«فرهنگ مهدوی» یعنی حاکم شدن طرز تفکر مهدوی در فضای جامعه و این هدف محقق شدنی نخواهد بود مگر به جاری شدن این جریان مهم در تکبهتک افراد، اگر افراد جامعه مهدوی بیندیشند، میشود با تمام توان به سمت جامعه موعود پیش رفت، چرا که این افراد هستند که فرهنگسازیها را رقم میزنند و عمل افراد نیز برگرفته از طرز تفکر و نگرش آنهاست؛ هر کس آنگونه که مینگرد و میاندیشد تصمیمگیری میکند و راهی را در پیش میگیرد: «کلّ یعمل علی شاکلته».
برای تولید تفکر مهدوی راه پرفراز و نشیبی در انتظار جامعه است و به راحتی نمیتوان فکری را به سمت و سوی محیط پاکی سوق داد که همه¬ ابزار امروزی بسیج شدهاند تا در مقابل آن صفآرایی کنند و به شدت از نفوذ و گسترش آن ترس در وجود دارند، وحشتی که بیسبب نیست چرا که این فرهنگ موعود برگرفته از فطرت و حقیقت افراد است و دیر یا زود موانع و حبابها کنار خواهند رفت و قلوب به آن سمت سیر خواهد کرد.
در زمانه ما فرهنگ مادی بر سراسر غرب و بسیاری از کشورهای اسلامی حکم فرماست و با اندک نگاهی به این هجمه حاکم میتوان بهراحتی منظور از فراگیری یک فرهنگ را در ابعاد مختلف جامعه درک کرد، فرهنگی که با تمام قوا در مقابل مهدویت ظاهر شده و متأسفانه توانسته است خود را به این جوامع عرضه کند و مقبولیتِ فراگیری یابد؛ هرچند بسیاری از این افراد رفتهرفته پوچی و تهی بودن این فرهنگ را با چشم و وجود خود میبینند و حتی روند بیزاری از آن گسترش بیشتری یافته است.
باید بدانیم فرهنگ در جامعهای جدای از نگرش افراد موجود در آن محیط نیست و عمل افراد نیز به پشتوانهی طرز تفکر آنان است؛ باید روی تفکرها کار کرد، استفاده از ابزار تبلیغاتی فعلی میتواند دارای تأثیرات و در برخی موارد نیز اثرات عمیق باشد ولی این کافی نیست و نمیتواند سازنده¬ی یک فکر جدید و شروعکننده حیاتی جدید برای افراد باشد، این پیش برد، حرکت دادن تا نقطهای از راه است و با پیش بردهای نقطهای و مقطعی فرهنگی جدید شکل نخواهد گرفت.
قالبها برای قبول سایر فرهنگها شاید بتواند بهراحتی منعطف شود، اما قبول فرهنگی که سرتاسر در مبارزه با قوای شهوانی و ظلمانی است بهراحتی در ذائقهها نخواهد گنجید. باید تصمیم گرفت و وارد فضای مبارزه با اولیاء طاغوت شد، اما باید بدانیم انسان تا زمانی که اهمیت، ارزش و منفعت یک عمل را بهخوبی درک نکند بسیار مشکل است که قادر به تصمیمگیری برای سیر در آن فضا باشد، بلکه دلیلی نمیبیند که از فضای فعلی خود فاصله بگیرد و بهسختی های آرمان جدیدی روی بیاورد، در مقابل سختیهایش کمر همت ببندد و از خطرات و ناملایمات آن به هیچ وجه ترسی در دل راه ندهد، بله؛ آن هنگام که بفهمد و به جان درک کند، قدم در وادی فدا شدن و فدا کردن میگذارد.
مصطفی رضایی ـ دوماهنامه امان شماره 49