال، سخت و دشوار است و درست به همین دلیل فضیلت بسیار دارد. شناخت درست از واژه شکر در متون دینی، کم کم باعث فهم و پی بردن به حکمت آیاتی میشود که قرآن کریم در آنها، شکرگزاران واقعی را کم شمرده و فرموده: «وَ قَلیلٌ مِن عِبادی الشَّکوُر؛[5] بندگانی که شاکر (واقعی) باشند، کم هستند.»
سابقه تاریخی برداشت غلط از محبت به ائمه
انبوه روایاتی که در این زمینه وجود دارد نه تنها خبر از اهمیت عمل صالح در کنار محبت امامان بزرگوار میدهد، بلکه همان طور که در قبل نیز آمد، نشان میدهد که تفکر جدایی محبت از اطاعت اهلبیت علیهم السلام، تفکر غلطی بوده که از هزار و چهارصد سال قبل، یعنی در دوران خود معصومین علیهم السلام نیز، رواج داشته است. برخی، با توجه به توجیهاتی که عالمان اهلسنّت درباره ولایت حضرت علی علیه السلام در روز عظیم غدیر خم میکنند ـ و آن را به محبت و نه ولایت (که متضمن اطاعت و تبعیت است) تفسیر مینمایند ـ گمان دارند که موضوع محبت و دوستی قلبی و نه عملی، با حضرت علی و فرزندان معصوم وی، از باورهای اهل سنّت است؛ چرا که آنها با همه سفارشهایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در طول 23 سال راجع به حضرت علی علیه السلام نمود و اوج آن پس از آخرین حج ایشان و در روز غدیر خم بود، محبت به حضرت را فقط به دوستی قلبی، معنا نموده و اطاعت عملی از وی را که همان ولایت اوست، قبول ندارند؛ البته این اندیشه، گمان باطلی است و در کتابهای مربوط به امامشناسی به آنها پاسخ محکم داده شده است.
اما باید بدانیم که این امر، مخصوص به اهل سنت نیست! اگر چه آنها به طور رسمی بین محبت و اطاعت اهلبیت علیهم السلام جدایی میاندازند، اما در کتابهای روایی ما احادیث دیگری هم وجود دارد که حاکی از وجود این تفکر غلط ـ البته به طور غیر رسمی ـ حتی در جامعه شیعه و در نتیجه، رواج روحیه اباحیگری و عدم التزام به دستورات الهی، بوده است و معصومین همواره در صدد محو این اندیشه اشتباه بودهاند. به عنوان نمونه میتوان به روایت محمد بن مارد اشاره نمود که میگوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض كردم، برای ما حدیثی روایت شده كه شما فرمودهاید: «چون معرفت (به امامت ما) پیدا كردی پس هر چه خواهی بكن» فرمود: «آری، من این را گفتهام» عرض كردم: «اگر چه زنا كنند، یا دزدی كنند یا شراب بنوشند؟» ایشان فرمود: «إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ. بخدا سوگند با ما به انصاف رفتار نكردند. زیرا چگونه وقتی كه خود ما به كردارمان مؤاخذه میشویم، اما تكلیف از آنها برداشته شده باشد؟ همانا من گفتم: چون معرفت (به امام خود) پیدا كردی هر چه خواهی كم یا زیاد از كار خیر انجام ده كه از تو پذیرفته میشود».[6]
ملازمه محبت با اطاعت و عمل
حال که به ضرورت رجوع به متن و سخنان معصومین علیهم السلام برای درک درست واژههای دینی پی بردیم، به سراغ شناخت حقیقت «محبت به اهل بیت علیهم السلام» ـ با آن همه آثار فوقالعاده ـ از زبان خود اهلبیت علیهم السلام میرویم؛ بدیهی است که فواید و آثار فراوانی که درباره محبت به معصومین گفته شده، در صورتی محقق میشود که منظور و مفهوم صحیح محبت به ائمه علیهم السلام در قلب انسان، تحقق پیدا کرده باشد. در این زمینه احادیث نیز، به تنهایی گویاست:
1. حضرت علی علیه السلام فرمود: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع؛[7] هر کس ما را دوست دارد، پس باید همچون عمل ما، رفتار کند و تقوا را پیراهن خود نماید». ملاحظه میکنید که این سخن شریف، اولین لازمه محبت به معصومین علیهم السلام را اطاعت و دومین لازمه آن را پرهیزگاری و تقوایی که سراسر وجود انسان، اعم از افکار، عواطف و رفتار را فراگیرد، دانسته است (مفهوم کلمه یتجلبب) چرا که به فرموده قرآن: «وَ لباسُ التَّقویٰ ذلِکَ خَیرٌ».[8]
