حالا هر چه نسبت ما با صاحب مجلس نزدیکتر باشه ممکنه حتی دیگر نقش مهمان را هم نداشته باشیم. مثلاً کارهایی مثل تهیه لوازم پذیرایی، اداره جشن، خوش اومد گویی به مهمانها و... به ما محول بشه. در بعضی جشنها ما همان لباسهایی که از قبل داشتیم رو می پوشیم و خلاصه، زیاد تدارک نمیبینیم؛ اما برای بعضی جشنها لباس ویژه تهیه میکنیم و حتماً میخوایم لباسمان نو باشه خیلی خاص باشیم.
مثلاً جشن عروسی خواهر یا برادرتون رو در نظر بگیرید. چطوری باید لباس بپوشیم؟ در آن مجلس چقدر دلسوزانه در تلاشیم که مجلس بهتر برگزار بشه. مثلاً حتماً حواسمون هست که مهمونها حتماً خوب پذیرایی بشند و کارها به نحو احسن انجام بشه. برایمان مهم نیست که خودمون فرصت کنیم شام بخوریم یا نه؛ برگزاری جشن به بهترین شکل را به توجه به خودمون ترجیح میدیم.
حالا یک تغییر فضا بدیم ببینیم الان تو عالم چه خبره؟! شخصی متولد شده که خدا اونو به عنوان برقرار کننده صلح و عدالت انتخاب کرده. او اونقدر شایسته هست که خدا عهد کرده توسط او ظلم و فساد رو از روی زمین جمع کنه. جشن تولد چنین شخصیتیه. حالا پدر ایشون کیه؟ او هم نماینده خاص خدا بر روی زمین بوده. اجدادش چی؟ شرافت خانوادگی در ایشون چقدر ویژه هست؟! جدّشون رسول خدا اشرف مخلوقاتند؛ یعنی خدا بهتر از ایشون آفریدهای نداشته و نداره!
وسعت این جشن چقدره؟ وسعت این جشن به وسعت ملک خداست.
ما در این جشن با این مولود خیلی احساس قرابت میکنیم. زمان آنه که خودمون هم به نوعی سهمی در این جشن داشته باشیم و کاری رو بر عهده بگیریم.
شاید راحت ترین کار این باشه که هدیهای برای صاحب این جشن ببریم. حالا هدیه شایسته این جشن چیه؟
چی ببریم خوبه؟ اصلاً هدیه ما در خور ایشون هست؟ چه ببریم که به اصطلاح، زیره به کرمان نبرده باشیم؟
البته چیزهایی هست که میدونیم ایشان میپذیرند؛ از پس ما هم بر میآید. مثل دعا برای سلامتیشون از خدا. صدقهای که هر روز به نیت عافیتشون کنار بذاریم. اصلاً برای کسی که به اراده خدا همه عالم رو داره جز یاد او چه چیزی میشه هدیه برد؟!
دوماهنامه امان شماره 42