نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

عرشیان فرش نشین

زمانی كه ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت كرد و در كهك قم اقامت گزید و مراحل تهذیب نفس را شروع كرد، ملامحسن و ملاعبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافتند، مدت هشت سال مونس تنهایی او شدند و در مصاحبت‌های شبانه روزی با استاد، استفاده كامل معنوی را بردند. در این دوران، ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملامحسن و ملاعبدالرزاق تزویج كرد و آن دوشاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد.
گذری بر احوال و افکار عالم ربانی، ملامحسن فیض کاشانی (ره)

ایشان را درویش می‌خوانند!
زندگینامه
محمد، مشهور به ملامحسن و ملقب به «فیض» در چهاردهم ماه صفر سال ۱۰۰۷ ه. ق در کاشان و در یكی از معروف‌ترین خاندان‌های علم، عرفان و ادب ـ كه سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می‌رسد ـ به دنیا آمد. پدرش رضی الدین شاه مرتضی فقیه، متكلم، مفسر و ادیب بود و در حوزه كاشان تدریس می‌کرد و از شاگردان ملا فتح الله كاشانی و ضیاء الدین محمد رازی محسوب می‌شد. مادر او بانویی عالم و شاعر، دختر ضیاء العرفا رازی، از عالمان بزرگ شهر ری، بود. ملا محسن ـ که چهارمین فرزند خانواده بود ـ در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس، دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود، باهوش‌تر بود، مقدمات علوم دینی و بخش‌هایی از آن را تا سن بلوغ، نزد عمو و دایی‌اش، نورالدین محمد، فرا گرفت.
بیست ساله بود كه با برادر بزرگش، عبدالغفور، برای ادامه تحصیل به اصفهان ـ كه در آن روزگار، پایتخت كشور و مركز تجمع علمای بزرگ و استادان ماهر در رشته‌های مختلف علوم اسلامی بود ـ رهسپار شد و از این موقعیت مناسب كه در هیچ یك از شهرهای ایران و دیگر ممالك اسلامی یافت نمی‌شد، بیشترین بهره و استفاده‌های علمی را برد. اساتید او مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت بودند. برای مثال، او از محضر ملامحمد تقی مجلسی (ره) و شیخ بهایی (ره)، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و نیز از محضر میرداماد (ره)، میرفندرسكی (ره) و ملاصدرا (ره) در فلسفه، عرفان و كلام بهره برد. پس از آن ملامحسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تكمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت. سپس به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و از محضر وی استفاده‌های شایان برد.
در این ایام بود كه فیض به بیت الله الحرام مشرف شد و پس از مراجعت از مكه به شهرهای دیگر ایران مسافرت كرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد. زمانی كه ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت كرد و در كهك قم اقامت گزید و مراحل تهذیب نفس را شروع كرد، ملامحسن و ملاعبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافتند، مدت هشت سال مونس تنهایی او شدند و در مصاحبت‌های شبانه روزی با استاد، استفاده كامل معنوی را بردند. در این دوران، ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملامحسن و ملاعبدالرزاق تزویج كرد و آن دوشاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان، حاكم شیراز، از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز کرد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیك به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت، او به كاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ، ترویج، تألیف و تصنیف مشغول شد و گاه در قمصر و كاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه می‌کرد. وی شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده‌های علمی و معنوی از او، به كسب اجازه‌های اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر شده بودند.
ملامحسن فیض کاشانی (ره) در طول ۶۵ سال تحقیق و مطالعه، نزدیک به دویست کتاب و رساله نفیس در علوم و متون مختلف نگاشت.نوشته‌های فیض در زمینه تفسیر قرآن، حدیث و روایت، كلام و عرفان، اخلاق و ادبیات به شرح زیر است: تفسیر صافی، الوافی، الشافی، النوادر، المحجه البیضاء، اصول العقائد، رساله علم الیقین، رساله الحق الیقین، رساله عین الیقین، رساله الحق المبین، زاد السالك، دیوان قصاید، غزلیات و مثنویات، کتاب «شوق مهدی» (حاوی اشعاری پرشور از او درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف).

وفات فیض
فیلسوف الهی و فقیه نامی، ملامحسن فیض کاشانی ـ که در شمار اعاظم فقها، حکما، مفسران، مصنفان و صاحب نظران اسلام است ـ پس از یک عمر نسبتاً طولانی و خدمات ارزنده علمی و دینی که از انبوه تألیفات او هویدا است، سرانجام در کاشان، شهر خود، به سال ۱۰۹۱هجری و در سن ۸۴ سالگی، زندگانی را وداع گفت و روح بلند پروازش به عالم بقا بال و پر گشود.