2. از جابر جعفی نقل شده که امام محمّد باقر علیه السلام به من فرمود: «ای جابر، اینکه مردی بگوید: من علی علیه السلام را دوست دارم و از دوستداران او هستم آیا کافی است؟ پس اگر بگوید من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارم ـ [كه بهتر است] زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از علی علیه السلام بهتر است ـ ولی از سیره او پیروی ننماید و به سنّتش عمل نكند، این دوستی برای او هیچ سودی نخواهد داشت. پس تقوای خدا را پیشه نمایید و برای آنچه نزد خداست، عمل كنید؛ زیرا بین خدا و هیچ كس، قرابت و خویشاوندی نیست. محبوبترین بندگان نزد خداوند و گرامیترین آنها در پیشگاه او، با تقواترین و مطیعترین آنهاست. ای جابر، جز با اطاعت و فرمانبرداری از خدای متعال، تقرّب به او حاصل نمیشود. تنها محبت و دوستی ما (آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم) باعث رهایی از آتش نیست و هیچ یك از شما بر خدا حجّتی ندارد. هر كس مطیع خداست، ولی و دوستدار ماست و هر كس نافرمانی خدا را نماید، با ما دشمن است. ولایت ما اهلبیت علیهم السلام، جز با عمل [به دستورات الهی] و پرهیز از گناه به دست نمیآید.»[9]
3. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز فرمودهاند: «فَیعْمَلُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ مَا یقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَ یتَجَنَّب مَا یدْنِیهِ مِنْ كَرَاهتِنَا وَ سَخَطِنَا؛[10] هر کس از شما، باید عملی انجام دهد که او را به محبت ما نزدیک میکند و از آنچه که موجب ناخشنودی و خشم ما میشود، دوری نماید».
تقسیم محبّان ائمه، بر اساس عمل
بر اساس آنچه در تفسیر محبت اهلبیت علیهم السلام گفته شد، طبق سخن خود اهلبیت علیهم السلام، محبّان آنها به دو دسته کلی تقسیم میشود که این تقسیمبندی در نحوه ورودشان به بهشت، تأثیر بسزایی دارد. در این زمینه احادیث زیبا و گویایی وجود دارد که وضعیت دوستداران اهلبیت علیهم السلام را به روشنی، تبیین مینماید، که تنها ذکر یکی از روایات تأملبرانگیز برای دستیابی به حقیقت مطلب کافی است:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا ولایت و محبت حضرت علی علیه السلام حسنهای است که با وجود آن، هیچ یک از گناهان ـ و لو بزرگ باشد ـ ضرر نمیرساند، مگر آن بلایای دنیوی و برخی عذابهای اخروی که برای تطهیر و پاکی اهل گناه، بر ایشان نازل میشود تا اینکه بالاخره به واسطه شفاعت ائمه طیبین و طاهرین از آن نجات یابند؛ و همانا پذیرش ولایت دشمنان و مخالفان حضرت علی علیه السلام گناهی است که با وجود آن، هیچ عمل خوبی، فایدهای نمیرساند مگر مزایای دنیوی نظیر نعمت و صحّت و وسعت رزق؛ اما پس از مرگ به سوی آخرت خواهند رفت در حالی که فقط عذاب همیشگی در انتظارشان خواهد بود.»
سپس ایشان فرمود: «کسی که ولایت علی علیه السلام را انکار کند، هرگز بهشت را نخواهد دید مگر آن جایگاهی که در صورت موالات او، قرار بود جایگاه و منزلگاه او باشد که آن هم موجب حسرت و پشیمانی آن شخص خواهد بود؛ و قطعاً کسی که ولایت علی علیه السلام را بپذیرد و از دشمنانش بیزاری بجوید و تسلیم دوستان وی باشد، هرگز آتش جهنم را نخواهد دید مگر آن جایگاهی که در صورت انکار ولایت او، قرار بود در آنجا مأوا بگیرد، البته در صورت اسراف بر نفس خود و ارتکاب گناهان ـ به جز کفر ـ به مقداری که با آتش جهنم نظیف و پاکیزه گردد ـ همچون پاکی کثافت بدن با حمام ـ در آنجا خواهد بود، آنگاه با شفاعت موالی و ائمه خویش از آنجا منتقل خواهد شد.» و بعد فرمود: «ای جماعت شیعیان! از خدا بترسید زیرا بهشت از دست شما نمیرود اگر چه كردار زشتتان موجب کندی و تأخیر شما در رسیدن به آن شود، بنا براین در رسیدن و به دست آوردن درجات بهشت بر یكدیگر رقابت جویید.»
