گاه چنان از دین تصویر میشود که گویی دینداری به معنای زندگی با سختی، تحمل ناراحتیها، سپران روزهای عمر با خمودی و کسلی است و هر چه نشاط و آرامش و زیبایی است در هم سوگند شدن با دنیا و مظاهر آن است؛ اما آیا آرامش مفهومی است که از دنیا خواهی و رفاه طلبی ریشه میگیرد یا مفهومی برخاسته از روح ایمان است؟ در بخش دوم این نوشتار میخواهیم به صورت گذرا در رواق انس با فرازهایی از زیارت آل یس و تأمل در برخی فرازها به آرامش برسیم.
سلام بر تو ای باب الهی
«السلام علیک یا باب الله و دیان دینه»
تشویش و اضطراب، گاه از دست و پا زدنهای بسیار و نرسیدن به هدف پیش میآید. شکستهای پشت سر هم، غالب افراد را دچار یأس و نگرانی از ناکامی میکند. گاه چون کسی هستیم که سعی به ورود از دیوارهای بلند باغ را دارد و هر بار این ناکامی را تجربه میکند، در حالی که در باز است و از آن غافلیم.
اینکه حضرت رسولصلی الله علیه وآله مأمور به سدالأبواب(بستن همه درهای مشرف به مسجد) میشوند و تنها درب خانه امیرالمؤمنین علیه السلام را باز میگذارند، شاید تنها مثالی است برای اینکه حضرت علی علیه السلام تنها راه خدا است؛ امام فقط باب علم نیست؛ او در رحمت و مهر الهی و باب راهیابی به همه خوبی هاست و نشناختن این باب است که عین گمراهی و ناکامی است که:«من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میته جاهلیه».
اگر باب الهی بودن امام زمان (عج) را درک کردیم و ایشان را لحظه به لحظه باب و درب گشایش و فلاح یافتیم، هدف را مقابل خود مییابیم، نه تنها آن را دست یافتنی بلکه موجود و دست یافته میبینیم.
ناامیدی کاذب
اما یأس کاذبی ما را گرفته است؛ گاهی از این و آن میشنویم که زمان، زمان غیبت است و راه بسته. کسی نیست بپرسد که «باب الهی» بودن مگر غیبت و ظهور میشناسد؛ مگر میشود درب الهی، آن هم تنها راه، به روی بندگان بسته باشد؟!پس رود هستی بر کدام مسیر جریان دارد؟
اگر امام را در تمام صفات و شؤون، حاضر یافتیم، اندیشهها و رفتارهایمان رنگ دیگری به خود میگیرد. در این صورت چنانچه تلاشت را بکنی همین امام که باب گشایش است، تو را به آنچه باید برسی میرساند؛ دیگر از شکستت نا امید نمیشوی، تعجیلها به دلت راه نمییابند تا نهادت را دچار برآشفتگی و اضطراب کنند. مهم آن است که بیکار ننشینی. در این صورت است که توکل کار را تمام میکند:«اَلْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إلَى اللّهِ فى راحَه الأَبَدِ وَالعَیشِ الدّائِمِ الرَّغَدِ وَالْمُفَوِّضُ حَقّا هُوَ الْعالى عَنْ كُلِّ هِمَّه دُونَ اللّهِ تَعالى؛ كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسایش و خیر و بركت در زندگى برخوردار است و واگذارنده حقیقى كارها به خدا، كسى است كه تمام همّتش تنها به سوى خدا باشد».
لحظه به لحظه با امام
«السلام علیک فی آناء لیلک و أطراف نهارک»
از عواملی که باعث می شود روح انسان با هر وزشی متلاطم و طوفانی شود، گناه است. گناه ایمان را میبرد و ایمان است که «امن» میآورد. در این فراز به امام عرضه می داریم که من در لحظه لحظه تسلیم شما هستم. این ادعای بزرگی است، اما باید در مسیرش قدم برداریم.
گردش عقربهها، آمدن روز و شب، زنگهای بیدار باشی است که مرا بیدار سازند. آمدهاند تا مرا به یاد عهد خویش و میثاقی که با امام بستهام بیندازند. استمرار این یاد است که مجالی برای تزیین و فریب شیطان نمیگذارد. در سایه این درک است که تمام حرکات انسان، رنگ پاکی به خود می گیرد. زبانش به صدق میگردد و کذب که از مهمترین سببهای تشویش است رخت بر میبندد:«اَلصِّدْقُ طُمَأْنینَه وَ الْكَذِبُ ریبَه؛ راستگویى مایه آرامش و دروغگویى مایه تشویش است».
