نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

وقتی نوروز، ناگهانی می‌آید!

به نیمه‌های اسفند که می‌رسیم همه‌چیز رنگ تحول می‌گیرد و گویی اتفاق تازه‌ای در شرف وقوع است. قرار است همه‌ چیز به پایان برسد و زمانه تمام شود. همه‌جا صحبت از تسویه‌حساب است. بعضی‌ها کم آورده‌اند، بعضی‌ها اضافی و بعضی دیگر منتظر امدادها و کمک‌های خارج از برنامه نشسته‌اند. زمان سریع‌تر از حالت عادی سپری می‌شود . روزها، زمستانی‌تر از قبل، کوتاه‌ و کوتاه می‌شوند. تغییرات جدی به‌نظر می‌رسند. کارها باید به اتمام برسد. از اضافی آنها صرف‌نظر می‌شود و اگر نتوان آنها را به سامان رساند، باید تعطیل کرد تا روز و روزگاری دیگر از راه برسد. خیابان‌ها و اجتماعات شلوغ شده است و همه از یک سو به سوی دیگر در حرکت‌اند. بعضی تازه به فکر افتاده‌اند و بعضی دیگر تازه از راه رسیده‌اند و خلاصه همه‌چیز یک جور دیگر است. حتی دنیای درون آدم‌ها هم به هم ریخته است و اصلاً این همه این در و آن در زدن ریشه در بلبشویی‌ دارد که در درون آدم‌ها به راه افتاده است. هرچند ساعت یک‌بار آدم‌ها می‌ایستند و از خود می‌پرسند که دیگر چه کاری باید انجام دهند و چقدر زمان دارند. تازه وقتی حساب کارها و دوروبری‌ها را صاف کنی، به خودت می‌آیی و سراغ خودت را می‌گیری؛ از سر و وضع و لباس‌هایت گرفته تا غم‌ها و آرزوهایت. گوشه‌ای می‌نشینی و چشمانت راه می‌کشند. یاد فروردین و اردیبهشت و خرداد می‌کنی و بعد سراغ تابستانی که گذشت را می‌گیری و همین‌طور تا اسفند جلو می‌آیی؛ کارهایی را که کرده‌ای و آنهایی که می‌‌خواستی انجام دهی اما نشد. لازم نیست که حتماً کسی را از دست داده باشی یا اتفاق بدی را تجربه کرده باشی، همین که یک‌سال گذشت و تو در پایان آن ایستاده‌ای، احساس خاصی دارد و دلت بی‌خودی بی‌تاب می‌شود. آسمان هم این روزها غوغا می‌کند. اصلاً در صبح‌های روزهای آخر اسفند، همه‌چیز و همه‌کس، همه گل‌ها و گیاه‌های تازه سبز شده، همه جوانه‌های تازه سر زده و حتی آجرها و آسفالت‌ها و آنتن‌های روی پشت‌بام‌ها جور دیگری با آدم حرف می‌زنند تا این تغییر و تحول نه فقط دادوستد آدم‌ها و درون آنها، که تمام هستی تو را در بر بگیرد.
نوروز است دیگر. اگر نجومی‌ هم نگاه کنی، هنگامه انقلاب در سیر زمین و خورشید است و این یعنی آنکه طبیعت نیز به پایان خود نزدیک می‌شود. هنگامه‌ای است که تغییرات بیشتر از هر زمان دیگر احساس می‌شوند. چرتکه بیاندازی، این روزها هم مثل روزهای دیگر تقویم هستند اما این حس و حالی که الان وجود دارد، در هیچ روز و ساعتی پیدا نمی‌شود. همه آدم‌ها در طول سال، کوچک و بزرگ، می‌دانند که نوروز می‌رسد و سال به پایان آن می‌رسد و همه‌چیز نو می‌شود اما انگار هیچ‌کس باور نکرده‌ است. تنها گوشه ذهن آدم‌ها به نوروز رسیده است و باقی وجود آنها درگیر روزمرگی‌ها و بده‌بستان‌های جاری زندگی است. اما وقتی به اسفند می‌رسیم ماجرا جدی می‌شود. آنچه همه می‌دانستند و می‌گفتند، نزدیک می‌شود و عن‌قریب واقع می‌شود. از اینجاست که آن همه رفت و آمد و های‌وهوی پیدا می‌شود و هرکه را ببینی، به کاری مشغول است.