شخصی از آن حضرت سؤال كرد: «آیا كسی از دوستان شما و دوستان علی علیه السلام وارد دوزخ میشود؟» فرمود: «هر كس جانش را با مخالفت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام آلوده سازد و كارهای حرام را انجام دهد و به مؤمنین و مؤمنات ستم ورزد و با برنامه و مرام دین، مخالفت كند، روز قیامت كثیف و آلوده خواهد بود. پس حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام به او میگویند: فلانی تو كثیفی و لیاقت همراهی با موالیان و سَروَران خود را نداشته و شایستگی مؤانست با حوریههای بهشتی و فرشتگان مقرب را نداری، بنابراین به آنچه در آنجاست نخواهی رسید مگر اینكه خویش را از گناهانت پاك سازی. پس او را به طبقه بالای دوزخ میبرند تا كیفر بعضی از گناهان خویش را ببیند.»
برخی از آنها به كیفر گناه خود، مبتلا به سختی و گرفتاریهای روز محشر میشوند، سپس ائمه و موالیان آنها، بعضی از بهترین شیعیان خود را سراغ آنها میفرستند و آن مبتلایان را از گوشه و كنار برچینند؛ آن طوری كه پرنده دانه را برچیند. بعضی دیگر از ایشان، كسانی هستند كه گناهشان كمتر از این دسته است و آنها با شدائد دنیا و ابتلاء به ناملایمات حكومتهای طاغوتی وقت و دیگران و یا با آفات و امراض جسمی، از گناه پاك میشوند تا زمان ورود به قبر، پاك باشند. بعضی از آنها نیز که تا زمان فرارسیدن مرگ، از گناهش پاک نشدهاند، با سختی جان كندن، تطهیر میگردند و اگر هنوز، چیزی از گناه او باقیمانده باشد، وقت مردن دچار پریشانی میشود، به طوری كه اطرافیان او كم میشوند و از این جهت، خوار جلوه میكند و این كفاره گناهش است، باز اگر چیزی باقی باشد، مقداری در كنار قبر، معطل میماند و دفن جنازهاش، با سختی انجام میشود، به طوری كه مردم متفرق میشوند و این نیز سبب پاكی از گناه است؛ و اگر گناهانش بزرگتر و بیشتر از این باشد به عرصهها و شدائد روز قیامت مبتلا شود و اگر باز هم از آن بیشتر باشد، در طبقه بالای دوزخ تطهیر میشود و این دسته از دوستان ما گناهشان از دیگران بیشتر و عذابشان شدیدتر است، آنها شیعه ما نیستند؛ بلکه فقط در زمره دوستان هستند كه دوستان ما را دوست دارند و با دشمنان ما دشمن هستند. همانا شیعه ما كسی است كه دنبال ما بیاید و از سخن و سیره ما پیروی كند، و به كردار ما اقتدا نماید».[11]
راجع به این روایت انسانساز، نکاتی وجود دارد:
اول. بلاها و عذابهای دنیوی که به انسان مؤمن میرسد، دو قسم است؛ برخی از آنها بر مؤمن گناهکار فرود میآید تا کفاره گناهانش باشد که در این روایت ذکر شد، اما برخی از بلاها بر مؤمن کامل نازل میشود تا باعث رسیدن به درجات بالاتر بهشت باشد نه کفاره گناه؛ چرا که آنها گناهی ندارند و این مطلب در روایات دیگر نیز آمده است.
دوم. محبت به اهلبیت، مثل ایمان به خدای سبحان، دارای درجاتی است و اعمال صالح، میزان خلوص آن را معین میکند و هر قدر که از خلوص آن کم شود، اثرات جانبی آن شخص را دچار گرفتاریها میکند.
سوم. این نکته قابل توجه است که روایت مذکور، همان سخن مشهور در میان مردم است که به صورت ناقص و فقط جمله اول آن در زبانها جاری شده و به فرهنگ اشتباهی تبدیل شده است؛ در حالی که متن کامل روایات، سخن دیگری میگوید که لازم است همگان نسبت به مطالعه آن اقدام نمایند.
