نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

هنر؛ روح پرور یا طواف می‌کده و عشرت‌کده

اگر هنرمندی‌ از رهگذر صوت‌ حسن‌ و نغمه‌‌ غم‌زدا، یا تصویر و ترسیم‌ و تمثیل‌ روح‌پرور، پیامی‌ به گوش‌ منتظران‌ ندای‌ غیب‌ برساند و از كنگره‌‌ عرش، صفیر آشنایی‌ به‌ سمع‌ مشتاقان‌ كوی‌ وصال‌ واصل‌ كند و در نتیجه،‌ گروهی‌ را در دامن‌ شرع‌ مقدّس‌ به‌ واجب‌ و مستحب‌ تربیت‌ كرده‌ و از حرام‌ و مكروه‌ رهایی‌ بخشد، همانا هنرپرور اسلامی‌ است.
روایت‌ فتح‌ را با درایت‌ شهادت‌ آمیختن و هنر تصویر را با ظفر تحقیق‌ هماهنگ‌ ساختن و دو قوس‌ نزول‌ و صعود را با منحنی‌ تام‌ هنر اسلامی‌ دور زدن؛ و معقول‌ را با عبور از بستر خیال، محسوس‌ كردن؛ و محسوس‌ را با گذر از گذرگاه‌ تخیل، معقول‌ نمودن؛ و تجرد تام‌ عقلی‌ را در كسوت‌ خیال‌ كشیدن؛ و از آن‌جا به‌ جامه‌ حس‌ درآوردن‌؛ و سپس‌ از پیراهن‌ حس‌ پیراستن‌ و كسوت‌ خیال‌ را تخلیه‌ نمودن‌؛ و به‌ بارگاه‌ تجرد كامل‌ عقلی‌ رسیدن‌ و رساندن‌ و در لفافه‌ هنر، سه‌ عالم‌ عقل‌ و مثال‌ و طبیعت‌ را به‌ هم‌ مرتبط‌ جلوه‌ دادن؛ و كاروان‌ دلباخته‌ جمال‌ محبوب‌ را از تنگنای‌ طبیعت‌ به‌ درآوردن‌؛ و از منزل‌ مثال‌ رهایی‌ بخشیدن‌ و به‌ حرم‌ امن‌ عقل‌ رساندن‌ كه‌ عناصر اصلی‌ هنر اسلامی‌ را تشكیل‌ می‌دهند؛ در سلاله‌‌ سلسله‌ سادات‌ و دوده‌‌ شجره‌‌ طوبای‌ شهادت‌ یعنی‌ شهید سعید «سید مرتضی‌ آوینی» و دیگر هنرمندان‌ متعهد دینی‌ تبلور یافت‌ و می‌یابد.
هنر سواری‌ دلیر كه‌ روی‌ میدان‌ از او
چو كاغذ از كلك‌ او ز لعل‌ گیرد نشان‌


مهم‌ترین‌ شاخص‌ هنر اسلامی‌ همانا توان‌ ترسیم‌ معقول‌ در كسوت‌ محسوس‌ و قدرت‌ تصویر غیب‌ در جامه‌ شهادت‌ است. هنرهای‌ غیراسلامی‌ چون‌ جایی‌ در جهان‌ معقول‌ و ملكوت‌ ندارند و از عقل‌ منفصل‌ بی‌بهره‌ و از مثال‌ منفصل‌ بی‌نصیب‌اند و فقط‌ از وهم‌ و خیال‌ متصل‌ استمداد می‌كنند، هرگز مایه‌‌ عقلی‌ نداشته‌ و ره‌آورد غیبی‌ ندارند، زیرا مكتبی‌ كه‌ ماده‌ را اصیل‌ می‌داند و موجود غیرمادی‌ را خرافه‌ می‌پندارد و تشنه‌‌ تجرّد و غیب‌ را افسانه‌ تلقی‌ می‌كند، هیچ‌گاه‌ پیامی‌ از عالم‌ عقل‌ و غیب‌ ندارد و هرگز هدفی‌ جز وهم‌ و خیال‌ نخواهد داشت.