در رفتار با دیگران، آنچه که رخ مینماید، عدالت است که او با یاد امامی قدم بر میدارد که داعی عدالت دارد و این نوع رفتار است که دل را سامان میدهد و قرار میبخشد که عدل، یعنی قرار گرفتن هر چیز در جایش و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در خطبهای میفرمایند:«وَ الْعَدْلَ تَسْكینا لِلْقُلوبِ؛ عدل و داد را براى آرامش دلها واجب نمود».
پناه
«والغوث و الرحمه الواسعه»
گاه، تراکم گناهان، سایه سنگین نا امیدی را بر انسان میاندازد و نه تنها او را از برداشتن گامهای جدید باز میدارد، بلکه خود، زمینه گناهان بعدی را پیش میآورد. از سویی برای برخورداری از ایمان با خود کلنجار میرود و از سویی دربها را به روی خود بسته میبیند. این ها به آن خاطر است که وسعت مهربانی امام را با تنگ نظریها و کینه ورزیهای خود گره زدهایم و چون خود به امام مینگریم؛ حال آنکه بایست چون او به امام بنگریم که او خلیفه الله است در همه صفات. او رحمت الهی در زمین است و همواره پناه بندگان.
امام آن کشتی نجاتی است که مرا از موجهای سهمگین زمانه نیرنگ و ریا عبور میدهد و در پناه اوست که از تلاطم دریای طوفانی به ساحل آرامش میرسم.
من را به او سپردهاند
«السلام علیک أیها الإمام المأمون»
قرآن کریم بارها انسان را به ایمان دعوت میکند؛ ایمانی که اطمینان و آرامش یافتن با خداوند است و این دعوت را منحصر به اهل کفر نمیکند که از اهل ایمان نیز میخواهد که ایمان بیاورند:«یا أیها الذین آمَنوا آمِنوا...».
رسول و امام، خود به قله این اطمینان و آرامش رسیدهاند و میخواهند دیگران را نیز با خود به اطمینان و آرامش برسانند چرا که آرامش حقیقی در ایمان است؛ امام صادق علیه السلام فرمود:«دل میان سینه و گلوگاه لرزان است تا به ایمان گره خورد، و چون به ایمان بسته شد قرار گیرد و این است گفتار خداى متعال: «وَ مَنْ یؤْمِنْ بِاللَّهِ یهْدِ قَلْبَهُ؛ و آن كه ایمان به خدا آرد در دلش راه یابد و آرام گردد».
آنان به برکت آن که ذرهای در این «ایمان» تردید نداشتهاند و آن را از تمامیت نینداختهاند به این اوج رسیدهاند:«الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛ كسانى كه ایمان آوردهاند و ایمان خود را به شرك نمىآلایند، ایمنى از آن ایشان است و ایشان هدایت یافتگانند» و در سایه این ایمان شایسته آن شده است که خدا بزرگترین امانت را، دینش را و خلقش را به او بسپارد. او «امین الله» است.
امام با برداشتن اسباب پریشانی و رساندن من به «ایمان» و اطمینان، در دلم قرار و سکونی مینشاند که خود بستر اصلی رشد ایمان است؛ اثر این ایمان است که در همنشینی با کسانی که نوری از ایمان در دلشان است، ما را تسکین می دهد چنان که فرمودند:«به راستى كه مؤمن با برادر مؤمنش آرامش پیدا مىكند، چنان كه تشنه، با آب خنك آرامش مىیابد» و چه همراهی بهتر ومطمئنتر از امام که امام همراهی است دلسوز و مهربان و پناه بندگان که «الْإِمَامُ الْأَمِینُ الرَّفِیقُ وَ الْوَلَدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ كَالْأُمِّ الْبَرَّه بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَاد؛ امام، امینى رفیق، پدرى شفیق، و برادرى همزاد است، همانند مادرى نیكوكار نسبت به فرزند خردسال است، پناهگاه بندگان است».
. دانش پژوه مرکز تخصصی مهدویت.
. مصباح الشريعه، ج 1، ص 175.
. نهج الفصاحه، ح 1864.
. من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 568.
. المحاسن، ج1، ص 249.
. الكافى، ج 2، ص 247.
. تحف العقول، ص 439.
قنبرعلی آل بویه ـ دوماهنامه امان شماره 47