حال اگر به این جستجو را در معادلههای انگلیسی (Life style) و یا عربی (نمط الحیاه + نمط العیش) و یا به زبانهای دیگر جستجو کنیم با فراوانی و پراکندگی بیشتر در مدلها و سبکها مواجه میشویم. اینجاست که بحثی که تصور میشد که بتواند به نظامسازی و الگوسازی برای نظامهای آشفته و بحرانزده زندگیهای معاصر بپردازد، خود باعث حیرت افزایی فزونتر میگردد.
از این منظر وقتی با دید کلاسیک و آکادمیک به منابع دانشگاهی و یا پژوهشی در این موضوع مراجعه میشود، شاهد نگاه حداقلی به موضوع هستیم و به صرف اکتفا به آن منابع هیچگاه نمیتوان به بحث مفیدی در زمینه سبک زندگی با رویکرد دینی و اسلامی رسید. در منابع دینی و نوشتههای حوزوی هم هنوز که هنوز است، فقر متون علمی روز آمد و مفید و کاربردی به چشم میخورد. از این نگاه میتوان به آسیبشناسی اغلب نشریات و همایشها و برنامههای رسانهای مرتبط به بحث سبک زندگی هم پرداخت. مجموعه اتفاقهایی که با وجود فراوانی در چند ماه اخیر از تکرار و سطحیزدگی و شعاری بودن آکنده است و اینجاست که این پرسش مطرح میشود که:
اصولاً آیا بحث سبک زندگی، ظرفیت تحمل مسئولیت اسلامی و دینیسازی زندگیهای روزمره را ندارد و یا اینکه برای رسیدن به این جایگاه و مأموریت، ابتدا باید مبانی و مبادی بحث سبک زندگی خوب فهم و استقرا و استخراج شود تا آن گاه بنیان و ساختمانواره و سبک زندگی دینی و اسلامی پیریزی و به روز سازی گردد.
در مقام کشف مهمترین مبنا و پیشنیاز برای بحث فهم زندگی میتوان گفت، اشکال از آنجا ناشی میشود که وقتی میگوییم سبک زندگی، در حقیقت موضوع و یا متعلق مستقر در این واژه که «انسان» باشد را خیلی راحت به بداهت خود واگذار کردهایم. چرا که وقتی زندگی بدون هیچ اضافهای استعمال گردد معنای وسیعی دارد؛ ولی وقتی ترکیب کلمه سبک زندگی به کار برده میشود بیانگر زندگی هوشمند و ارادهای است که میتواند شکلها و شیوههای گوناگونی بیاید و این اتفاق در بین موجودهای زنده، تنها در انسان رخ میدهد.
بدین جهت بحث سبک زندگی مبتنی بر موضوع انسانی است و بدون این موضوع اصولاً نه زندگیای است و نه سبکی و از آن سو وقتی انسانی باشد به تعداد نگاهها به انسان و یا تعریفها از او و یا مرز بندیها برایش، میتوان شاهد سبکهای زندگیهای فراوانی بود.
از این منظر است که شاهد سبک زندگی آمریکایی، سبک زندگی اروپایی، سبک زندگی هندی از جهت جغرافیایی و یا سبک زندگی مسیحی، سبک زندگی یهودی، سبک زندگی اسلامی از جهت مذهبی و یا سبک زندگی اسلامی سنیّ، سبک زندگی اسلامی وهابّی (تکفیری) و سبک زندگی اسلامی- شیعی و غیره از جهت فرقهای هستیم.
پس کثرت و تنوع در بحث سبک زندگی شناسی، ناشی از کثرت تعریفها از موضوع این بحث است و در مقام آسیبشناسی و یا انجام مطالعات تطبیقی و یا طراحی نظام واره درست و صحیح و جامع هم بدون لحاظ به این پیش نیاز تمامی فعالیتهای انجام شده ابتر خواهد بود و همین عامل، دلیل ثمردهی نشستها و همایشهای جاری در این زمینه است.
