نیاز ما به هویت جمعی
انسانی که در جامعه زندگی میکند، هر لحظه به داشتن هویت و شخصیت جمعی نیازمند است و معمولاً هویت و شخصیت خود را با شغل، خانواده یا قوم خود معرفی میکند. کسی که چنین هویتی نداشته باشد حتی پیش خودش هم گُم شده است و لطمه شخصیتی سنگینی به او وارد خواهد شد. به عنوان مثال کسی که در یک قوم یا در یک شهری زندگی کند که در آنجا هیچ کسی را ندارد که به او افتخار کند، معمولاً لطمه شخصیتی میخورد. یا کسانی که در جهان غرب زندگی میکنند و بسیاری از آنها نمیدانند یا مطمئن نیستند پدرشان کیست، یک لطمه شخصیتی بزرگ میخورند.
هویت جمعی، حاصل شیوه زندگی
گاهی اوقات نحوه زندگی کردن ما، هویت جمعی ما را تشکیل میدهد؛ یعنی انسان در جهت معرفی هویت قومی یا هویت شخصیتی خود از رفتارها و سبک زندگی خود استفاده میکند. مثلاً میگوید: «ما رسم داریم که اینگونه رفتار میکنیم...» چون همین هویت جمعی برای انسان انرژیبخش است و انسان به آن افتخار میکند.
معمولاً وقتی میخواهیم هویت خود را درک کنیم به سراغ خصلتهای پایدار و افتخارآمیز خود میرویم. مثلاً میگوییم «ما ایرانیها آدمهای شجاعی هستیم» «ما ایرانیها مهربان و مهماننواز هستیم»؛ یعنی در معرفی خود به سراغ عناصری از سبک زندگی میرویم. لذا اگر کسی سبک زندگی نداشته و یا در سبک زندگی خودش، هیچ خصلت پایدار و افتخارآمیزی نداشته باشد او در واقع هویت- كه همچون شناسنامه اوست- ندارد. چون او در زندگی خود چیزی ندارد که به صورت دائمی و فراگیر تا آخر پای آن ایستاده باشد. بنابراین برای داشتن عزت در زندگی، نیازمند هویت و به تبع آن سبك صحیح در زندگی هستیم. البته موضوع هویت جمعی فقط به این دنیا محدود نمیشود، روز قیامت نیز ما را به همین هویتها و رهبرانمان میشناسند كه كیفیت آن در ادامه خواهد آمد.
«بنده بودن»، مهمترین معرف هویت ما
در این دنیا ما را به هویت و شخصیتمان میشناسند، در روز قیامت نیز وقتی میخواهیم خودمان را معرفی کنیم خودمان را با یک عنصر کلیدی سبک زندگی معرفی میکنیم و آن «عبد بودن» است. در واقع، هویت اصلی ما این است که ما «عبد» هستیم. عبد بودن برای ما یک افتخار بزرگ است. حتی رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز اول عبد خدا بود و بعد از آن رسول خدا: (و أشهد أنّ محمدا عبده و رسوله). خدا کند بفهمیم که «عبد» هستیم؛ یعنی به عبد بودن خود افتخار کنیم و احساس عزّت داشته باشیم.
خیلیها به اینکه عبدِ خدا هستند، توجه ندارند البته ممکن است به خدا اعتقاد داشته باشد ولی خود را «عبد» نمیداند. اینها حتی وقتی دعا میکنند نیز گویا دارند با خدا مذاکره میکنند و برای «من» خود، شأنی قائلند! یعنی خدا را به عنوان کسی که در عالم قدرت دارد میبینند و از او چیزهایی میخواهند؛ این بدان جهت است كه معنای دقیق «عبد» را نمیدانند و هویت عبد بودن خود را درست درک نکردهاند. مثلاً تصور میکند عبد، یعنی کسی که عبادت میکند در حالی که شاید نزدیکترین معنای عبد در زبان فارسی، کلمه «برده» باشد؛ یعنی ما بردگان خداوند هستیم و صاحب اختیار ما خداست. «عبد خدا» یعنی برده خدا. ما فارسی زبانها نیز در مواردی به جای كلمه «من» كه اتفاقاً مانع بزرگی در مسیر عبودیت است از كلمه «بنده» استفاده میكنیم كه این جایگزینی، فوق العاده خوب است و مثلاً به جای این كه بگوییم «من فكر میكنم»، میگوییم:« بنده فكر میكنم»، ولی بازهم به معنای حقیقی آن كه در زبان فارسی «برده» گفته میشود، توجه نداریم و حتی تحمل اینكه به جای كلمه «بنده» از واژه «برده» استفاده كنیم را نیز نداریم.
یک دلیل این که نماز عمود خیمه دین است آن است که بیشترین صورت بردگی و بندگی ما را نشان میدهد. وقتی انسان به سجده میرود و صورت خود را به خاک میگذارد، در واقع به حالتی که یک عبد در مقابل اربابش دارد نزدیک میشود. حتی در احكام عبادات هم دلایل جزئی آن را به ما توضیح ندادهاند و ما موظفیم بندهوار آنها را انجام دهیم؛ مثل اینكه نمی دانیم چرا باید نماز صبح را دو ركعت و حمد و سوره را در آن بلند (برای مردها) و یك ركوع و دو سجده به جا آوریم.
