نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

شعرانتظار

جمعه‌ها باز آ، ببین سیلاب چشم عاشقان
باغ دل را اشک‌هاشان آبیاری می‌کند
غم نباشد عاشقی را چون تهی شد جام می
اشک با لب‌های تشنه، می‌گساری می‌کند
دوست‌داران شعر و ادب، سلام.
دوست داشتیم در سالروز میلاد با سعادت منجی عالم بشریت (روحی و ارواح العالمین له الفداء)، بند بند صفحه شعرمان را به بیت بیت اشعار ناب شما مزین کنیم؛ اما هرچه در نامه‌هایتان بیشتر جست‌وجو کردیم ،کمتر شعری یافتیم.
می‌دانیم که دفتر شعرتان را به گلواژه‌های موعود مزین کرده‌اید و با نام نامی امام عصر دفتر شعرتان را می‌گشایید.
چه خوب است سروده‌هایمان را با هم جمع کنیم و با چشمان اشکبار، سرود انتظار را زمزمه کنیم و طلوع خورشید را به انتظار بنشینیم.


بوی پیراهنی از او
دیده بانان به چه گرمید، خبر آمد و رفت
وسط شب خبر داغ سحر آمد و رفت
نه نویدی که امیدی... نه بهاری که گلی
نه هلالی که خیالی به نظر آمد و رفت
زلف وا کرد همان دست که زد شانه و بست
نه سلیمان... تو بگو شانه به سر... آمد و رفت
گفته بودند که یکباره می‌آید؛ آمد
آمد و رفت؛ درست عین خبر آمد و رفت
گفته بودند می‌آید ولی از راهِ دگر
به طریقی دگر از راه دگر آمد و رفت
یوسف گمشده گیرم ز سفر باز نگشت
بوی پیراهنی از او به سفر آمد و رفت
لحظه آمدنش عمری و الباقیِ عمر
نفسی بود که با خون جگر آمد و رفت...
محمد جواد آسمان
گل ظهور
غم فراق تو دل را اگر چه سنگین است
فدای آن غم تلخت، چقدر شیرین است!
اگر چه نیست جفا، کار تو، نمی‌دانم
چرا مرام تو در ذره‌پروری این است؟
دلم ز دوری‌ات ای گل به سینه‌ام پژمرد
نوای بلبل طبعم ز غصه غمگین است
بیا بیا که ز یمن تو باغ می‌خندد
در انتظار رُخت، بی‌قرار نسرین است
بیا بیا که حضورت به گلشن دل‌ها
برای زخم گل داغدیده تسکین است
گل ظهور تو کی برگ و بار خواهد داد؟
در انتظار فرج خوشه‌های پروین است
بیا که فتنه به آفاق می‌کند بیداد
ببین که باد مخالف به پرچم دین است
همیشه منتظرت روی جاده می‌مانم
نگاه باور دل امتداد پرچین است
کاظم جیرودی
هجرت چلچله ها
خواب بودم، همه چلچله‌ها کوچیدند
بال من بسته نبود
لحظه‌ای صبر نکردند آنان تا که بیدار شوم
پَر زنان، ذوق کنان با همه همراه شوم
غفلتی برد به زنجیر مرا، من و تقدیرِ مرا
باز ماندم از راه
بی‌گمان چلچله‌ها در راهند
مست و مدهوش وصال یارند
چشمشان سوی بهار
گرچه رنجور و نزار
چو ببینند از دور
مقدم سبز بهار
شب فرسوده و دل‌گیر پُر از نور شود
رنج راه و غم و اندوه فراموش شود
ای خدا، بوی بهار!
ای خدا، مقدم یار!
من غفلت زده و خواب چه دل‌گیر شوم
دور از چلچله‌ها، سُست و زمین‌گیر شوم
ای خوشا بیداری!
ای خوشا هوشیاری!
مرگ بر خواب و نفرین بر خواب...
کاشکی زورق چشمان تو را می‌دیدم
کاشکی خواب نمی بودم و از این زندان
می‌پریدم به فراز
همراه بالِ نسیم
همه جا می‌رفتم
هر که را می‌دیدم
از تو می‌پرسیدم
تا که می‌یافتمت، پیش تو می‌ماندم
در حریرِ نفسِ گرمِ وصال، قصه‌ها می‌گفتم...
شِکوه‌های بسیار
از شب سرد خزان
از کمندِ صیاد
از غم و درد فراق
برسانید سلام ای یاران
حالیا از منِ زار
به بهارِ در راه
به شکوفه، به انار
به گل نرگس من، میهمان دل من
باز هم می‌خواند:
مرگ بر خواب و نفرین بر خواب...
عبدالحسین فخاری
شاهکار خلقت
به روز نیمه شعبان بهار می‌خندد
شکوفه بر سر هر شاخسار می‌خندد
برای آمدنت مرغ و ماهی دریا
به برّ و بحر و سماء بی‌قرار می‌خندد
دلم نشسته به موجی سفر کند در اوج
ز شور و شادی، چه بی‌اختیار می‌خندد
نموده دست خدا شاهکار در خلقت
ملک به عرش از این شاهکار می‌خندد
شد اشک شوق روان از دو دیده مادر
که چشم نرگس تو اشکبار می‌خندد
ز بعد فصل خزان نوبهار می‌آید
زمین نشسته در این انتظار می‌خندد
نشسته بلبل عاشق به روی شاخه صبر
در انتظار دیدن روی نگار می‌خندد
نوید آمدنت را به ما پیمبر داد
بشارتیست کزان روزگار می‌خندد
منیره السادات اوجاقیان
اشک جمعه
او که از چشمان خیسش اشک جاری می‌کند
خوب می‌داند که دل را اشک، یاری می‌کند
جمعه‌ها باز آ، ببین سیلاب چشم عاشقان
باغ دل را اشک‌هاشان آبیاری می‌کند
غم نباشد عاشقی را چون تهی شد جام می
اشک با لب‌های تشنه، می‌گساری می‌کند

چشم را بگشا ببینی راز اشک و انتظار
اشک هم با نام مولا رازداری می‌کند
خدیجه ایمانی، کردستان
آخرین ویرایش
در 1394/9/23 09:47 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366