چنانچه در شماره پیشین گذشت تولید فیلمهای با موضوع آخرالزمان، پایان تاریخ، منجی و ... در سالیان اخیر رشد فزایندهای داشته است. در ادامه بررسی شیوه و نگاه سینمای غرب به آخرالزمان و منجی به نمونهای دیگر از تولیدات پرخرج این سینما پرداخته میشود.
فیلمی که در این مجال به طور مختصر به بررسی آن میپردازیم، فیلم بابل پس از میلاد با نام انگلیسی Babylon A.D است. این فیلم که تولید 2008 محصول مشترک آمریکا و فرانسه است توسط متیو کاسوویتس کارگردانی شده و با اقتباس از رمان معروف بچههای بابل نوشته دِنتک ساخته شده است.
داستان این فیلم که درباره مأموریتی عجیب و غریب در زمان آینده نزدیک است به طور خلاصه از این قرار است که یک مزدور کهنه کار به نام «تورپ» (با بازی وین دیزل ) مأمور میشود تا دختری 17-18 ساله به اسم «آرورا» را از صومعهای در قزاقستان به نیویورک ببرد. در مسیر انتقال او به غرب، مشکلات فراوانی از جانب گروههای مختلفی پیش میآید که همگی به دنبال این خانم هستند. در آخر هم تورپ به سختی میتواند این دختر را به مقصد برساند و در آنجا متوجه می شود مأموریت وی، همراهی و محافظت میکرده این دختر برای یک گروه شبه مذهبی (تحت عنوان «کلیسای نئو لایت») بوده و قرار است وی مسیح موعود را به دنیا بیاورد!
اگر بخواهیم دقیقتر به فیلم نگاه کنیم باید بگوییم دنیای علمی افسانهای این فیلم، مانند فیلمهای دیگر این ژانر دنیایی شلوغ و پرآشوب و ناآرام است و تلاش برای به عرصه آمدن کسی را به نمایش میگذارد که قرار است به این شرایط خاتمه دهد. نکته جالب این فیلم این است که ما مظهر این دنیای پرآشوب را در شرق میبینیم و وقتی تورپ و آرورا به آمریکا پا میگذارند به دنیایی زیبا و آرام میرسیم؛ علاوه بر اینکه ظاهراً قرار است منجی از این سرزمین موعود سر برآورد.
اگر به نوعی دیگر نگاه کنیم می توانیم آرورا را نیز در نقش منجی ببینیم که قدرتی فوق بشری داشته و خود به مأموریت خویش آگاه است اگرچه در انتهای فیلم با به دنیا آوردن بچه میمیرد. از نکات قابل تأمل این فیلم هم شخصیت توروپ به عنوان محافظ این دو شخصیت است که در ابتدای امر مأموری خشن و فارغ از ارزشهای اخلاقی است.
من برای خوانندگان این مطلب متن دو بخش از فیلم را انتخاب نمودهام تا فکر نویسندگان و کارگردان اثر برای ایشان آشکار گردد. اولین قسمت مربوط به صحبتی است که تورپ با خودش در عالم خواب میکند:
«سیاره رو نجات بده». هر وقت این آگهی رو میخونم، مجبورم بخندم. سیاره رو نجات بده چرا؟ و از کی؟ خودمون؟ پس خدا چی؟ میتونه کمکمون کنه؟! فکر نکنم خدا به ما نشون داده از چیزی که میبینیم. چه طور استفاده کنیم لعنتی، موشهای یک قفس. میخوان بهتر از این باشن. زندگی کثیفه و بعد تو میمیری. فلسفه این آگهی. آره، درسته... بعضی وقتا شانس در خونه رو میزنه».
مطلب دوم که بسیار هم مهم بوده و نگاه تولیدکنندگان را به منجی نشان می دهد به گفتگوی رییس کلیسای نئولایت با دانشمندی است که ظاهراً طرح تولید این منجی به این روش را ریخته و پیاده کرده است. در آنجا رییس کلیسا که زنی قدرتمند است از آن دانشمند مخفیگاه دختر را طلب میکند و مرد طفره می رود و زن می گوید: «او متعلق به من و معجزه من است و به کلیسای من تعلق دارد»؛ مرد هم در جواب میگوید: «کلیسای تو یک دروغ است و تو یک معجزه ناچیز را برای منفعت خودت میخواهی». ما با این جملات به این نتیجه میرسیم که منجی نه از طرف خدا بلکه توسط بشر و گروههایی فاسد و با هدف بهره برداری شخصی ساخته میشوند.
نکته دیگر در مورد این فیلم شکست آن در گیشه بوده که علی رغم بودجه 70 میلیون دلاری فقط 22 میلیون دلار فروش داشت که در آن روزگار شکستی بزرگ برای تهیه کننده و کارگردان به حساب آمد. شاید علت این شکست نه به دلیل داستان بلکه به دلیل پیاده سازی و کاراکترسازی و برخی عوامل دیگر دانست. این نکته از این جهت مهم هست که معمول فیلمهای آخرالزمانی چنینی از اقبال عمومی بالایی برخوردار میشوند ولی شاید بتوان گفت کارگردان این اثر که از قضا فیلمهای پرفروش و قابل توجهی همچون پنجمین علامت ، منفور یا مونیخ را به عنوان بازیگر یا کارگردان در کارنامه دارد بیشتر این فیلمها را در فرانسه و فضای رئال ساخته یا بازی کرده و همچون کارگردانهایی همچون اسپیلبرگ یا امریخ چم و خم فیلمهای آخرالزمانی مخاطب پسند را به دست نیاورده است.
نکته آخری هم که بد نیست به آن اشاره کنیم نام این فیلم یعنی بابل پس از میلاد است. «بابل» در نگاه اساطیری یهودیان صهیونیست و نیز اوانجلیستها، تداعیگر شهری است که در منطقه بین النهرین واقع شده و ادعا این است که در آن قوم یهود پس از سالها اسارت تحت حکومت بخت النصر آزاد شدند و در عقاید امروز اوانجلیست ها و صهیونیست های یهودی، آزادی بابل (که در واقع همان عراق کنونی محسوب میشود) یا فتح آن به عنوان مقدمهای برجنگ آخرالزمان (آرماگدون) و ظهور یا بازگشت مسیح موعود به شمار میآید.
. دانش پژوه مركز تخصصي مهدويت
- Mathieu Kassovitz
- Maurice G. Dantec
- Vin Diesel
- The Fifth Element (1997)
- La Haine (1995)
- Munich (2005)
زهیر دهقانی ـ دوماهنامه امان شماره 47