اوج‌ عروج‌ یك‌ انسان‌ از دیدگاه‌ هنرمند مادی‌، همانا مقام‌ مثال‌ متصل‌ وهمِ‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ است‌ و آن جا كه‌ سخن‌ از نام‌ و نان‌ و دام‌ و دانه‌ نباشد، هنرمند مادی‌ را راهی‌ نیست‌ و آن جا كه‌ از تشویق‌ و تقدیر و ثنا و سپاس‌ و یادنامه‌ و مانند آن‌ اثری‌ نباشد، هنرور مادی‌ را باری‌ نخواهد بود؛ زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی‌، همانا منطقه‌ بسته‌ خیال‌ و مدار محدود وهم‌ است.
ولی‌ مكتب‌ الهی‌ كه‌ عوالم‌ سه‌ گانه‌‌ طبیعت‌ و مثال‌ و عقل‌ را اثبات‌ می‌نماید و هر كدامِ آنها را مظهر نامی‌ از نام‌های‌ جلال‌ و جمال‌ الهی‌ می‌داند و برای‌ عروج‌ انسان‌ ملكوتی‌ مرزی‌ قائل‌ نیست‌ و لقاء اللّه‌ را كه‌ هماره‌ بیكران‌ بوده‌ و هست‌ و خواهد بود، مائده‌ و مأ‌دُبه‌‌ سالك‌ صالح‌ و عارف‌ واصل‌ و شاهد عاشق‌ می‌داند؛ بحر تیار و دریای‌ مواج‌ هنرورزی‌ را فراسوی‌ هنرمند اسلامی‌ قرار می‌دهد، تا پیام‌های‌ گوناگون‌ را كه‌ از هاتف‌ عقل‌ و منادی‌ غیب‌ از ورای حجاب‌های‌ نوری‌ و ظلمانی‌ دریافت‌ كرده‌ است‌، به‌ قلمرو مثال‌ منفصل‌ درآورده‌ و از آن‌ پایگاه‌ به‌ مرحله‌ وهم‌ و خیال‌ تنزل‌ داده،‌ سپس‌ به‌ منصه‌‌ حسّ و صحنه‌ صورت نازل‌ نماید، تا بادیه‌نشینان‌ تشنه‌ حس‌ را بر بال‌های‌ ظریف‌ هنر نشانده‌ و از خاكدان‌ طبیعت‌ به‌ دامنه‌ مثال‌ و خیال‌ رسانده‌ و از آن جا به‌ قلّه‌‌ رفیع‌ عقل‌ و مقام‌ منیع‌ غیب‌ واصل‌ كند، تا از زبان‌ مولای‌ غیب‌ و شهادت، نغمه‌ی‌ دل‌انگیز «فَادخلُی‌ فی‌ عِبادی‌ وَ ادخلُی‌ جَنَّتی» را با گوشی‌ بشنود كه‌ در سایه‌ قرب‌ نوافل‌ فراهم‌ كرده‌ و با روحی‌ درك‌ كند كه‌ با ولای‌ جمع‌ فضایل‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ تا روشن‌ گردد كه‌ سیر از زمین‌ طبیعی‌ به‌ سپهر مادی‌، نتیجه‌ هنر ماده‌ است.‌
ولی‌ سلوك‌ از طبیعت‌ به‌ مثال‌ و از آن‌جا به‌ عقل‌ ـ و خلاصه‌ جهان‌ را از عقل‌ شروع‌ كردن‌ و به‌ عاقل‌ ختم‌ نمودن‌ ـ محصول‌ هنر الهی‌ است‌ كه‌ اسلام‌ داعیه‌ آن‌ را داشته‌ و هماره‌ تربیت‌ یافتگانی‌ جامع‌ را ارائه‌ كرده‌ و می‌كند و هیچ‌ هنری‌ به‌ از این‌ نیست‌ كه‌ انسان‌ كامل‌ جامع‌ به‌ نوبه‌‌ خود، دو سر خط‌ حلقه‌ هستی‌ را به‌ هم‌ بپیوندد و صعود و نزولی‌ را كه‌ خود پیموده‌ است در قالب‌ هنر عرضه‌ كند تا سالكان‌ هنردوست‌ را به‌ همراه‌ هنرپروری‌ خویش‌ به‌ منطقه‌ وسیع‌ آفرینش‌ آگاه‌ نماید و فطرت‌ جمال‌دوست‌ و جلال‌نواز آنان‌ را از انس‌ با گلرخان‌ خاك‌آلود طبیعت‌ و نوازندگان‌ غبارین‌ ماده‌ و سرایندگان‌ ژولیده‌ زمین‌ و خوانندگان‌ گرد گرفته‌ بستر غبرا برهاند و به‌ جمال‌ بی‌زوال‌ ماورای طبیعت‌ و جلال‌ بی‌مثال‌ معنی‌ و كمال‌ بی‌وبال‌ عقل‌ و غیب‌ و نوای‌ دلپذیر و روح‌انگیز مولای‌ هر عبد صالحی‌ برساند تا معلوم‌ شود كه‌ طواف‌ در مدار بت‌كده‌ و می‌كده‌ و عشرت‌كده‌ و بالاخره‌ طبیعت‌كده، شایسته‌‌ انسان‌ هنرجو و كمال‌دوست‌ نیست؛‌ بلكه‌ هنر در بازشناسی‌ مجدد عالم‌ و آدم‌ و جهان‌ را وسیع‌تر از منظر محدود طبیعیون‌ شناختن‌ و انسان‌ را همتای‌ فرشتگان‌، بلكه‌ بالاتر دیدن‌ است.
راه‌ نیل‌ به‌ این‌ هدف‌ سامی از عقبه‌های‌ كئود گذشتن‌ و میدان‌های‌ مین‌ را با ایثار نفیس‌ و بذل‌ نفس‌ پشت‌ سر گذاشتن‌ و برای‌ همه‌‌ راهیان‌ كوی‌ هنر و سوی‌ ظفر ره‌آوردی‌ چون‌ ره‌ توشه‌ شهید فقید، «سید مرتضی‌ آوینی» آوردن‌ است و جامه‌‌ رسای‌ هنر و پوشش‌ پرنیانی‌ هنرپروری‌ جز بر اندام‌ كامل‌ جامع‌ سالكانی‌ چون‌ شهیدان‌ شاهد برازنده‌ نیست‌ و قبای‌ اطلس‌ هنر جز برای‌ قامت‌ ‌راست‌ قامتان‌ تاریخ‌ و شیفتگان‌ خدمت‌ نه‌ تشنگان‌ قدرت‌ زیبنده‌ نخواهد بود.
بر تن‌ ناقصان، قبای‌ كمال‌ به‌ طراز هنر ندوخته‌اند
گرچه‌ قرآن‌ كریم‌ كه‌ كلام‌ خدای‌ بی‌چون است،‌ معارفی‌ والاتر از شهود عارفان‌ و فهم‌ حكیمان‌ و درك‌ فقیهان‌ و اندیشه‌‌ متكلمان‌ و باور محدثان‌ و یافته‌های‌ مورخان‌ و صدها فرزانه‌ خردمند دیگر دارد، زیرا مجلای‌ متكلم‌ نامتناهی‌ ـ هر آینه‌ ـ كلامی‌ نامحدود خواهد بود، چنان كه‌ درجات‌ بهشت‌ موعود، نامحدود به‌ عدد آیات‌ قرآن‌ كریم‌ می‌باشد و به‌ قاریان‌ آگاه‌ به‌ معانی‌ و آشنای‌ به‌ احكام‌ و حِكَم‌ قرآن‌ گفته‌ می‌شود: «بخوان‌ و بالا برو» و خواننده‌‌ رسمی‌ بهشتیان،‌ داوود پیامبر است، لیكن‌ اثر بارز و شاخص‌ هنری‌ آن‌ همانا در این‌ است‌ كه‌ از رهگذر فصاحت‌ و كوی‌ بلاغت‌ كه‌ چهره‌‌ خاص‌ هنر سمعی‌ است‌ لطایف‌ بلند عالم‌ لاهوت‌ را در پرده‌‌ استبرقی‌ عقل‌ پیچیده‌، آن گاه‌ در جامه‌‌ پرنیانی‌ مثال‌ و خیال‌ و وهم‌ پوشانده،‌ سپس‌ در كسوت‌ حریری‌ آیه‌ و سوره‌ ارائه‌ نموده‌، در این‌ حال‌ جهانیان‌ را به‌ تماشای‌ آن‌ فراخوانده‌ و به‌ تحدی‌ و مبارزه‌ دعوت‌ كرده‌ و عجز همگان‌ را در ساحت‌ قدس‌ هنر ادبی‌ خویش‌ آشكار كرده‌ و قبل‌ از قیام‌ قیامت،‌ ندای‌ «لِمَن‌ المُلك» سر داده‌ و پاسخ‌ اعتراف‌آمیز و عجزآلود «لِلّهِ‌ الواحِدِ الَقهَّار» را از همگان‌ دریافت‌ می‌نماید.