فیض کاشانی در نظر بزرگان
درباره شخصیت و آثار فیض كاشانی، نظرات و دیدگاه‌های گوناگونی از سوی علما و بزرگان هم‌عصر و بعد از او ابراز شده كه به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود:
محمد اردبیلی (ره): آن علامه محقق و مدقق، جلیل القدر و عظیم الشأن و بلند مرتبه كامل، ادیب و متبحر در همه علوم است.
شیخ‌حرعاملی (ره): محمد، فرزند مرتضی، مشهور به فیض كاشانی، فاضل، عالم، ماهر، حكیم، متكلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر و ادیب بود و نوشته‌های فراوانی داشت.
سید نعمت‌الله جزایری (ره): استاد محقق ما، ملامحمد محسن فیض كاشانی، صاحب كتاب الوافی و دویست كتاب و رساله دیگر می باشد.
سید محمد باقر خوانساری (ره): بر علما و بزرگان دینی پوشیده نیست كه فیض در فضل و فهم و خبره بودن در فروع و اصول دین و زیادی نوشته‌ها با عبارات و جملات زیبا و رسا ، سرآمد دیگر عالمان دین است.
شیخ عباس قمی (ره): او در دانش و ادب و زیادی معلومات و دانستنی‌ها و به كارگیری تعبیرات و عبارات نیكو در نوشته‌ها و احاطه كامل به علوم عقلی و نقلی مشهور است.
محدث نوری (ره): از مشایخ علامه مجلسی، عالم با فضل و متبحر، محدث و عارف حكیم، ملامحسن فرزند شاه مرتضی مشهور به فیض كاشانی است.
علامه امینی (ره): او علمدار فقاهت و پرچمدار حدیث و گلدسته رفیع فلسفه و معدن معارف دینی و اسوه اخلاق بود.

فیض کاشانی و فرقه‌های صوفیه
برخی از دانشمندان، فیض را صوفی مشرب قلمداد كرده و مورد انتقاد قرار داده‌اند. مؤلف «روضات الجنات» معتقد است كه این نسبت، بدون تردید، ناروا و بی‌اساس است و اضافه می‌کند: فیض در كتاب «كلمات طریفه» فرقه‌های صوفیه را سخت مورد نكوهش قرار داده، و مردم را از مراسم ناشایست و ساختگی آن‌ها بر حذر داشته است. از جمله می‌نویسد: «بعضی از مردم می‌پندارند در تصوف به جایی رسیده‌اند كه هركاری خواستند می‌توانند انجام دهند. دعاهای آنها در ملكوت شنیده می‌شود و پاسخ آنرا در جبروت می‌دهند؛ اینان را «شیخ» و «درویش» می‌خوانند. اینان چندان در این خصوص راه افراط و تفریط می‌پیمایند كه خود را از مرز بشر بودن بالاتر می‌برند و دعوی غیب‌دانی می‌كنند. یكی می‌گوید : دیشب قیصر روم را كشتم، و دیگری می‌سراید كه سپاه عراق را یاری نمودم، و سومی نغمه سر می‌دهد كه پادشاه هند را شكست دادم. یا گاهی می‌بینی فلان شیخ صوفی، چهل روز در خانه تاریكی به سر می‌برد، و مدعی است كه در آن مدت روزه می‌گیرد، و گوشت حیوانی نمی‌خورد، و اصلاً نمی‌خوابد، و زمانی ادعا دارد كه به تسخیر گروهی از جن نائل آمده و خود و دیگران را به وسیله آنها از خطرات حفظ می‌كند. آیا اینها دروغ به خدا یا دیوانگی نیست؟
دسته دیگر از اینان، خود را «اهل ذكر» و «تصوف» می‌نامند و دعوی دارند كه از تصنع و تكلف بیزارند. خرقه می‌پوشند، و حلقه وار جلسه می‌گیرند، و اذكار اختراع می‌كنند و با اشعار غنائی، تغنی می‌نمایند. عربده می‌‌كشند و فریاد سر می‌دهند، و رقص و تصنیف به راه می‌اندازند. در فتنه و فساد فرو می‌روند، و بر خلاف دستور شرع بدعت‌ها می‌نهند. داد و فریادشان بلند است. كسی نیست از آنها سوال كند: آیا شما را كتك زده‌اند؟ یا با خدا تكلم می‌كنید؟ یا با همفكران خود حرف می‌زنید؟ خداوند داد و فریاد بی مورد را نمی‌شنود، پس كمتر فریاد كنید. آیا كسی را از دور صدا می‌زنید، یا خواب رفته‌ای را بیدار می‌كنید؟ خدا كه هیچ كدام اینها نیست؟ بیایید همچون ماهیان رودخانه خدا را بخوانید، آهسته و با التماس و پنهانی، نه با داد و فریاد. چون او از شما دور نیست، بلكه از بند گوشتان به شما نزدیكتر است.
برخی دیگر از صوفیان، مدعی «علم معرفت» و مشاهده معبود، و نزدیكی با مقام محمود و ملازمت عین شهود هستند؛ ولی چیزی جز اسامی آنها نمی‌دانند. با این وصف، ادعاها دارند، و برای خود كرامت‌ها بر می‌شمارند. فلان عارف مدعی است كه به او وحی می‌شود و از آسمان خبر می‌دهد. مریدان نادان هم باور می‌كنند، و گاهی در برابر آنها به سجده می‌افتند. گویی آنها را معبود خود می‌دانند، دست آنها را می‌بوسند و خود را به پای آنان می‌اندازند. چون آنها را واصل به خدا می‌دانند، از آنها اجازه می‌گیرند كه در انجام هر كاری آزاد باشند و از حلال و حرامی ملاحظه نكنند، و آنها نیز برای پیشرفت كار خود و مریدان احمق، به آنها این اجازه را می‌دهند.

