نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

با یاران امان

«با یاران امان»، پل ارتباطی ما با دوستان صمیمی مجله است؛ پلی كه یك طرف آن، نامه‌های پر مهر شما همراه با پیشنهادها و انتقادهای راهگشا و مطالب خوب و زیبای شماست و سوی دیگر، پاسخ‌ها و قدردانی‌های در حدّ توان و بضاعت ماست.


پیشنهادها و انتقادها
* عبدالرحمن علی‌زاده. فسا.
اگر امكان دارد از مباحث تربیتی، معرفتی و بصیرتی از بزرگان دین و ائمه معصومین بنویسید.
امان: امکانش که هست؛ اگه به شماره‌های قبلی هم نیم نگاهی کرده باشید پیشنهاد شما انجام شده است.
* سجاد محمدی. قم.
در مورد آخر الزمان و حقایق عصر ظهور و علائم آخرالزمان بیشتر توضیح داده شود.
امان: اخوی! به نظرت شرایط دین‌داری در آخرالزمان مهمتره یا علائم اون؟ البته پرداختن به نشانه‌ها هم در حد خودش خوبه که ما هم بهش پرداخته و بعداً هم می‌پردازیم!
* احمد خواجه‌نژاد. بندرگز.
در مورد شیطان‌شناسی،‌ آشنایی با شیطان،‌ اهداف و سیاست‌های او را در مواجه با انسان ذكر كنید.
امان: آشنایی نمی‌خواد برادر! مگه میشه آدم معلمش رو نشناسه؛ البته دور از جون شما و بعضی‌ها! خارج از شوخی، موضوع خوبیه.
* زینب عبدالحسینیان. امیدیه.
تو را به خدا خانواده‌ها را در مورد ماهواره‌ و اثرات منفی آن روی بچه‌ها، بیشتر آگاه كنید.
امان: آی مردم! شما رو به حضرت ابالفضل قسم می‌دیم سراغ ماهواره نروید؛ این جوری خوبه!؟ (البته تو شماره 43 امان، مقاله‌ای به نام «تهاجم رسانه‌ای» آوردیم)؛ باز هم به روی چشم.
* فاطمه كله‌پایی. كرمانشاه.
برای علاقمندان و مشتركان، دوره‌های اردویی در قم برگزار كنید كه با هم دیداری داشته و ابراز نظرات، حضوری باشد.
امان: به این میگن یه ایده عالی. پولش از شما، امکاناتش از ما!
* ناهید تبریزی‌مطلق. شاهرود.
صفحاتی كه رنگ سیاه دارد، خواندن مطالب آن سخت است و رغبت كمتری برای خواننده به همراه دارد.
امان: آقای طراح! جناب آقای طراح! طراح جون! با شما هستن.
* اكرم بهرامی. كبودرآهنگ.
قبلاً كه رمز جدول را پیدا می‌كردیم و با آن جمله می‌ساختیم زیباتر بود و ما مجبور بودیم دست به قلم شویم.
امان: راست گفتن که هر چیز قدیمیش خوبه، البته طراح جدول ما معتقده: نو که میاد به بازار، کهنه میشه دل آزار. قضاوتش با شما.
* نصیر نخعی‌سرو. یزد.
متن‌های طولانی نگذارید. مطالب كوتاه و مؤثر بگذارید.
امان: به یاد این جمله حاج آقای قرائتی افتادیم که می‌گفت: «مطالب رو ساندویچی کنید»؛ اما انصافاً چلوکباب یه چیز دیگه هست.
* رضا حاجیلو. همدان.
شبهه‌‌های مهدویت را مطرح كرده و به آن‌ها جواب دهید.
امان: عیبی نداره! سؤال از شما پاسخ از ما.