آنچه‌ سبعه‌‌ معلقه‌ را به‌ زیر می‌كشد، هنر ادبی‌ قرآن‌ است‌ و آنچه‌ دیوار كعبه‌ را از لوث‌ معلقات‌ سبع‌ تطهیر می‌كند هنر است، چه‌ این كه‌ آنچه‌ بت‌كده‌ را از بت‌ها پاك‌ می‌سازد تبر است‌ كه‌ یكی‌ به‌ دست‌ حضرت‌ ابراهیم‌ بت‌شكن‌ خلیل‌ الرحمن‌ انجام‌ می‌شود و دیگری‌ به‌ زبان‌ حضرت‌ محمد بن‌ عبداللّه‌ حبیب‌ اللّه‌ منادی: «انا افصح‌ من‌ نطق‌ بالضاد» صورت‌ می‌پذیرد، و سرّ كامیابی‌ هنر قرآنی‌ و ناكامی‌ هنر مزعوم‌ و فاعل‌ جاهلی‌ آن است‌ كه‌ هنر موهوم‌ جاهلی‌ از مرز سجع‌ و قلمرو قافیه‌ و منطقه‌‌ عروض‌ و میدان‌ تشبیب‌ و غزل‌ و صحنه‌ قصیده‌‌ خرافی‌ و محدوده‌ خیال‌ و مثال‌ متصل‌ فراتر نرفت،‌ ولی‌ هنر ادبی‌ و معقول‌ الهی‌ ـ چنانكه‌ قبلاً اشاره‌ شدـ مراحل‌ سه‌ گانه‌‌ عالم‌ امكانی‌ را در صعود و نزول‌ بدون‌ طفره‌ و فتور پیموده‌ و به‌ خاكیان‌ توان‌ جهش‌ به‌ عالم‌ فرشتگان‌ داد و هرگونه‌ خیال‌پردازی‌ موهوم‌ را محكوم‌ كرد و هیچ گاه‌ از حق‌ نگذشت‌ و از باطل‌ سراب‌گونه‌ مدد نگرفت؛ و با ظهورش‌ نه‌ مجالی‌ برای‌ جاهلیت‌ كهن‌ ماند و نه‌ موقعیتی‌ برای‌ جاهلیت‌ جدید: «قُل‌ جاءَ الحَقَّ‌ و ما یبدِءُ‌ الباطِلُ‌ وَ ما یعیدُ».
هنر نظر به‌ سراپای‌ او اگر افكند
ز پای‌ تا سر او جملگی هنر بیند


هنرمند قرآنی‌ همان‌ فرزانه‌ جهان‌بینی‌ است‌ كه‌ هرگز به‌ مكتب‌های‌ الحادی‌ اعتنایی‌ ندارد و به‌ ره‌آورد بی‌مایه‌‌ مكتب‌های‌ مادی‌ چشم‌ نمی‌دوزد و عشق‌ ممدوح‌ هنری‌ و محمود ادبی‌ را با شهوات‌ مشئوم‌ و مذموم‌ بی‌هنری‌ اشتباه‌ نمی‌كند و ساكنان‌ كوی‌ عفاف‌ را به‌ بدحجابی‌ یا بی‌حجابی‌ كه‌ نفی‌ عفاف‌ را به‌ همراه‌ دارد، دعوت‌ نمی‌نماید و مرغ‌ باغ‌ ملكوت‌ را با نغمه‌ سرد ناسوتیان‌ سرگرم‌ نمی‌كند و فرهنگ‌ برائت‌ از طبیعت‌ و نزاهت‌ از ماده‌ را با آهنگ‌ ناموزون‌ خاكیان‌ از یاد نمی‌برد و سرانجام‌ تسلیم‌ بی‌هنر نادان‌ نمی‌شود.
