اگر مرکزیتی باشد که جهتگیریها و حرکتها را محور باشد،
اگر نشانهای باشد که برای وحدتها و آشناییها، رمز و کلید باشد،
... همین کعبه است.
میلیونها دل شوریده، هر پگاه و شامگاه، به این کانونِ عشق و عرفان متوجه است.
در زندگی و مرگ، هنگام خواب و بیداری، در نیایش و نماز، همه جا و همیشه، قبله، مرکزیت این نگاه است.
اگر جانهای ما کاه باشد، کعبه کهربا است!
اگر دلهای ما رمیده باشد، قبله، عامل اُنس است.
حرمِ ایمان است و صحنِ عبودیت و آستانه بندگی و سقفِ یقین و پنجرهای رو به بهشت و روزنهای گشوده به سوی خدا و سکویی برای پرواز تا ابدیت.
اینهاست راز و رمز قداست و جاذبه کعبه .
اینهاست سرّ جذبه قبله .
مکّه، کنعانِ اهل ایمان است و کعبه، یوسفِ این دیار!
حجاز، وطن معنوی و اعتقادی هر مسلمان است و مکّه و حرا، کعبه و صفا، زادگاه و خاستگاهِ باورهای مقدّس ماست.
کعبه، بوسهگاه هزاران مجنون است که در پی لیلای دیدار، رنجِ بادیه بر دوش کشیده و بار هجران را تحمّل کردهاند تا به این مَطاف و مسعی برسند.
کعبه ، راهی است که گامهای پوینده صفاجویان را به مقصد معرفت و به وطنِ عشق میرساند.
کعبه، عرش زمین است و فرش آسمان!
کعبه، نگین حلقه چشم بصیرت و دیده دل است.
کعبه، مُهر صداقتِ آیین و سندِ اعتبار این مکتب است.
و... حجرالأسود ، بر رکن این کعبه، نشان بیعت انسان با خدا است.
و بوسیدن و استلام و اشاره ما، تجدید بیعت با خدای فطرت آفرین و فطرتِ خداباور!
کعبه، دل و جان ماست؛
ایمان و باور ماست؛
کعبه، همه چیز ماست.
رمز قیام و قوام ماست.
تا هست، آیینمان پابرجاست.
و... تا هستیم،
زیارت کعبه، فرض الهی بر دوش ماست.
استاد جواد محدثی ـ دوماهنامه امان شماره 32