در هیاهوی زندگی امروزی، خیلیها مانند کلافی سر در گم، گم شدهاند و خیلیها مقصد را فراموش کردهاند. در دریای زندگی بسیاری از افراد، آن قدر امواج گلآلود و وحشتناک هست که تماشای آن چیزی جز اضطراب و پریشانی نصیب اطرافیانشان نمیکند. برخی هم آسمان دلشان، آنچنان آبی و وسیع هست که وقار و آرامش را به دیگران هدیه میدهند؛ حتی با ستارههای زیبای اخلاق نیکویشان، شبهای تاریک بدیهای دیگران را زیبا میکنند و جز زیبایی از خود اثری بر جای نمیگذارند.
بهترین سبک زندگی که گم شده خیلی از ماهاست و جای خالی آن در تار و پود زندگی ما به روشنی پیداست، راه و روشی است که بزرگان دینی ما، با بیانات مختلفی آن را مطرح کردهاند و بسیاری از افراد، آن را در زندگی خود به كار بستهاند و آن را نهادینه کردهاند و برخی نیز، با ریختن خون خود به پای این راه و روش، رنگ و بوی زیباتری به آن بخشیدهاند.
بیشک کسانی که میخواهند در زمان غیبت امام عصر (عج ) بهترین سبک زندگی را به دست بیاورند و به آن عمل نمایند، باید با شاخصههای سبک زندگی مهدوی آشنا شوند. یکی از مهمترین شاخصهها در این زمینه «راضی نبودن از وضع موجود و کنده شدن از آن وضعیت» است. معنای روان این شاخصه عبارت است از «مبارز بودن» و این همان نکتهای است که شهدای گرانقدر ما همواره به آن توجه ویژهای داشتند و انتظار را عملاً برای تمام کسانی که چشم به راه امام زمان (عج) هستند، تفسیر کردند. شهدایی که در زمانی نزدیک به زمان ما و در شرایطی مشابه با شرایط زندگی ما، به بهترین سبک، زندگی میکردهاند. شهدایی که گویی مسافرانی از ملکوت بودند و در بین ما آمده بودند تا درس انتظار را به ما بیاموزند و ما را همانند خود از یاران آخر الزمانی امام عصر (عج) نمایند.
اگر ما به روایاتی که در زمینه انتظار و مقام و منزلت منتظران بیان شده است نگاهی گذرا داشته باشیم، به این نکته پی میبریم که ادبیاتی که در این زمینه به کار رفته است، ادبیات حماسه و مبارزه هست. این که امام سجاد علیه السلام میفرمایند:«هر کس بر دوستی ما در دوران غیبت قائم ما ثابت و استوار بماند، خداوند پاداش هزار شهید از شهیدان بدر و احد را به او ارزانی میدارد» و یا این که امام صادق علیه السلام میفرمایند: «هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد، همانند کسی است که با حضرت قائم در خیمهاش بوده باشد، سپس حضرت چند لحظهای درنگ کردند؛ آن گاه فرمودند: نه، مانند کسی است که در خدمت حضرت، شمشیر بزند. سپس فرمودند: نه ، همانند کسی است که در پیشگاه رسول خدا شهید شده باشد» و روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد، گویای این مسأله است که ادبیات انتظار، ادبیات مبارزه و جهاد اکبر میباشد. این که «شهید زین الدین» که از افتخارات و قهرمانان ملی ما است این طور بیان میکند که «باید ویژگی یك منتظر را داشته باشیم و منتظر امام زمان باشیم. در زمان غیبت امام زمان به کسی منتظر میگویند که منتظر شهادت باشد. خدایا شهدا در انتظارند، مردم ما در انتظارند، مستضعفین جهان در انتظارند» گویای این مطلب می باشد که درك صحیحی از انتظار داشته است و شاخصه راضی نبودن از وضع موجود رابه خوبی در رفتار و کردار و سبک زندگیش، نهادینه کرده است. وقتی صفحات تاریخ را ورق می زنیم تا بهترین سبکهای زندگی را پیدا کنیم، باید صفحات زیبای کتاب زندگی شهدا را با حساسیت ویژه ای ورق بزنیم چرا که به جرأت میتوان زندگی زیبای شهدا را به عنوان بهترین الگوی سبک زندگی مهدوی بررسی کنیم، به همین خاطر نباید به شکل سطحی به زندگی شهدا نگاه کنیم بلکه باید با دقت در سطر سطر خاطرات و دست نوشتهها و وصیتنامههای آنان، توجه نماییم تا بهترین راه و روش و سبک زندگی اسلامی را به دست آوریم و با ترویج آن در جامعه، چمرانها، همتها، جهانآراها، زین الدینها و باکریهای امروزی را شکوفا کنیم.
