در داستانها این طور آمده که روزی نادرشاه برای زیارت امام رضا علیه السلام با ملازمان خود به حرم مطهر مشرف میشد. سر راه خود شخصی را دید که اطراف صحن حرم نشسته بود. به او گفت: «به چه منظور اینجا نشستهای؟» گفت: «از امام رضا درخواستی دارم». نادرشاه گفت: «هنوز نگرفتهای؟» زائر گفت: «نه». نادرشاه گفت: «چند روز است که اینجایی؟» گفت: «سه روز». نادرشاه گفت: «من میروم زیارت میکنم و ساعتی دیگر بر میگردم؛ چنانچه حاجت خود را از امام رضا نگرفته باشی، دستور میدهم گردنت را بزنند!»
زائر دست پاچه و درمانده شد. اما ساعتی بعد که نادرشاه برگشت، او حاجتش را گرفته بود! وقتی راز این مطلب را از نادرشاه پرسید، گفت: تو این چند روز داشتی با امام رضا بازی میکردی و از سر سیری، حاجت خود را از ایشان طلب میکردی. به خاطر همین موفق نبودی».
هدایت:
دوستان! کمی به دعاها و راز و نیازهایمان توجه کنیم. ظاهراً همین طور است که نمیتوانیم حاجت خود را بگیریم. ما حتی در طلب حوائج مادی و آرزوی سلامتی بیماران که نیاز به آنها را احساس میکنیم نیز از سر عادت و شکم سیری از خدا طلب حاجت میکنیم، چه رسد به خطیرترین و حیاتیترین حاجت خود که طلب مغفرت باشد. چرا که اگر گناهان مورد عفو و رحمت الهی قرار نگیرند، حیات اصلی و حقیقی ما به شدت مورد تهدید قرار میگیرد. اما اگر اضطرار و استیصال در وجود ما جای بگیرد، مثل انسانهای عارف و روشن ضمیر که خطرات جدی و وحشتناک معاصی را میدیدند، آن وقت حال دعای ما فرق خواهد کرد؛ با چشمی اشکبار، قلبی دردمند و امیدوار و آهی سوزان به درگاه خدا خواهیم رفت.
عزیزان! کسب چنین حالتی در دعا فقط در تقوای خالصانه و توسل عاشقانه نهفته است.
[مجله شماره 34 : - مقاله]
سایت مجله امان - مجله عمومی - ویژه امام زمان علیه السلام
حجت سنایی ـ دوماهنامه امان شماره 34