اشاره
یکی از جلوههای مهربانی امام عصر(عج) این است که همواره برای مردم، مخصوصاً شیعیان دعا میکند و به واسطه دعای خیرشان، مشکلات ما رفع و حاجت های ما برآورده میشود. بنابراین شایسته است که منتظران امام زمان نیز همواره به وسیله دعاهای مهدوی با امامشان پیوند داشته و برای سلامتی و نزدیکتر شدن امر ظهورش دعا کنند کما این که شهدا با مناجات و دعا و مخصوصاً دعاهای مربوط به امام زمان داشتند، مأنوس بودند. جایجای جبههها، نجواهای عاشقانه با امام زمان و زمزمههای مخلصانه دعای عهد و ندبه رزمندهها را به یاد دارد.
خواندن دعای عهد امام زمان(عج) جزء برنامههای روزانه فرزندان باصفای امام راحل و عاشقان امام زمان بود. آنان به واسطه عشق به امام زمان(عج) خود را مقید کرده بودند که هر صبح، دعای زیبای عهد را زمزمه کنند و با امام خود تجدید بیعت کنند.«مهدی قلی رضایی» در مورد روزهای اولیه اعزامش اینطور میگوید: «همه نمازها به جماعت برگزار میشد. هیچ کس بدون دعای عهد از صف نماز جماعت صبح جدا نمیشد».
همچنین خواندن دعای ندبه در جبههها رونق خاصی داشته است و خاطرات بسیار زیاد و جالبی در این زمینه بیان شده است. در مورد شهید «علی عباسیان» اینطور نقل کردهاند که «صدای این جوان به قدری حزین بود که حتی وقتی تعقیبات نماز را میخواند، احساس میکردی سیمت وصل شده. خودش سوز حال عجیبی داشت. مخصوصاً نسبت به امام زمان. وقتی در نخلستانهای اطراف نهر «بلامه»، کنار اروند بودیم، صبحهای جمعه، دعای ندبه را میخواند و با آن حال ملکوتیاش، فضایی به وجود میآورد که نگفتنی است. چنان از صمیم دل «یابن الحسن» میگفت که دل هر شنوندهای را میلرزاند و متحول میکرد، به طوری که احساس میکردی الآن در محضر امام زمان هستی. خواندن او از سنخ دیگری بود. در عملیات کربلای 4 تیر به سرش خورد و بدنش به همراه جریان اروند رفت. وقتی اروند با آن جریان پرخروش و متفاوتش کسی را ببرد، دیگر هیچ امیدی برای یافتن جنازهاش باقی نمیماند. محل عملیات کربلای 4 که در خرمشهر بود تا نهر بلامه، حدود هفتاد کیلومتر فاصله داشت. شاید حدود صد نهر در دو طرف رودخانه وجود دارد که بسیاری از آنها متروکه است و هیچ بشری به آنها سر نمیزند. این نهر نزدیک «پل بعثت» و «رأس البیشه بود». پس از عملیات کربلای پنج در همین نهر بلامه بچهها مشغول آب تنی بودند که در حین شنا با دو لباس غواسی مواجه میشوند. آنها را از آب بیرون میکشند و متوجه میشوند مربوط به دو تن از شهدا است که سر و دست و پایشان را که از لباس غواسی بیرون بوده، ماهیها خوردهاند. وقتی زیپ لباسهای آنها را باز کردند و پلاکهایشان را دیدند معلوم شد یکی از آنها شهید علی عباسیان است. این بدن بیسر که پس از شش ماه در آب شناور بود و از آن طرف به این طرف میرفت، عاقبت وارد نهری شد که قبل از عملیات کربلای 4 در همان منطقه متوسل به امام زمان (عج) میشد و صدای «یابن الحسن» او در نخلستانها میپیچید و بچهها را به یاد حضرت میانداخت».
در بسیاری از مواقع، زمزمه دعاهای مخصوص امام زمان، مرحم دردها و مشکلات رزمندهها میشد و با خواندن آنها، اشک فراق از محبوبشان را از دیده سرازیر میکردند و گاهی هم با همان سوز درون و با همان حالت تقرب به امام زمان (عج) بال و پر میگشودند و آسمانی میشدند.
یکی از همرزمان سردار شهید «مصطفی یوسفی» که شاهد شهادت ایشان بوده است این چنین نقل میکند که: «مصطفی حال دیگری داشت، زیر نخل نیم سوختهای نشسته بود و به تنه زخمی آن تکیه داده بود و زیر لب میخواند:»اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه ...»؛ اشک مثل باران از چشمش روی کتابچه دعا میچکید».
همچنین در مورد شهید «حسین کوکبی» این طور نقل شده است: «وقتی که مجروح شد، دعای «الهی عظم البلاء...» را شروع کرد تا رسید به «یا محمد و یا علی یا علی و یا محمد...» دیگر صدایش در نیامد و رفت».
در بسیاری از مواقع، گرههایی که در فعالیتهای نظامی و عملیاتها ایجاد میشد، به واسطه توسل به امام عصر (عج) و خواندن دعای سلامتی امام زمان، باز میشد. شهید سپهبد «صیاد شیرازی» در کتاب خاطراتش، وقتی که نحوه خارج شدنشان از محاصره ضد انقلاب را توضیح میدهد، در مورد نقش دعای فرج امام زمان در فعالیتهای نظامی این چنین می گوید: «...اینجا اولین جایی بود که در منطقه جنگی، دعای مقدس آقا امام زمان را خواندم. همین که دعا را خواندم بلا فاصله طرح عملیات، توی ذهنم آمد. ناگهان تمام تاکتیکهایی که به صورت علمی خوانده بودم و هیچ وقت عملاً استفاده نکرده بودم، در ذهنم استنتاج شد؛ یعنی از بین همه خواندنیها و دورههایی که دیده بودم، ذهنم روشن شد که کجا باید اینها را به کار بگیریم. آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر در شرایط محاصره دشمن بود». ... فاصله بین دعا و آن طرحی که به ذهن من آمد، کمتر از یک لحظه بود. حتی فاصله هم نیفتاد».
. لشکر خوبان، ص 19.
. هنر اهل بیت، ص 391.
. امام زمان و شهدا، ص 76.
. سفر عشق، ص 136.
. ناگفته های جنگ، ص 27 و 33.
امید درویشی ـ دوماهنامه امان شماره 48