بدون تردید، همه ناهنجاری جامعه را میتوان با الگوبرداری از سبک زندگی شهدا که برگرفته از سبک اصیل اسلامی است، از بین برد، چرا كه آنان به خوبی و از روی اصول، زندگی كردند؛ با عقیده، نفس میكشیدند و آگاهانه عمل میکردند و با چشمی باز، مسیر خوشبختی را پیمودند.
اگر کتاب خاطرات شهدا را برداری و آرام آرام ورق بزنی و با تأمل بخوانی، میبینی که «ساده زیستی»، «از خود گذشتگی»، «دوری از ناهنجاریها»، «رابطه زیبا با پدر و مادر و خانواده»، «استقامت در برابر مشكلات»، «شجاعت و شهامت»، «به فكر دیگران بودن»، «عبادت و بندگی خدوند»، «دوری از شهرت » و ... در زندگی آنان موج میزند كه هر كدام از اینها نیاز به تدبر و تأمل بسزایی دارد. یكی از زیباترین سبكهایی كه در زندگی شهدا جریان داشت این بود كه آنان به شدت از شهرت و منیت و مطرح كردن خودشان پرهیز میكردند حتی فرماندهان جنگ، طوری رفتار میکردند که خیلیها نمیدانستند آنها فرمانده هستند. شهید اسماعیل دقایقی که فرمانده لشکر بدر بود، معمولاً شبها به چادر رزمندهها میرفت و چادرها را نظافت میکرد. وی آن قدر خاکی و بیادعا بود که یکی از بچهها به او گفته بود: «چرا نیامدی چادر ما را تمیز کنی» و شهید دقایقی هم جواب داده بود: «چشم؛ امشب میآیم.»
کمی جلوتر را اگر ورق بزنی شهید «ابراهیم ملكوتی» كه فرمانده تیپ امام سجاد علیه السلام بود را مشاهده میکنی که در مورد خودش و كارهایش خیلی كم حرف میزد و وقتی كه از صدا و سیما برای مصاحبهای از او دعوت شده بود، جواب رد میدهد و اینطور میگوید كه: « كار برای خدا گفتن ندارد».
چند صفحه جلوتر را اگر باز كنی« شهید علی عاصمی» را مشاهده میكنی كه به علت مجروحیت در عملیات آزادسازی بستان در یكی از بیمارستانها بستری شده است و وقتی كه عكاس یكی از مجلات می خواهد از او عكس بگیرد، به او اجازه نمیدهد و میگوید: «من نمیخواهم عكسم توی مجله چاپ شود».
اگر همینطور بخوانی و جلو بروی به وصیت نامه شهید «قنبر آقایی » برخورد میكنی كه اینطور نوشته است: «پدر و مادر مهربانم...خوشتر آن دارم كه قبرم را از زمین برجسته نسازید. فقط طبق معمول مطابق قبور همه محرومین بدون تشریفات باشد».
دیگر در مورد این نكته كه بسیاری از آن راستقامتان حتی آرزو داشتند كه جسمشان هم گمنام باشد و با گمنامی تمام به دیدار محبوبشان بروند، چیزی نمینویسم.
آری شهیدان چون بهترین سبك زندگی را انتخاب كرده بودند، وقتی بر زمین میافتادند، ملائكهها به احترامشان بلند میشدند.
میخواهی بیشتر از سبك زندگیشان بدانی؟ كتاب را نبند. بقیه را خودت ورق بزن و بخوان...
. کمال الدین و تمام النعمة، ج 1 ، ص 323.
. بحارالانوار، ج2 ، ص126.
مهدی اعتمادی ـ دوماهنامه امان شماره 45