ما بین ظاهر و باطن و سرّ و علن انسانی، یك ارتباط و علاقه طبیعیهای است كه آثار هر یك و افعال و حركات هر یك را در دیگری سرایتی عظیم و تأثیری غریب است و این مطلب علاوه بر آنكه برهانی است، وجدان و عیان هم شاهد بر آن است؛ از این جهت در شریعت مطهَّره به حفظ ظاهر و صورت، خیلی اهمیت داده شده است، حتی در كیفیت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو كردن دستوراتی داده شده؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریه، در نفس و روح ودیعههایی گذاشته میشود كه روح به واسطه آنها تغییرات كلّی حاصل میكند. اگر انسان در راه رفتن شتابزدگی كند، در روح او نیز تولید شتابزدگی شود؛ چنانچه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده كند؛ و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریه، وقار و سكینه و طمأنینه را اعمال كند ـ گرچه با تكلّف و به خود بندی ـ کمکم در باطن روح، این ملكه شریفه طمأنینه و تثبّت حاصل شود.
كسی گمان نكند كه بدون تطهیر ظاهر مملكت انسانیت میتوان به مقام حقیقت انسانیت نایل شود یا میتواند تطهیر باطن قلب نماید، [كه] این غروری است شیطانی و از حیلههای بزرگ ابلیس است، زیرا كه كدورات و ظلمتهای قلبی با معاصی كه غلبه طبیعت بر روحانیت است، افزوده میشود و تا سالک، فتح مملكت ظاهر نكند، از فتوحات باطنیه، كه مقصد بزرگ است، به كلّی محروم است و راهی به سعادت برای او گشوده نگردد.
. سر الصلوة، ص 28.
. شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 358.
. آداب الصلوة (آداب نماز)، ص 56.
دوماهنامه امان شماره 45