در این شماره برآنیم غم غربتی که بردلهای خستهمان نشسته است را بتکانیم و اشکهایمان را نهان کرده، درود و سلام خالصانه خود را خدمت مولا و سرورمان امام زمان عرضه کنیم. چرا که سخت است سالهای سال لحظات را به انتظار بنشینی تا طلوع خورشید را نظارهگر باشی و هر سال ابر تیره غیبت امیدت را ناامید کند. سخت است سالروز تولد آقای خوبیها را در جمکران قلبت جشن بگیری و اشکهایت فقط گلدان گلهای نرگست را سیراب کند. سخت است اما هر روز از پشت بام سکوتمان فریاد خواهیم زد، او خواهد آمد.
**
اکرم امینی. کرمانشاه
مولای من! کاش در همین جمعه میآمدی تا نگاه منتظران را پایان بخشی.
یا صاحب الزمان! بیا و نرگسهایی را که نثار راهت کردهام با قدومت معطر کن تا تبرکی باشد برای ابدیتم. حضورت را با تمام وجود حس میکنم. بیا و ظهور کن تا با افتخار، تو را به دشمنان نشان دهم و عظمت تو را به رخ ظالمان بکشم.
فاطمه خدابخش. تهران
مولای من! ای یوسف دورافتاده از کنعان امت اسلام! ای قلب تپنده قرآن، ای نور دیده، ای غریب، ای اسیر جهل امت، ای رانده شده از شهر و دیار، ای بادیه نشین غمهای بی پایان، ای مصداق «اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت». کجایی آقا؟
نجمه السادات دهقانی فیروزآبادی. ابرکوه.
ـ یوسف زهرا ما منتظران، همچون تشنهایم در کویری داغ. کی باشد که بیایی و شربت سرد و گوارایت را بر لبهای تشنه و خشکیده ما بنوشانی؟ دیر زمانی است که صبحهای جمعه صدا می زنیم: «أین ابن فاطمه الکبری». آیا میآید روزی که ندای «انا ابن فاطمه الکبری» را از کنار خانه کعبه بشنویم؟
م.د
دیشب در امتداد افق، نگاهم خیره مانده بود و هرچه صدایم می زدند گویا بیدار نمیشدم. نمیخواستم بیدار شوم. غرق در فکر آمدنت بودم. یوسف فاطمه، بیا و این طلسم خیره نگاهم به اشک دیدار باطل کن تا «متی ترانا و نراک» برای من هم مصداق پیدا کند. سخت است شماتت دشمنان. سخت است!
ـ علی سیدصالحی. شهرری
* این جمعه هم گذشت و آقا نیامدی. ای عشق نادیده... این بار هم نیامدی. ای زیباترین و ای غایب ترین آشکار... تا کی به یادت و به نامت و بدون حضورت در انتظار بنشینیم و به کدامین مسیر، چشم به راه بمانیم؟خوشا روزی که بیایی و مژده حضورت را من... بر زبان برانم و غلامت شوم.
ـ محمد اصلاحی ـ صومعه سرا:
هر آینه به امید ظهور تو، با یک سبد گل نرگس، آمدنت را به انتظار مینشینم، اما آقای من! چقدر غمانگیز است غروب آدینه، وقتی یک بغل اشک و بغض و دعا را ضمیمه دلم میسازم. به امید آدینهای دیگر و ظهور سبز تو.
ـ مسافر
به هر ریسمانی که آویختیم برید.
به هر شاخهای که نشستیم، شکست
و بر هر ستونی که تکیه زدیم، افتاد
تنها تویی که حق محبت را تمام و کمال، ادا میکنی
به ما هم الفبای محبت بیاموز...
دوماهنامه امان شماره 42