نشریه امان

بیژن شهرامی
نامه ای از لاهور
آقا سلام!من محمد علی هستم و به همراه خانواده ام در شهر لاهور پاکستان زندگی می کنم.خانه ما نزدیک آرامگاه اقبال لاهوری است که به وحدت مسلمانان اهمیت زیادی می داد؛ هم او که از برادران اهل سنت بود اما به شما عشق می ورزید و برای مادرتان حضرت فاطمه(س) شعری به یاد ماندنی سروده است که من آن را از حفظم:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم رحمه للعالمین
آن امام اولین و آخرین...
آقا جان من به شما خیلی علاقه دارم و آرزو می کنم با آمدنتان روزی نمازمان را در مسجد تاریخی و زیبای «شاهی» پشت سرتان بخوانیم.
راستی ما در کناره رود خروشان سند شالیزار کوچکی داریم که از برنجش شیر برنج درست می کنیم و صبح های جمعه از کسانی که برای خواندن دعای ندبه به امامباره یا همان حسینیه محلمان می آیند پذیرایی می کنیم.
ای امام مهربان، شیعیان پاکستان با وجود ستمی که از طرف
بعضی از مسلمان نماهای نادان به آنها می شود به شیعه بودن خود افتخار می کنند و می کوشند با بهره مندی از ادب و اخلاق و انس با قرآن و دانش در مسیری که شما سفارش کرده اید گام بردارند.
به امید روزی که شما را در پاکستان زیارت کنیم.

رود سند مسجد شاهی

شیربرنج علامه اقبال لاهوری


قلعه لاهور مسجد شاهی در شب

تندیس قدیمی در موزه لاهور مزار اقبال لاهوری

میدان لاهور رود سند
نامه ای از سمرقند
آقا سلام من سیده فاطمه هستم و به همراه خانواده ام در شهر تاریخی و زیبای سمرقند زندگی می کنم.من و خانواده ام در کنار دیگر شیعیان ازبکستان زندگی آرامی داریم اگر چه به خاطر فارس زبان بودن گاهی مورد تبعیض قرار می گیریم.
آقا جان شهر ما که به همراه بخارا هنوز رنگ و بوی اسلامی و ایرانی خود را حفظ کرده است سالها اذیت و آزار حکومت شوروی سابق که چشم دیدن دینداری مردم به ویژه شیعیان را نداشت تحمل کرد و امروزه چشم به راه آمدن شماست تا مردم یک عید فطر نمازشان را در مسجد تاریخی بی بی و میدان باشکوه ریگستان پشت سر شما بخوانند.
ای امام مهربان پدر بزرگم اگر چه حال و حوصله جوانی را ندارد اما هم چنان برای کودکان ونوجوانان محل کلاس و جلسه قرآن می گیرد و در آن داستان هایی شیرین و آموزنده از شما می گوید.او هر وقت نام شما را بر زبان می آورد با عصا از جایش بلند می شود و با حسرت به افق خیره می شود و اشک می ریزد.
آقا جان پدر بزرگم آرزوی رفتن به کربلا را دارد از شما می خواهم برای رسیدن به خواسته اش کمکش کنید.
ای امام عزیز ما چشم به راه آمدنت هستیم و اطمینان دارم روز آمدنتان عید بزرگی به اعیادمان خواهد افزود.
به امید روزی که در ازبکستان و شهرهای تاریخی سمرقند و بخارا شما را زیارت کنیم.

مناره قلیان میدان ریگستان

مدرسه چهار منار گور میر



نامه ای از حله
آقا جان سلام،من صفورا هستم و به همراه خانواده ام در روستای «آبار» نزدیک شهر زیبای حله در کشور عراق زندگی می کنم.
شهر حله مثل بسیاری از شهرهای عراق شیعه نشین است و مردمش چشم انتظار آمدنتان هستند.
راستی همان طور که می دانید شهر حله زادگاه علامه حلی است که موفق به دیدارتان شد.
شنیده ام که او روزی به زحمت موفق شد استادش را راضی کند تا کتابی را که علیه شیعه نوشته بود برای مطالعه به او بدهد،مطالعه که چه عرض کنم،او می خواست از روی کتاب رونویسی کند تا بلکه بتواند با حوصله در رد آن کتابی بنویسد.
استاد که شاگردش را بسیار دوست داشت نتوانست رویش را زمین بیندازد به همین خاطر راضی شد آن را فقط برای یک شب به او قرض بدهد.
علامه با عجله به خانه آمد و شروع به نوشتن کرد اما نیمه شب از فرط خستگی خوابش برد.همان وقت شما به دیدنش رفتید او در را به رویتان باز کرد اما از بس خسته و خواب آلود بود شما را نشاخت.البته صبح که با افسوس برخاست تا از رفتن وقت غصه بخورد با کمال تعجب دید همه کتاب را برایش رونویسی کرده اید و انتهای آن را به مهر خویش زینت داده اید.
ای امام مهربان آرزو دارم یک روز مثل علامه حلی موفق به دیدنتان بشوم و از شما بخواهم به خانه ما بیایید و از خرماهای درختی که در حیاط خانه مان است و پدرم آن را به من بخشیده است میل بفرمایید.به امید آن روز

نخلستان شتر

دروازه ایشتار کودکان حله

نامه ای از غزه
آقا جان سلام من یوسف هستم و به همراه پدر و مادرم در شهر غزه در فلسطین زندگی می کنم.
این شهر در باریکه ای به همین اسم قرار دارد و چند سال است از محاصره غیر انسانی و تجاوز های وقت و بی وقت ارتش صهیونیستی رنج می برد.
ای امام مهربان من و خانواده ام به همراه چند خانواده دیگر مدتی است توفیق پیروی از مذهب شما اهل بیت پیامبر را یافته ایم آن هم پس از مقاومت سی و سه روزه حزب الله لبنان در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل که برای نخستین بار طعم شکست را به آن گروه متجاوز چشاند و شجاعت و مردانگی پیروان اهل بیت پیامبر را به همه جهانیان نشان داد.
این گونه بود که مسیر زندگی ما تغییر کرد و موفق شدیم در کنار دیگر برادران و خواهران شیعه و سنی حماسه مقاومت بیست و دو روزه را رقم بزنیم و دومین شکست خفت بار را به رژیم اسرائیل بچشانیم.
آقا جان شهر ما فاصله زیادی تا بیت المقدس و مسجد الاقصی ندارد امید آن که به زودی بیایید و راه بسته آن را به روی همه ما بگشایید.

غزه،نماد مقاومت و پیروزی کلوچه غزه

نمایی از شهر غزه مسابقه دو

کودکان غزه در ساحل مدیترانه نمایی از شهر غزه

دوماهنامه امان شماره 48