خودم را جمع و جور میکنم و نگاهی به ساعت داخل مسجد میاندازم. ساعت به وقت مسجد انتظار، 7 شب است! وقت زیادی ندارم تا خودم را به اکران سانس فوقالعاده (شیار 143) برسانم. دلم نمیآید با مسجد جمکران وداع کنم. در قم که باشی شب و روز جمعه، جایی دنجتر از مسجد جمکران، برای فریادهای بی صدایت پیدا نمیشود! اما چارهای نیست! باید بروم! هرچند حس میکنم که جای دوری نمیروم!
2
خیلی زود وقتی مقابل پرده نقرهای نشستم، دیدم که درست فکر میکردم! جای دوری نیامده بودم! اینجا هم حرف از انتظار بود! فیلمی خوش ریتم، با ورپذیر و ستودنی را دیدم. اگرچه با نقدهایی که خوانده بودم، منتظر فیلمی دفاع مقدسی بودم. البته که این چنین هم بود؛ اما «شیار 143» برای من حکم نگاهی استراتژیک به انتظار بود!
در مثال مناقشه نیست، اما «الفت» را در این فیلم، جدای از مادر شهیدی منتظر، نماینده یک نسل منتظر میدانم! بی قرار اما شکیب، دلتنگ اما پویا...
«الفت» به مخاطب یاد میدهد که مضطر عزیز سفرکردهات که باشی، دیر یا زود، او را خواهی دید که با آمدنش به تو جان تازهای میبخشد!
الفت و مادران شهیدی مانند او، سالهاست که با عشق بازی با نام فرزندشان، به ما میآموزد که ذکر محبوب، عین رسیدن به اوست!
آن زلیخا از سپیدان تا به عود نام جمله چیز، یوسف کرده بود
اواخر فیلم، تصورم این بود که شاید «الفت»، بدون رسیدن به سفر کرده اش، چشم از جهان میبندد، اما بالاخره او رسید و الفت با قلبی مطمئن آمدنش را باور داشت!
«شیار 143» نشان داد که بدون استفاده از حسی اضافه، در قالب موسیقی، دیالوگهای کلیشهای و دکوپاژههای تصنّعی، میتوان صدای انتظار را بهتر شنید!
«شیار 143» داستان رشد یک منتظر بود! منتظری که تا انتهای کار، نه تنها یقین به آمدن سفر کرده، در وجودش کمرنگ نشد، بلکه امیدوارتر از قبل، تهدید نبودن را به فرصت امید تبدیل کرد!
3
فیلم تمام میشود و «الفت» با ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» در حالی که پس از دورانی سخت، رمقی تازه در کالبدش دمیده شده بود، امیدوارانه نخهای قالی انتظارش را قیچی میکرد و من متحیّر و مبهوت، تصور قیچی شدن قالی انتظار دنیا، به دست موعود منتظر، در ذهنم تداعی میشد...
بعد از تحریر
معتقدم شهدا، اثر کارشان هیچگاه از بین نمیرود و هر بار به بهانه تلنگری، دستی بر دنیای مادی ما میکشند! یک روز تکههای استخوانهایشان از بهشت میآید و فضای جامعه را معطر میکند و یک روز...
اما اینبار دستان شهدا، به «نرگس آبیار» کمک کردند تا تراژدی انتظار همراه با امید را در فضایی ساده و بدون پروداکشنهای سنگین، برای ما بازخوانی کند.
«شیار 143» نماینده نسل منتظر است.
. السّلام علی ربیع الأنام و نضرة الایّام ( سلام بر بهار عالمیان و خرمی روزگاران) بحارالانوار، ج99، ص 101
. لأنّ الله تعالی أعطاهم من العُقول و ألأنهام و المعرفة ما صارَت به الغیبة عندهمی بمنزلة المُشاهدة (خدای تعالی به منتظران ظهور، نوعی عقل و فهم و معرفت عطا می کند که با آن، غیبت به منزله مشاهده و رویت برای آنها است! (کمالالدین، ج1، ص 320)
. أقرَبُ ما یکونُ العِباد الی الله عزّوجل و ارضی ما یکونُ عنهم، إذا افتَقَدوا حُجّة الله... و هُم ذلک یَعلمون أنّه لَم تُبطل حُجَة الله ... (نزدیکترین حالت بندگان به خدا و خشنودی او از آنها، هنگامی است که حجت خدا در میان آنان نباشد ولی در عین حال به بودنش یقین دارند... (بحارالانوار، ج 52، ص 145)
.فَلَو تَطاوَلَت الدُّهور وَ تَمادَت الأعمار لَم أزدد فیکّ إلّا یَقیناً و لَکَ إلّا حُبّاً...
مولای من! اگ روزگاران طولانی و عمرها بلند شود، جز این نیست که یقینم درباره تو افزون میشود و عشق و دوستام به تو زیادتر! (مفاتیح الجنان، زیارت سرداب مقدس)
. والذّین قُتِلوا فی سبیل الله فَلَن یُضلُّ أعمالهم ( و آنان که در راه خدا کشته شدند اعمالشان را باطل نمیکند) سوره محمد آیه4
دوماهنامه امان شماره 47