كلامی با آقا
* برهان میرزائی. كرمانشاه.
ای كاش می‌توانستم عطش این دل سوزان را بر روی كویرگونه كاغذ به نگار در‌آورم، می‌نویسم تا كمی از درد غریبانه خود را شاید سبك می‌نمایم.
* سجاد كتابی. ابهر.
آقا بیا كه دل‌ها مردند، غصه‌ها جوانه زدند و نفرت‌ها ریشه دوانیدند و سیاهی و ظلمت‌ها آشكار شدند. اگر نیایی پناهی برای امید و سعادت نیست.
* طیبه یزدانی‌مهر. كرمانشاه.
مهدی‌جان! به روسیاهی‌مان نگاه نكن و به دست‌های‌مان كه خالی و گنهكارند، قلب‌مان را ببین كه هر روز صبح و شام تو را می‌خوانند.
* جواد سلیمی. سرخس.
چه بگویم كه ناگفته‌ها را هم می‌دانی و نشنیده‌ها را می‌شنوی. من با دلم با شما حرف میزنم. من كه لایق هم‌صحبت بودن با شما را ندارم، اما می‌خواهم در راه تو گام بردارم.
* ناهید تبریزی‌مطلق. شاهرود.
تا كی سلام‌هایم را برایت پست كنم و نشانی‌ات را پشت پاكت ننویسم! تا كی شمع‌های قلبم را نذر آمدنت كنم و حاجت نگیرم؟ تا كی كفش‌های سرسخت زندگی‌ام پرسه زدن را تجربه كنند و كوچه‌ باغ بودنت را رد شوند؟ تا كی چارچوب قاب عكست را بی وجود عكسی،‌ بر چاردیواری تنهایی‌ام میخكوب كنم؟ تا كی چند پلك‌هایم را در بارش یك‌ریز باران‌های طولانی نبودنت بكشانم و ببندم و تو نیز نباشی و نیایی؟ تا كی؟
* فاطمه مرادی‌پویان. كرمانشاه.
مولای عزیزم! این آدم‌های بی‌احساس كه جای خالی تو را حس نمی‌كنند موعود خویش را فراموش كرده‌اند اما احساس ظهور تو كتمان‌پذیر نیست. گاهی نگاه گرمت را بر دل بی‌تابم حس می‌كنم. آقاجان! امان از آن زمانی كه نگاهت را از من بستانی، ای والاترین آرزوی هر مشتاق! بیا و بگذار بی‌پناهان بگویند پناهمان آمد.
* زهرا صادق‌پور طرقی.
چقدر خوب است كه می‌توانیم روی این كاغذ و جنبش نوك خودكارم و رقص حروف كه كنار هم چیده می‌شود بنویسم حرف و كلامی با شما آقا جان. چون می‌دانم این قدر گناهكارم كه اگر هیبت حضور وجود شما را ببینم نفسم حبس می‌شود و زبانم قفل می‌شود نمی‌دانم چه بگویم چیزی را كه خود شما می‌دانید احتیاجی به گفتن نیست جز شرمندگی.
* مهین شكری. كرمانشاه.
گاه قلب كوچكم در هوایت بی‌تاب است. گاه چشمان ماتم در فراقت گریان است. گاه تمام جانم از دوریت بی‌جان است. گاه از ابر و خورشید، نشان از كویت می‌گیرد. ای آفتاب پشت ابر، ای گمشده پیدا، خواهشی دارم، به اجابت رسان این خواسته را. این جمعه، خیمه سبزت را سركوچه دل من، چند ایستگاه مانده به عشق بر پا كن،‌ سال‌هاست ‌آرزویم رسیدن به ایستگاه آخر است؛ اما افسوس با آمدنت ایستگاه آخر را «دل من» كن.
* رقیه هادی‌پور. البرز.
آنچه از منتظرانت انتظار داشته ندیدی...!
و سخت رنجیده شدی...!
دست بر دعا برداشتی! كاش همه این‌ها را بفهمیم!
...مطمئنم وقتی بیایی هیچ‌گاه نخواهی گفت: «دوران غیبت كبری به اندازه یه چشم بر هم زدن گذشت».


اسامی خوانندگان


آخرین ویرایش
در 1394/8/13 10:34 توسط زهره رجبی شیزری

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366