وقتی خوبان عالم و اولیای خدا، همه عبد خدا هستند و خدای متعال، رسول اكرم صلی الله علیه و آله را به عبد و حضرت فاطمه سلام الله علیها را به أمه (زنی كه بنده است) ملقب میكند، تکلیف ما معلوم است. اساساً انسان تا وقتی واقعاً عبد خدا نشود، هیچ چیزی نیست و هویتی ندارد و فقط وقتی که به معنای واقعی، عبد شد، برای خودش کسی خواهد شد. کسی که عبد خدا باشد، ارباب عالَم خواهد شد و خدا همه عالم را در اختیار او قرار میدهد. اگر کسی میخواهد به هویت خودش افتخار کند، به «عبد بودن» خودش افتخار کند. در واقع اولین پایگاه معرفی هویت ما عبد بودن است.
«امام»، محور بندگی واقعی
محور عبادت و بندگی این است که انسان، امام داشته باشد. لذا روز قیامت وقتی میخواهیم هویت خود را معرفی کنیم باید بگوییم امامِ ما کیست. همان طور كه قبلاً گفتیم، موضوع هویت جمعی فقط به این دنیا محدود نمیشود، روز قیامت نیز ما را به همین هویتها میشناسند. در صحرای محشر نیز هر کسی میخواهد خودش را معرفی کند و هویت خود را بشناساند به امام زمان خود معرفی میکند؛ یعنی در روز قیامت ما را به اماممان میشناسند. خداوند میفرماید: یاد کن روزى را که هر گروهى از مردم را با امامشان مىخوانیم: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم؛ اسراء/71» در آنجا از هر کسی میپرسند امام تو کیست؟
امام رضا علیه السلام میفرماید: «عبادت هفتاد وجه (مرتبه یا نوع) دارد. شصت و نه قسمت (مرتبه) از عبادت، تسلیم و راضی بودن به خدا و امام زمان (عج) است؛ انَّ الْعِبَادَه عَلَى سَبْعِینَ وَجْهاً فَتِسْعَه وَ سِتُّونَ مِنْهَا فِی الرِّضَا وَ التَّسْلِیمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأُولِی الْأَمْرِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ». کسی که واقعاً عبد خداست، قطعاً میداند که این خدا و ارباب، بر روی زمین جانشینی دارد که این جانشین خدا یا «خلیفه الله» نیز بعد از خدا، ارباب و مولای او خواهد بود. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «من بندهای از بندگان رسول خداصلی الله علیه و آله هستم».
امام صادق علیه السلام نیز میفرماید: «اگر کسی هر شب برای عبادت بیدار شود و هر روز، روزه بگیرد، همه اموال خود را صدقه بدهد، هر سال به حجّ برود ولی امام زمان خود را نشناسد و از او پیروی نکند و این کارها را به اشاره امام خودش انجام نداده باشد، چنین کسی كوچكترین حقی نزد خدا پیدا نمیکند و اجری نخواهد داشت و اصلاً از اهل ایمان نخواهد بود». ایشان در روایت دیگری میفرماید: «کسی که امام زمان خودش را نشناسد و نسبت به حق او جاهل باشد، حتی اگر در عبادت تکه تکه شود فقط از خدا دورتر خواهد شد».
نقش کلیدی امام در سرنوشت ما
نقش امام در هویت ما کاملاً برجسته است. اینکه امام ما چه کسی باشد و ما جزء امت کدام امام باشیم در سرنوشت ما نقش کلیدی و اساسی دارد. لذا شب اول قبر سؤالهایی که از ما میپرسند این است: «مَن رَبّک؟ مَن نَبِیّک؟ مَن اِمامُک؟ پروردگار و پیامبر و امام تو كیست»؛ یعنی از هویت ما سؤال میکنند.
سبک زندگی ما تحت تأثیر امام
حالا باید ببینیم امام چه تأثیری در سبک زندگی ما خواهد داشت؟ به طور خلاصه میتوان گفت امام همه تأثیرات خوب را در سبک زندگی ما خواهد داشت. همه ما میدانیم، نماز مثل اسکلت یا بتون آرمه ساختمان سبک زندگی ماست؛ یعنی یک برنامه دائم و اساسی در متن زندگی ماست که همه چیز را تحت تأثیر خودش منظم میکند. وقتی جلوتر كه میرویم، میبینیم که «امام» همه چیز را در سبک زندگی ما تحت تأثیر قرار میدهد و به زندگی ما معنا میدهد؛ یعنی ما با ذکر امام حسین علیه السلام صفا میکنیم و زیارت او تفریح ما میشود. بچه ما که به دنیا میآید اول او را به حرم امام رضا علیه السلام میبریم، ماشین که میخریم اولین مسافرت را به زیارت میرویم، اصلاً امام همه وجوه زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد و یک حلاوت خاصی به آن میدهد.
«امام» هویت آدم را درست میکند و کسی که با اهلبیت علیه السلام نیست، بیهویت است و این اهلبیت علیه السلام هستند که سبک زندگی ما را با جزئیاتش برای ما مشخص میکنند و به آن معنا میدهند.
. بحارالانوار، ج 2، ص 212.
. کافی، ج 1، ص 90.
. کافی، ج 2، ص 19.
. دعائم الاسلام، ج 1، ص 54.
. گزيدهاي از سخنراني ايشان در مسجد امام حسین علیه السلام تهران؛ رمضان المبارك 1392.
دوماهنامه امان شماره 45