البته وقتی سخنی از انسان و یا انسانشناسی به عنوان پیشنیاز بحث سبک زندگی میشود، معضل بعد، خطر فرو غلتیدن این ضرورت به دو آسیب دیگر است و آن پیشینه بحثهای انسان شناسی دانشگاهی صرف و یا حوزوی صرف است، چرا که انسانشناسی دانشگاهی و یا همان «انترپولوژی» نگاهش به انسان تنها زمینی، مادی و تاریخی (مبتنی به نظر تکامل) است. انسانشناسی حوزوی هم که بیشتر در قالب فلسفه و عرفان اسلامی خود را نشان میدهد، گرفتار مباحث معرفتی مفصل ماورایی و یا کلینگری است و کمتر نسبتی با زندگی واقعی و یا حقیقت خارجی آدمی دارد. همین دوگانگی و یا بیگانگی روشها و دستاوردها باعث فاصلهها در دیدگاهها، بحرانزایی در سبکزایی و آشفتگی در فضای علمی بحث سبک زندگی شده است.
در مقام رفع این همه چالشها و فاصلهها و ناکارآمدیها به نظر میرسد راه حل در تشکیل کارگروههای ترکیبی و تلفیقی حوزوی- دانشگاهی با هدف بازخوانی مجدد در واقعیت است:
اول، بازخوانی واقعیت انسان خود انسانیمان و دوم، باز خوانی واقعیت انسان در نگاه دینی
بدیهی است در این بازخوانی، مبانی و یا روشها و یا دستاوردهای هر دو حوزه علمی قابل استفاده خواهد بود. (به دور از تحمیلگری پیش فرضهای اثبات نشده علمی و یا فلسفی) و این میان کاراکتر انسان خارجی در کنار قرائت ماورایی مستند از او (وحی قرآنی)، کمک میکند تا ترکیب روشهای علمی و فلسفی (دینی) به باز خوانی دوباره این انسان بپردازند و به عنوان نمونه به پرسشهای زیر پاسخ دهند که:
در زمینه بازشناسی ذات انسان:
ـ وجود آدمی چیست؟ و از چه تشکیل شده و ترکیب یافته است؟
آیا وجود آدمی تک بعدی است یا دارای ابعاد میباشد؟ چرا و به چه دلیل؟
ـ اگر انسان دو بعدی است، رابطه و نسبت ابعاد به همدیگر چگونه است؟
ـ آیا وجود ماورایی انسان با روش علمی برای مخاطب عام، قابل اثبات است؟
ـ نسبت فطرت با روح به عنوان بعد ماورایی انسان چیست؟
زمینه بازشناسی جنسیتی انسان:
ـ انسان از جهت جسمی جنستی است، گستره و دامنه تمایز جنسیتی او از جهت جسمی تا چه حد است؟
ـ اگر انسان مرکب از جسم و روح است، آیا تمایز جنسیتی جسمی بر روح هم اثر میگذارد؟
ـ اصولاً اگر روح بخواهد تعریف جنسیتی بیاید، چگونه خواهد بود؟
ـ چرا با وجود اهمیت بحث مطالعات زن در منابع دینی، در فلسفه و عرفان اسلامی با وجود گستردگی مباحث انسان شناسی، بحث زن پژوهشی کاملاً حذف و یا به حاشیه رفته است؟
ـ آیا بحث زن پژوهی در بحث انسان شناسی و یا سبک زندگی پژوهی کاربرد و کارایی دارد؟
ـ آیا مبتنی بر نظریه زوجیت قرآنی، بحث تمایز جنسیتی انسانی چه جایگاهی در تعریف شخصیت و نقشهای مردانه و زنانه خواهد داشت؟
ـ آیا در جامعهسازی و مبتنی بر نظریه زوجیت در واقعیت و حقیقت انسانی بر جای نظریههای اصالت فردگرایی و یا اصالت جامعه گرایی و یا اصالت التقاط (هر دو گرایی) میتوان نظریه اصالت خانواده را ارائه دارد؟
ـ اصولاً چرا فرایند رشد در زندگی انسانی وجود دارد؟ و دانشی مثل روانشناسی چه تعریفی از رشد دارد؟
ـ وقتی که وجود آدمی ترکیبی از جسم و روح است، فرایند رشد ترکیبی او چگونه خواهد بود؟