چهارم. همه محبان اهلبیت، در صورتی که با این حب، از دنیا بروند،(توجه کنید، با حب از دنیا بروند چرا که برخی به خاطر گناهان، محبت اهلبیت علیهم السلام را هم از دست داده و بدون حب از بین میروند) سرانجامشان بهشت است و لکن ایشان، با در نظر گرفتن اعمالشان به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول، محبّ مطیع یا همان شیعه واقعی هستند که بلافاصله و بدون عذاب، مستقیماً به بهشت میروند و بسیاری از آثار ذکر شده درباره محبت به معصومین برای آنهاست. دسته دوم، محبّین گناهکار هستند که برای پاک شدن و یافتن لیاقت برای ورود به بهشت، باید به میزان گناهانی که مرتکب شدهاند به بلاها و عذابهای دنیا و برزخ و جهنم، مبتلا و تطهیر شوند و سپس وارد بهشت گردند.
با توجه به انبوه آیات عذاب در قرآن کریم، این واقعیت را نیز به خوبی میدانیم که بلاها، عذابها، شکنجههای قبر و برزخ و به ویژه دوزخ، چقدر وحشتناک و غیر قابل تحمل است؛ به گونهای که به گزارش قرآن کریم، جهنمیان از شدت درد، تقاضای مرگ میکنند.[12] توجه به این آیات برای عدم انجام گناه به بهانه اینکه «بالاخره به بهشت میرویم، پس یک مقدار گناه مشکلی ایجاد نمیکند» بسیار مهم و حایز اهمیت است؛ زیرا ارتکاب گناه با این توجیه، یکی از مکرهای شیطان است.
فرجام
صلوات خدا بر مُحبّ مطیع(شیعه)
پایان این نوشتار، ذکر دعای امام سجاد علیه السلام و درخواست صلوات و درود الهی برای دوستداران مطیع و شیعیان واقعی است، دعایی که جمله جمله آن، نشان از روحیه خضوع و پرتلاش آنها داشته و البته یکی از ویژگیهای ایشان انتظار دولت کریمه مهدوی است:
«اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی أَوْلِیائِهِمُ الْمُعْتَرِفِینَ بِمَقَامِهِمُ، الْمُتَّبِعِینَ مَنْهَجَهُمُ، الْمُقْتفِینَ آثَارَهُمُ، الْمُسْتَمْسِكِینَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّكِینَ بِوِلَایتِهِمُ، الْمُؤْتَمِّینَ بِإِمَامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمِینَ لِأَمْرِهِمُ، الْمُجْتَهِدِینَ فِی طَاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرِینَ أَیامَهُمُ،الْمَادِّینَ إِلَیهِمْ أَعْینَهُمُ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِیاتِ النَّامِیاتِ الْغَادِیاتِ الرَّائِحَاتِ؛ بار خدایا، تحیت و درود فرست بر دوستان ایشان(ائمه). آن اعترافكنندگان به مقام و منزلت ایشان، آن پیرویكنندگان راه ایشان، آن پای نهندگان به جای پای ایشان، آن طالبان تمسک به رشته آیین ایشان، آن تمسك جویان به دوستی ایشان، آن پذیرندگان پیشوایی ایشان، آن تسلیم شوندگان به فرمان ایشان، آن كوشندگان در طاعت ایشان، آن منتظران دولت ایشان و آن چشم به راهان ظهور ایشان. تحیت و درودی مبارك، پاكیزه، فزاینده، در هر بامداد و هر شبانگاه.»[13]
امید است تا همه دوستداران امامان بزرگوار، پس از آشنایی با این آموزههای بلند معصومین، حقیقت را آن گونه که هست، بشناسند و به آن پایبند باشد و در سایه اطاعت و تبعیت از اهلبیت و به ویژه حضرت حجتبن الحسن ـ ارواحنا له الفداء ـ از برکات و آثار فردی و اجتماعی محبت به معصومین بهرهمند شده و خود را برای نصرت قائمآل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف مهیا سازند.
________________________________________
*. کارشناس ارشد مهدویت.
[1] . سوره نساء/43.
[2] . عوالی اللآلی، ج4، ص86.
[3] . الکافی، ج2، ص95.
[4] . غرر الحکم، ص270.
[5] . سوره سبأ/13.
[6] . الكافی، ج2 ، ص464.
[7] . غرر الحکم، ص117.
[8] . سوره اعراف/26.
[9] . الكافی، ج2، ج 74-75 ، صفات الشیعه صدوق، ترجمه توحیدی، ص44- 45.
[10] . الاحتجاج، ج2، ص495.
[11] . التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسكری ، ص305-307؛ بحارالانوار، ج8، ص352.
[12] . سوره زخرف/13.
[13] . الصحیفه السجادیه، دعای 47، ترجمه آیتی.
[
حسن ملائی ـ دوماهنامه امان شماره 32