ای چشمه حیات، به چشمان داغدار
تاج قدم نما و نمی بر دلش گذار
گل کی شکوفه میدهد از قلب این شکاف؟
باران ببار بر ترک لحظههای تار
صد آسمان ستاره، هزاران هزار ماه
عالم سیاه و تار، چو خورشید در کنار
امروز را ببین که به ظلمت نشسته است
روز است و بیامان به قلوب سیه دچار
نوری بتاب تا دل شبها شود سفید
یا قلب قیرگون جهد از سینه بیقرار
اشک یتیم، ناله آن همسران عشق
آن قلب چاک چاک مادر در انتظار یار
دست اسیر حلقه به آن میلههای ظلم
پای امیدوار به چشمان پایدار
دلهای خسته، قلب شکسته، هزار درد
این سردی خزان طلبد گرمی بهار
یا صاحبالزمان، همه در انتظار و زار
عالم کویر و تشنه باران بیا ببار
سیدجعفرعلوی
ای دهـانـت، چـشـمـه آب حـیات
شــمــع رویــت آفــتــاب کــایــنــات
تـا دلـم از شـادی وصـلـت نمـانـد
از کـمـنـد غـم نـمـی یـابــم نـجـات
گریه را مپـسند هر دم تا بـه کی
پیش چشم از گریه جیحون و فرات
زاتش هجرت تن خاکی بسوخت
تــا کــدامـیـن بــاد آرد ســوی مـات
هر که بـی تو زنده ماند مرده بـه
جـز وصالت نیست مقصود از حـیات
گر ندیدی سبـزه ای بـر آب خـضر
گـرد آن شـکـر بـبـین رسـتـه نـبـات
بـت پـرسـتـان گر ز تـو آگه شوند
یــاد نــارنــد از بــتــان ســومــنــات
از شـراب شـب نشینان در خـمار
هـات کأسـا یـا حـبـیـبـی بـالـغـدات
هـمــچــو ذره در هـوای مـهـر تــو
نیست خسرو را دمی صبـر و ثبـات
امیرخسرو دهلوی
در دفترم هزار معما نوشته ام
یعنی که باز نام شما را نوشته ام
خورشید پشت کوه! ببین دفتر مرا
امشب هزار مرتبه فردا نوشته ام
هر چند مرده ام، به امید کمی نفس
این نامه را برای مسیحا نوشته ام
اصلاً قبول، دیر رسیدم سر کلاس
اما اجازه؟! مشق شبم را نوشته ام
عمری است روی تخته سیاه نگاه من
تصمیم...نه! که غیبت کبری نوشته ام
پشت در کلاس فقط گفته ای و من
از درس انتظار تو املا نوشته ام
جان مرا بگیر و بیا! من در این غزل
خود را برای روز مبادا نوشته ام
از عمق چشمهام تمام مرا بخوان!
من نامه ای بلند ولی نا نوشته ام
زنگ کلاس، بغض تو موضوع انتظار
از جمعه های غم زده انشا نوشته ام
آقا ببخش! در ورق خیس زندگیم
خطم بد است و باز شما را نوشته ام
سرتا سر حروف الفبایت عشق بود
آقا نگو! بدون الفبا نوشته ام
حسن اسحاقی
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی
این کودک فراری خود را قبول کن
رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!
مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن
گر بینوا و پست و حقیریم و رو سیاه
اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن
گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم
رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن
مجید لشگری
ای ماه پشت ابر، خورشید پشت کوه
ای یادگار ماندگار، ای عشق پر شکوه
ای انتظار محض، ای مظهر امید
ای آبروی صبر، ای نرگس سفید
دنیا پر از غم است، بازار ماتم است
در این غروب سرد، جای شما کم است
آقا حضورتان، آرامش دل است
طعم نبودتان، طعم هلاهل است
جان با حضورتان جانانه میشود
ویرانههای عشق، کاشانه میشود
از پردههای غیب، روزی عبور کن
ای ماه پشت ابر، آقا ظهور کن
طاهره سادات فاطمی
دوماهنامه امان شماره 45