اشعار امام زمانی فیض کاشانی (ره)
اگر آن شاه دین پرور، نوازد خاطر ما را
به تشریف قدومش خوش برافشانیم جان‌ها را
ز مهر ناتمام ما جناب اوست مستغنی
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را
من از آن نور روز افزون كه مهدی داشت دانستم
كه مدت‌ها شود غائب، نتابد رایگان ما را
حدیث از شوق آن شه گوی و سرّ غیبتش كم جو
كه كس نگشود و نگشاید به حكمت این معما را
به یك غارت كه آوردند خیل لشكر شوقش
چنان بردند صبر از دل كه تركان، خوان یغما را
برون از بهر نظم دین كه در پای تو افشاند
زمین درهای دریا را، فلك عقد ثریا را
ز قول اهل دعوی تلخ كامم، فیض كی باشد
كه مهدی در حدیث آرد لب لعل شكر خوارا
*****
ای فروغ شرع و دین از روی رخشان شما
آبروی طاعت از مهر محبان شما
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید، چیست فرمان شما؟
خاک شد سرها بسی در انتظار مقدمت
اندر این ره کشته بسیارند قربان شما
ای شهنشاه بلند اختر، خدا را همتی
تا ببوسم همچو گردون خاک ایوان شما
ای شفیع عاصیان، وی دستگیر مذنبان
در قیامت دست عجز ما و دامان شما
با صبا همراه بفرست از پیامت شمه‌ای
بو، که بویی بشنوم از علم و عرفان شما
کی دهد دست این غرض یارب،که همدستان شوند
گوش جان ما و الفاظ درافشان شما
کس به دور غیبتت طرفی نبست از علم و فضل
به که نفروشند دانایی به نادان شما
ای صبا! با همنشینان امام ما بگو
کی سر حق ناشناسان گوی چوگان شما
گرچه دوریم از بساط قرب، همت دور نیست
بنده شاه شماییم و ثنا خوان شما
کار فیض از دست رفت، آن شاه را آگه کنید
زینهار ای محرمان،جان من و جان شما
می کنم از دل دعایی بشنو و آمین بگو
روزی ما باد یا رب عیش دوران شما
*****
به ملازمان مهدی که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
زفریب دیو مردم، به جناب او پناهم
مگر آن شهاب ثاقب نظری کند سُها را
چو قیامتی دهد رو که به دوستان نمائی
برکات مصطفی را، حرکات مرتضی را
تو بدان شمائل و خو که ز جدّ خویش داری
به جهان درافکنی شور، چو کنی حدیث ما را
دل دشمنان بسوزی، چو عذار بر فروزی
تن دوستان سراسر، همه جان شود خدا را
چه شود اگر نسیمی ز در تو بوی آرد
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
به خدا اگر به فیضت اثری رسد ز فیضت
گذرد ز آسمان‌ها بدرد حجاب‌ها را


سو تیتر
* بیست ساله بود كه با برادر بزرگش، عبدالغفور، برای ادامه تحصیل به اصفهان ـ كه در آن روزگار، پایتخت كشور و مركز تجمع علمای بزرگ و استادان ماهر در رشته‌های مختلف علوم اسلامی بود ـ رهسپار شد

* اینان چندان در این خصوص راه افراط و تفریط می‌پیمایند كه خود را از مرز بشر بودن بالاتر می‌برند و دعوی غیب‌دانی می‌كنند. یكی می‌گوید : دیشب قیصر روم را كشتم، و دیگری می‌سراید كه سپاه عراق را یاری نمودم، و سومی نغمه سر می‌دهد كه پادشاه هند را شكست دادم.

* دسته دیگر از اینان، خود را «اهل ذكر» و «تصوف» می‌نامند و دعوی دارند كه از تصنع و تكلف بیزارند. خرقه می‌پوشند، و حلقه وار جلسه می‌گیرند، و اذكار اختراع می‌كنند و با اشعار غنائی، تغنی می‌نمایند. عربده می‌‌كشند و فریاد سر می‌دهند، و رقص و تصنیف به راه می‌اندازند. در فتنه و فساد فرو می‌روند، و بر خلاف دستور شرع بدعت‌ها می‌نهند. داد و فریادشان بلند است.

* كسی نیست از آنها سوال كند: آیا شما را كتك زده‌اند؟ یا با خدا تكلم می‌كنید؟



آخرین ویرایش
در 1394/9/22 10:38 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366