ـ اگر فطرت (قابلیت های روح آدمی) دارای گرایشها، ادراکات و کنشها است؛ این قابلیتهای فطری انسان در حد فاصل تولد تا بلوغ چه روندی را طی میکرده و پس از آن تا 40 سالگی چگونه خواهد بود؟
ـ در گرایشهای گوناگون فطری و جسمی، اولویتهای تربیت و توجه کدامند؟
در زمینه انسان شناسی تاریخی:
ـ انسان شناسی تاریخی به عنوان هویت شناسی او چه ضرورتی دارد؟
ـ درباره نقطه پیدایش انسان بر زمین تا کنون چه نظریههایی وجود داشته و بازتاب هر نظریه چه میباشد؟
ـ چرا ادیان ابراهیمی بر نظریه آفرینش اصرار دارد؟
ـ نگاه دین به تاریخ پژوهی و شیوه آن چیست؟
ـ آیا برای زندگی انسانی میتوان چشماندازی در آینده تصور کرد؟
این چشم انداز از نگاه ادیان، نظریهها علمی و مکاتب فلسفی چه تصوری دارد؟
ـ چرا ادیان و فرقههای آسمانی اغلب سلفیگرا (گذشته گرد) و مکاتب علمی غالباً حالنگر میباشند؟ ادعای تشیع برای آینده گرایی به چند معناست؟ و پرسشهای فراوانی که نسبت یک تک عنصر انسانی را با جامعه و فرهنگ و اقتصاد و غیره تعریف میکند، پرسشهایی که تا نظام نیابند و فرایند شکلگیری آنها به ارائه تعریفی جامع و کامل از انسان آن هم انسان مرد و انسان زن نباشد، اصلاً نمیتوان بحث از سبک زندگی کرد. چرا که سبک زندگی مبتنی بر بحث خانواده است و حداقل عناصر انسانی خانواده هم یک زن و یک مرد میباشند.
در بحث سبک زندگی با قرائت اسلام شیعی، اهمیت این بحث انسانشناسی آنجا بیشتر میشود که بدانیم اصولاً زندگی شیعی به عنوان مدعی پویاترین و جامعترین دین، در پیوند کامل با امام معصوم است. امام معصومی که تعریف عرفانیاش، انسان کامل است. پس در نگاه قرائت شیعی بحث انسان شناسی دو رویکرد مییابد: یکی بحث شناخت انسان کمالجو و دیگر بحث انسان کامل.
از این منظر بدون انجام این مطالعه دو سویه و رابط و نسبت مستمر و پیوندی که در اندیشه شیعه به واسطه استمرار اصل امانت، بین زندگی انسان کمالجو با زندگی زمانمند انسان کامل است اصولاً سبک زندگی اسلامی ـ شیعی ماهیتی متفاوت حتی از تمامی سبکهای زندگی اسلامی مییابد؛ و از همین منظر، اصل امامت و جایگاه بنیادین آن در مکتب تشیع که امروز در بحث مهدویت تجلی یافته است حتی بحث سبک زندگی شیعی را میتوان با عنوان بحث سبک زندگی مهدوی و یا سبک زندگی منتظرانه به مطالعه و پژوهش و گفتمان گذاشت.
سخن آخر اینکه:
تجربه بیداری اسلامی در فرصت دو سال گذشته نشان داد که گهگاه تحولات تمدنی و یا تحولات منطقهای و اجتماعی باعث پیدایش فرصتها و تهدیدهایی برای اندیشه و جوامع حق میگردد، به شرطی که آنها مواجهه عالمانه و اقدام مناسب سریع و متناسب با شتاب تحولات از خود نشان دهند. البته این تجربه در بیداری اسلامی به علت عدم انجام این دو شرط، متأسفانه راه به جایی دیگر برد که در این ماهها دیگر اصلاً کسی حتی نام این واژه را نمیبرد.
تجربه سبک زندگی هم در صورت مواجهه عالمانه و درک پیش نیازها و انجام مطالعات موازی بنیادین و کاربردی میتواند سرنوشت روشن و دستاوردهای فراوان داشته باشد. اگر ما...
. به عنوان یک یادآوری جالب اینکه وقتی در واقعیت انسانی شاهد دو صنف انسان مرد و انسان زن هستیم. تنها مکتبی که قائل به وجود مرد معصوم و زن معصومه (امامان و حضرت زهرا) است، مکتب تشیع میباشد.
محمد رضایی ـ دوماهنامه امان شماره 45