مسئله این است که همه می‌دانستند نوروز می‌رسد اما هیچ‌گاه آن را باور نکرده بودند و با آن نزیسته بودند و از این رو هیچ وقت حس و حال روزهای پایان اسفند را تجربه نمی‌کردند. نوروز برای اکثر آدم‌ها یک اتفاق خارج از برنامه و فوق‌العاده است که می‌دانند می‌رسد اما دلیلی برای استقبال از آن در طول سال ندارند و تنها وقتی صدای پای آمدنش به گوش رسید، تازه از خواب برمی‌خیزند و دست‌به‌کار می‌شوند. اما مسئله برای همه این‌طور نیست. عده‌ای، اگرچه کم، هستند که از فروردین فکر نوروز را برداشته‌اند و تحویل سال از هم‌اکنون در برنامه‌ریزی و طرح‌بندی‌های آنان حضور دارد. آنها کارهای‌شان را با نوروز تنظیم می‌کنند و از هم‌اکنون در فکر حساب و کتاب پایان سال به سر می‌برند. قبول دارم، تعدادشان کم است اما تا بوده همین بوده که راه‌های موفقیت، باریک و کم‌ مشتری باشد.
بازمی‌گردیم و دوباره حساب می‌کنیم. نوروز از راه می‌رسد. این یعنی این که طبیعت به پایان یک مرحله از زندگی خود نزدیک می‌شود و آماده مردن و رستاخیز دیگری است. این یعنی اینکه جامعه انسانی به منزل نهایی خود رسیده و همه روابط و تعاملات آدم‌ها بر محوریت این تغییر، شکل می‌گیرد و این یعنی اینکه هر انسان، پایان دیگری را تجربه می‌کند و در انتظار شروع دیگری به سر می‌برد.
اولی ما را به یاد قیامت می‌اندازد؛ بساط همه‌چیز جمع می‌شود و هستی درهم پیچیده می‌شود تا رستاخیز محقق گردد. دومی ما را به ظهور پیوند می‌دهد؛ بساط زیست ظالمانه و تاریک اجتماع انسانی در طول تاریخ از میان برچیده می‌شود تا نور به دالان تاریخ جریان یابد. و سومی بانگ سفر را در قافله وجود ما به صدا درمی‌اورد تا ترک این خانه و قصد آن خانه کنیم.
اکنون مسئله این است که ما چه نسبتی با این تحولات داریم و اینها چه قدر در زندگی ما مؤثرند و این تأثیر چگونه است؟ آیا همان‌طور که نوروز برای اکثر مردم ناگهانی از راه می‌رسد و به اتفاقی اگرچه محتمل و حتی قطعی در ذهن اما بیگانه در عمل تبدیل شده است، ما نیز مرگ، ظهور و قیامت را دور می‌پنداریم و تنها در گوشه‌‌های ذهن خود میزبان آنها هستیم یا آنکه وضعیت به‌گونه دیگری است؟ مرگ، ظهور و قیامت که می‌توان از همه آنها به یوم‌الموعود تعبیر کرد، در زندگی ما چه حضوری دارند؟ آیا یوم‌الموعود تنها آن هنگام که فرا برسد مهم می‌شود یا آنکه در برنامه ریزی و طرح‌بندی امروز ما برای زندگی، نقش دارد؟ چگونه می‌توان از این ور و آن ور زدن‌ها و هیاهوها و سرگشتگی‌های یوم‌الموعود به دور بود و در آن بی‌نصیب نماند؟ آنها که با طلوع آفتاب از خواب برمی‌خیزند فرصتی برای نماز ندارند، آیا نباید پیش از طلوع آفتاب یوم‌الموعود به نماز ایستاد و خورشید را به انتظار ماند؟
تعطیلات نوروز فرصت مناسبی است تا پاسخ مناسبی برای این پرسش‌ها بدست آوریم.

آخرین ویرایش
در 1394/8/13 14:05 توسط زهره رجبی شیزری

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366