هنر صادق‌ را از كاذب‌ جدا كردن، كار هنرمند الهی است، همان‌طور كه تشخیص تشنگی صادق از كاذب به‌ عهده‌ پزشكِ معالج بیمارِ مجروح‌ است‌؛ و همان‌ طور كه‌ تمیز صبح‌ صادق‌ از كاذب‌ به‌ عهده‌ اخترشناس‌ ماهر است‌؛ و همان‌ طور كه‌ تبیین‌ اشك‌ صادق‌ و تفكیك‌ آن‌ از گریه‌‌ كاذبِ مدعیان‌ باطل،‌ به‌عهده‌‌ داوران‌ ورزیده‌ و قاضیان‌ مجرب‌ است.
آری‌ امتیاز هنر صادق‌ از كاذب‌ نیز در اختیار متخصصان‌ هنر الهی‌ است‌ كه‌ حق‌ را از باطل‌ و آب‌ را از سراب‌ جدا می‌كنند و در پرتو تعلیم‌ روح‌نواز قرآنی، پاك‌ را از ناپاك‌ تمایز می‌بخشند: «لِیمیزَ اللّهُ‌ الخَبیثَ‌ مِن‌ الطَّیب».
نكته‌ای‌ كه‌ عنایت‌ به‌ آن‌ برای‌ همه‌‌ ادیبانِ هنردوست‌ و هنرمندان‌ ادب‌پرور سودمند است، همانا این‌ است‌ كه گرچه‌ غالب‌ هنرهای‌ پیروان‌ بودا و برهمن در جامه‌‌ تجسیم‌ و مجسمه‌های‌ بی‌روح‌ خلاصه‌ می‌شود و نیز اكثر هنرهای‌ حامیان‌ مسیح‌ و پیروان‌ عیسی‌ در كسوت‌ سنگ‌تراشی‌ و پیكرهای‌ بی‌جان‌ خاتمه‌ می‌پذیرد، لیكن‌ بخش‌ مهم‌ هنرِ پیروان‌ قرآن‌ و حامیانِ اعجاز كلامی‌ آن‌ در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیه‌های‌ سمعی‌ و بصری‌ و بدون‌ تجسیم، متبلور می‌شود كه‌ پیام‌ خاصّ‌ خود را به‌ همراه‌ دارد، تا همگان‌ ضمن‌ بهره‌وری‌ از هنر قرآن، در دریای‌ مواج‌ آن‌ غوص‌ كنند، بدون‌ دغدغه‌ غرق‌ شدن و از شنای‌ در آن‌ آبِ حیات بدون‌ آن كه‌ گرفتار خفگی‌ شوند،‌ لذت‌ ببرند.
اگر هنرمندی‌ از رهگذر صوت‌ حسن‌ و نغمه‌‌ غم‌زدا، یا تصویر و ترسیم‌ و تمثیل‌ روح‌پرور، پیامی‌ به گوش‌ منتظران‌ ندای‌ غیب‌ برساند و از كنگره‌‌ عرش، صفیر آشنایی‌ به‌ سمع‌ مشتاقان‌ كوی‌ وصال‌ واصل‌ كند و در نتیجه،‌ گروهی‌ را در دامن‌ شرع‌ مقدّس‌ به‌ واجب‌ و مستحب‌ تربیت‌ كرده‌ و از حرام‌ و مكروه‌ رهایی‌ بخشد، همانا هنرپرور اسلامی‌ است.

. فجر/29-30.
. غافر/16.
. همان.
. سبأ/49.
. انفال/37.
آخرین ویرایش
در 1394/9/24 11:08 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366